معرفی و دانلود کتاب صوتی پاستیل‌های بنفش

معرفی کتاب صوتی پاستیل‌های بنفش

کتاب صوتی پاستیل‌های بنفش اثری از کاترین اپلگیت، نویسنده‌ی نام‌آشنای کودکان و نوجوانان است. اپلگیت در این اثرِ برنده‌ی جایزه‌ی کتابِ کالیفرنیا، راوی داستانی فانتزی و خیال‌برانگیز در ستایشِ دوستی، عشق و خانواده است. او در این کتاب پرفروش از ماجراهای پسری گفته که برای حل مشکلات خانوادگی، از دوست خیالی خود، گربه‌ای به‌ نام کرنشا، کمک می‌گیرد و با یاری او، درس‌های بسیاری را می‌آموزد.

درباره‌ی کتاب صوتی پاستیل‌های بنفش

جکسون و خانواده‌اش شرایط سختی را می‌گذرانند. پدرِ خانواده به دلیل بیماری دیگر قادر به کار کردن نیست و مادر نیز شغل آموزگاری‌اش را از دست داده است. خانواده برای پرداخت اجاره‌ی خانه، خرید غذا و برآوردنِ نیازهای اولیه هیچ پولی ندارد. اوضاع تا اندازه‌ای بحرانی است که مجبور شده‌اند وسایل‌شان را بفروشند و از دیگران پول قرض بگیرند. در نهایت تمام اعضای خانواده یعنی جکسون، خواهرش رابین، پدر و مادر و سگشان ناچار می‌شوند در یک مینی‌ون زندگی کنند. با وجود تلاشِ فراوان پدر و مادر برای مخفی نگه داشتنِ حقیقت، بچه‌ها از وضعیت نابه‌سامان خانواده باخبر شده‌اند.

در چنین شرایطی چه کاری از دست نوجوان برمی‌آید؟ آیا باید ناراحتی و غم و غصه‌ی خود را به زبان بیاورد یا کاری کند که قوی و سرحال به نظر بیاید، انگار که هیچ اتفاقی نیفتاده است؟ آیا باید با پدر و مادر خود صحبت کند یا از آن‌ها فاصله بگیرد و نشان بدهد که اوضاع و احوالش خوب است؟ آیا حال پدر خوب خواهد شد؛ والدینش به کار بازخواهند گشت و روزی اوضاع دوباره مثل سابق بهتر خواهد شد؟ کاترین اپلگیت (Katherine Alice Applegate) در کتاب صوتی پاستیل‌های بنفش (Crenshaw) از شرایط چنین نوجوانی که می‌تواند داستانِ زندگیِ هزاران نوجوان دیگر نیز باشد، سخن گفته است. او در این کتاب راوی ماجراهایی از عشق و دوستی است و از طریق کرنشاو به مخاطب خود می‌آموزد که داشتن دوستان و همراهان صمیمی، حتی اگر خیالی باشند، حتی اگر یک گربه‌ی غول‌پیکرِ موج‌سوارِ آب‌گریز باشد نیز می‌تواند انسان را از گرداب مشکلات نجات دهد.

جکسونِ داستانِ ما چندان علاقه‌ای به خیال‌پردازی ندارد و خودش را از طرفدارانِ حقیقت می‌داند! او حالا وارد کلاس پنجم دبستان شده و فکر می‌کند برای این بازی‌های بچگانه خیلی بزرگ است! اما دشواری بیش‌ از اندازه‌ی شرایط باعث می‌شود که روزی دوست خیالی دوران کودکی‌اش را دوباره ببیند: گربه‌ای به نام کرنشا که بزرگ و سخنگو بود. کرنشا برگشته است تا او را از فکر و خیال درباره‌ی اوضاع بد خانواده‌اش محافظت کند. شاید پیش خودتان فکر کنید که از یک گربه‌ی عظیم‌الجثه‌ی موج‌سواری که حتی از آب خوشش هم نمی‌آید و تازه نامرئی هم هست، چه کاری برای جکسون و خانواده‌اش ساخته است؟ برای فهمیدنِ پاسخِ این پرسش‌ها شما را دعوت می‌کنیم تا کتاب صوتی پاستیل‌های بنفش را که به همت نشر صوتی رمانو و در همکاری با انتشارات فانوس دانش، با ترجمه‌ی محبوبه جزی و خوانش مبینا چیت سازان در اختیار شما قرار گرفته است، بشنوید.

