معرفی و دانلود کتاب صوتی کارستان: نمایشنامه‌ای برای نوجوانان بر اساس آیه‌ای از قرآن

معرفی کتاب صوتی کارستان: نمایشنامه‌ای برای نوجوانان بر اساس آیه‌ای از قرآن

قصد داری یک کار خیر انجام بدهی اما پایت به کلانتری باز می‌شود! کتاب صوتی کارستان چنین داستانی دارد. این کتاب نمایشنامه‌ای برای نوجوانان است که محمدرضا آزاد آن را با الهام از آیه‌ی 115 سوره‌ی بقره نوشته و درباره‌ی گشایشگر بودن خداوند یک درس قرآنی آموزنده به بچه‌ها می‌دهد.

درباره‌ی کتاب صوتی کارستان

کتاب صوتی کارستان نمایشنامه‌ای مذهبی است که توسط محمدرضا آزاد و بر اساس آیه‌ی 115 سوره‌ی بقره نوشته شده است. درون‌مایه‌ی اصلی این نمایشنامه حضور همیشگی خداوند است و می‌گوید خداوند در هر کاری گشایشگر است.

این نمایشنامه چهار شخصیت دارد که همگی دانش‌آموزان یک مدرسه هستند. این دانش‌آموزان طی یک نمایش، خاطره‌ای مشترک و آموزنده را برای تماشاچیان بازی می‌کنند. موضوع خاطره‌ی مد نظر آن‌ها درباره‌ی تکلیف یک کار خیر است که ماجرا را به کلانتری می‌کشاند و از دل آن پیامی آموزنده به نوجوانان ارائه می‌دهد.

کتاب صوتی کارستان جلد سوم از مجموعه کتاب‌های یک آیه یک نمایش است و به همت انتشارات سوره مهر منتشر شده است. نسخه‌ی صوتی این کتاب با همکاری نشر صوتی سماوا و گویندگی مهدی طهماسبی، علی عبدل پور اصل، مجید تیزرو و پدرام شهرآبادی در دسترس علاقه‌مندان قرار گرفته است.

درباره‌ی مجموعه کتاب‌های یک آیه یک نمایش

مجموعه کتاب‌های یک آیه یک نمایش مجموعه‌ای از نمایشنامه‌های قرآنی است که با همکاری حوزه هنری استان قم و انتشارات سوره مهر به انتشار رسیده است. این کتاب‌ها نمایشنامه‌های کوتاهی هستند که قصه‌های قرآنی، مفاهیم قرآنی و شان نزول آیات را به نوجوانان آموزش می‌دهد. مجموعه‌ی حاضر با تکیه بر علم پژوهشگران مجرب قرآن کریم به سرانجام رسیده است تا فرهنگ قرآنی و زندگی در سایه‌ی آن را اشاعه ببخشد. از جمله مجلدهای آن می‌توان به کتاب آن‌ها زنده‌اند و کتاب به خاطر مروارید اشاره کرد که هر دو در سایت کتابراه موجود است.

کتاب صوتی کارستان برای چه کسانی مناسب است؟

کتاب حاضر را به نوجوانان و تمامی کسانی که به ادبیات دینی علاقه دارند، پیشنهاد می‌کنیم.

در بخشی از کتاب صوتی کارستان: نمایشنامه‌ای برای نوجوانان بر اساس آیه‌ای از قرآن می‌شنویم

منصور (پدر سعید): ها... دردت اومد؟... من که محکم نزدم... باشه دیگه نمی‌زنم... می‌بخشید. این از حس مسئولیت‌پذیری منه. (رو به سعید) بابا جون درست رو بخون، مثل این جوون نشی. وقتی این مجرم‌ها رو می‌بینم، که این طور، کارهای بد می‌کنن، کنترلم رو از دست می‌دم. فکر می‌کنم بچه‌ی خودم به این روز افتاده.

به طرف قاسم رفته ابتدا با غضب یقه قاسم را می‌گیرد و او را روی صندلی می‌نشاند. بعد آرام دست بر سر او می‌کشد.

پسرم... گلم... چرا خلاف می‌کنی؟ چرا نمی‌خواهی کار خیر انجام بدی؟ ببین همه‌ی ما آخر و عاقبت مثل این پیرمرد می‌شیم. نیگاش کن. نمی‌دونه خونه‌ش کجاس، اسمش چیه، واسه چی از خونه اومده بیرون. گیج شده بنده خدا. به زمانی دنیا زیر پاش بوده. فوتبال بازی می‌کرده... کوه می‌رفته... اما حالا ببین به چه روزی افتاده. دو ساعته اینجا نشسته هیچ کس هم نیومده دنبالش.

فهرست مطالب کتاب صوتی