معرفی و دانلود کتاب صوتی درخت آرزوها

معرفی کتاب صوتی درخت آرزوها

کتاب صوتی درخت آرزوها نوشتهٔ جان چیاردی درباره پسربچه‌ای است که در شب تولد شش سالگی‌اش آرزو می‌کند که یک سگ از پدرش هدیه بگیرد. اما پدرش به او می‌گوید باید اول درخت آرزوهایش را پیدا کند تا بتواند به خواسته‌اش برسد. اما آیا او موفق می‌شود؟

موضوع کتاب صوتی درخت آرزوها چیست؟

داستان از زبان پسربچه‌ای روایت می‌شود که شب قبل از تولد شش سالگی‌اش از پدرش قول یک سگ را می‌گیرد. اما پدرش به او می‌گوید بهتر است قبل از اینکه چیزی را آرزو کند، خوب به آن فکر کند. اما پسرک انقدر خوشحال بود که فقط به این فکر می‌کرد که فردا قرار است شش ساله از خواب بیدار شود و کیک تولد و کادوهای رنگارنگ خود را ببیند.

پسرکوچولوی قصه آرزو داشت که روزی یک سگ کوچولوی قهوه‌ای رنگ داشته باشد. او مدام از پدرش خواهش می‌کرد تا آن را در روز تولدش به او هدیه دهد. او در شب قبل از تولدش با شوق به تختخواب می‌رود و از پدرش می‌پرسد که آیا قرار است سگ کوچولوی قهوه‌ای رنگ را به او هدیه بدهد؟ اما پدرش جواب جالبی به او می‌دهد و آن این است که :«مواظب باش چه آرزویی می‌کنی.»

او باید معنای این جمله را درک می‌کرد که درخت آرزوها بتواند آرزویش را برآورده سازد. او پیش از خواب کلی درمورد معنی این جمله فکر کرد و به خواب رفت...

جان چ‍ی‍اردی‌ در کتاب درخت آرزوها (The Wish-Tree) با روایت داستانی جذاب و سرگرم کننده به کودکان یاد می‌دهد تا درمورد عواقب آرزوها و درخواست‌های خود فکر کنند و پیش از آنکه چیزی را بخواهند، برایش برنامه‌ریزی کنند.

کتاب صوتی درخت آرزوها مناسب چه کسانی است؟

این کتاب برای کودکان 3 تا 7 سال و والدینی که قصد دارند برای بچه‌های خود قصه‌های آموزنده بگویند، مناسب است.

با جان چ‍ی‍اردی‌ بیشتر آشنا شویم:

این نویسنده، شاعر، مترجم آمریکایی در سال 1916 به دنیا آمد. جان چ‍ی‍اردی‌ (John Ciardi) به عنوان یکی از مترجمان کمدی الهی دانته، ستون‌نویس و ویراستار شعر در مجله شنبه ریویو شناخته می‌شود.

جوایز و افتخارات جان چ‍ی‍اردی‌:

- برنده جایزه روم از آکادمی هنر و ادبیات آمریکا در سال 1956
- برنده جایزه شورای ملی معلمان انگلیسی در سال 1982
- برنده جایزه سندبرگ در سال 1980

در بخشی از کتاب صوتی درخت آرزوها می‌شنویم:

من حسابی راجع به اون جمله فکر کردم. روی تختم دراز کشیدم و فکر کردم و فکر کردم. اتاق تاریک بود ولی هنوز می‌­تونستم نوشته‌­ی روی تخته رو توی ذهنم ببینم. ولی چطور می­تونستم معنی جمله‌­ی به اون قلنبه سلنب‌ه­ای رو بفهمم؟ و تازه اگر معنی­ش رو نمی­‌فهمیدم، چطور می‌­تونستم برآورده شدنِ آرزوم رو ببینم؟ بعدش؛ از کجا باید درخت آرزوهای واقعیم رو پیدا می­‌کردم؟ روی تختم دراز کشیدم و به فکر کردن ادامه دادم.

ولی آخه چه فایده­ای داره همش راجع به چیزی که نمی­فهمی فکر کنی؟ تلاشم رو کردم تا بفهمم. تمام زورم رو زدم ولی فایده­‌ای نداشت. تا در نهایت به خودم گفتم: «این خیلی از فهم تو بیشتره. بهتره بیخیالش بشی و انقدر بهش فکر نکنی.»

فهرست مطالب کتاب صوتی