جوایز و افتخارات کتاب پاستیل‌های بنفش

• برنده‌ی جایزه‌ی کتاب کالیفرنیا
• برنده‌ی جایزه‌ی یانگ هوژیر
• کتاب برگزیده‌ی گودریدز در سال 2015
• برنده‌ی جایزه‌ی شارلوت هاک NCTE در سال 2016
• اثر توصیه شده توسط Charlotte Huck Foundation در سال 2016
• نامزد جایزه‌ی Bluebonnet تگزاس در سال 2017
• نامزد جایزه‌ی کتاب Keystone برای نوجوانان در سال 2017
• نامزد جایزه‌ی Magnolia در سال 2018
• از پرفروش‌ترین کتاب‌های Publishers Weekly

نکوداشت‌های کتاب پاستیل‌های بنفش

• کتاب پاستیل‌های بنفش محل تلاقی تخیل و واقعیت است. (Publishers Weekly)
• پاستیل‌های بنفش اثری هیجان‌انگیز و صادقانه است که به موضوعی دشوار پرداخته است. (School Library Journal)
• کتاب پاستیل‌های بنفش اثری مختصر و مفید است که مخاطبان را در هر سن و سالی به صداقت و ارزش نهادن به خانواده و دوستان ترغیب می‌کند. (Booklist)
• لحن کاترین اپلگیت در کتاب پاستیل‌های بنفش گرم، صمیمانه و البته طنزآلود است. (The Horn Book)

کتاب صوتی پاستیل‌های بنفش برای چه کسانی مناسب است؟

کتاب صوتی پاستیل‌های بنفش برای نوجوانان درس‌هایی عمیق و ماندگار درباره‌ی دوستی و عشق در بر دارد. شنیدنِ این کتاب صوتی را نه‌تنها به مخاطبان هدفِ آن یعنی نوجوانانِ داستان‌خوان، که به بزرگسالانی نیز که از روایاتی با این مضامین لذت می‌برند پیشنهاد می‌کنیم.

در بخشی از کتاب صوتی پاستیل‌های بنفش می‌شنویم

به‌نظرم بی‌خانمان‌شدن یک‌دفعه‌ای اتفاق نمی‌افته. مامان یک‌بار بهم گفت که مشکلات مالی زیرزیرکی میان سراغت. گفت مثل سرماخوردگی می‌مونه. اولش فقط یک‌کم گلوت می‌خاره، بعد سردرد می‌گیری. بعد ممکنه یک‌کمی سرفه کنی بعد یک‌دفعه می‌بینی که کوهی از دستمال‌کاغذی کنار تختت ریخته و از شدت سرفه انگار ریه‌هات داره بالا میاد. شاید یه‌شبه بی‌خانمان نشدیم اما از شواهد این‌طور برمی‌اومد. کلاس اولم داشت تموم می‌شد. بابام مریض شده بود و مامانم کارش رو که معلمی بود از دست داده بود و ناگهان ما دیگه توی یک خونه‌ی خوب زندگی نمی‌کردیم که یک تاب توی حیاط خلوتش داشت. حداقل من این‌جوری یادمه اما همون‌طور که قبلاً گفتم حافظه چیز عجیبیه. انگار اون‌موقع با خودم فکر کرده بودم: «وای! دلم برای خونه و محله و دوستام و زندگیم تنگ می‌شه.» اما تنها چیزی که یادمه این بود که فکر می‌کردم زندگی تو مینی‌ون چقدر جالب می‌شه. درست بعد از اینکه کلاس اولم تموم شد، از خونه رفتیم. نه اطلاعیه‌ی بزرگی وجود داشت نه جشن خداحافظی. ما دقیقاً همون‌طوری رفتیم که آخر سال تحصیلی‌ هم میز و نیمکت رو رها می‌کنیم. تمیزش می‌کنید اما اگر چند تا مداد و یک برگه املای قدیمی رو جا بگذارید، زیاد نگرانش نمی‌شید. می‌دونید بچه‌ای که پاییز سال دیگه سر میز شما می‌شینه، از همه‌چیز مراقبت می‌کنه.

فهرست مطالب کتاب صوتی