معرفی و دانلود کتاب صوتی دختر پرتقالی

معرفی کتاب صوتی دختر پرتقالی

یوستین گردر نویسنده‌ی کتاب موفق و پرفروش «دنیای سوفی»، این بار عاشقانه‌ای فلسفی به نام کتاب صوتی دختر پرتقالی را به رشته‌ی تحریر درآورده که داستانی پیچیده و معمایی را روایت می‌کند. در این کتاب که برنده‌ی جایزه‌ی گلدنر لوفتی شده، خاطرات پدری از دنیارفته را از زبان پسرش می‌شنویم.

درباره‌ی کتاب صوتی دختر پرتقالی

گِرِگ رُد، یک نوجوان معمولی پانزده‌ساله است که شبیه دیگر هم‌سن‌وسالانش، با خانواده زندگی می‌کند و سرگرمی‌هایی از جنس نجوم و ستاره‌شناسی دارد. پدرش، پزشک شریفی بوده که یازده سال قبل، به دلیل ابتلا به بیماری سختی جان سپرده و حالا گرگ، به همراه مادرش، همسر مادرش و خواهر کوچک ناتنی‌اش زندگی می‌کند. درست است که مرگ زودهنگام پدر، از او خاطره‌ی محوی در ذهن پسر بر جا گذاشته، اما گرگ در همه‌ی این سال‌ها با جمع کردن عکس‌ها و فیلم‌هایی که از پدرش باقی مانده، او را در خاطرش زنده نگه داشته. تک‌تک این عکس‌ها و فیلم‌ها چنان برای گرگ ارزشمندند که آن‌ها را مانند یک گنجینه حفظ کرده و گهگداری به آن‌ها سر می‌زند.

یوستین گردر (Jostein Gaarder) بعد از خلق کتاب پرطرفدار دنیای سوفی، بار دیگر دست به قلم برده تا اثر شگفت‌انگیز و البته تحسین‌شده‌ی دیگری را روانه‌ی بازار نشر کند. گرگ رد، شخصیت اصلی کتاب دختر پرتقالی (The Orange Girl) است.

در میان اتفاقات روزمره و گاهاً تکراری گرگ، سروکله‌ی خاطراتی از پدر پیدا می‌شود که ناگهان دنیای او را زیرورو می‌کند. این خاطرات تازه‌پیداشده، از جنس آن عکس‌ها و فیلم‌ها نیست که از شدت تکرار شدن در ذهن گرگ حک شده‌اند، و یا از آن دست خاطراتی نیست که همیشه مادر و مادربزرگ برایش تعریف می‌کنند، بلکه دست‌نوشته‌هایی قدیمی و خوانده‌نشده از پدر است که تابه‌حال، کسی از وجودشان اطلاع نداشته. داستان از این قرار است که مادربزرگ از سر دلتنگی سری به انبار و وسایل قدیمی پدر می‌زند تا با نگاه کردن به آن‌ها، پسرش را واضح‌تر به خاطر بیاورد، که ناگهان در ماشین اسباب‌بازی قدیمی گرگ، پاکتی پیدا می‌کند که با جمله‌ی «برای پسرم گرگ» مخاطبش معلوم شده است. پیدا کردن این کاغذها، موجی از احساسات چندگانه را به دل همه‌ی اعضای خانواده می‌اندازد.

حالا گرگ، تنها در اتاقش نشسته و با صورتی که از اشک خیس شده دست‌نوشته‌های پدرش را می‌خواند. خواندن این نوشته‌ها برایش کاری بسیار دشوار و درعین‌حال هیجان‌انگیز است. او حالا می‌تواند صدای پدر را در قالب جملات جدیدی تصور کند، با هر نشانه‌ای که پدر از کودکی و خاطرات مشترکشان می‌دهد، گرمای محبت و حسی از آشنایی را در قلبش حس کند و وقتی پدر درباره‌ی سال‌های بعد که او بزرگ‌تر شده حدس‌هایی می‌زند و این حدس‌ها درست از آب درمی‌آیند، پشتش از شدت هیجان تیر بکشد. پدر قصد داشته تا با این دست‌نوشته‌ها داستانی از یک ملاقات عاشقانه در زمان جوانی‌اش را برای پسرش تعریف کند. ملاقات با دختری عجیب و زیبا که همیشه پاکت بزرگی از پرتقال‌های معطر به همراه خودش داشته و پدر هر بار با دیدنش، مسحور نگاه گیرای او می‌شده. ولی به نظر می‌رسد این نوشته‌ها، پیامی مهم‌تر از بازگویی خاطره‌ی ملاقات‌های عجیب و عاشقانه‌ی این دو نفر داشته باشند...

کتاب صوتی دختر پرتقالی اثری از یوستین گردر است که به همت سعید اختری‌زاده به فارسی ترجمه شده. نشر صوتی رمانو و انتشارات آتیسا، ناشران این کتاب هستند و شما آن را با روایت امیررضا علی‌زاده می‌شنوید.

جوایز و افتخارات کتاب دختر پرتقالی

• نامزد دریافت جایزه‌ی Deutscher Jugendliteraturpreis
• برنده‌ی جایزه‌ی Goldener Lufti
• برنده‌ی جایزه‌ی Preis der Jugendjury

نکوداشت‌های کتاب دختر پرتقالی

• همه باید این کتاب را بخوانند. (VOGUE)
• داستانی عجیب و تأمل‌برانگیز که بیشتر از یک سورپرایز برای مخاطب دارد. (GOOD BOOK GUIDE)
• یک افسانه‌ی مدرن. (HEAT)

اقتباس سینمایی از کتاب دختر پرتقالی

در سال 2009، فیلمی بر اساس داستان کتاب دختر پرتقالی ساخته شد که ایوا دار (Eva Dahr) کارگردانی آن را به عهده داشت.

کتاب صوتی دختر پرتقالی برای چه کسانی مناسب است؟

طرفداران داستان‌های عاشقانه و فلسفی از شنیدن این کتاب لذت خواهند برد.

در بخشی از کتاب صوتی دختر پرتقالی می‌شنویم

پس از چند ساعت پرسه زدن در آن خیابان، فکر کردم شاید دختر موردعلاقه‌ام در یکی از خانه‌های خیابان الیزنبرگ پشت پنجره نشسته و بالا و پایین رفتن من در آن خیابان را نگاه می‌کند و پیش خودش می‌خندد. خودم را مانند بازیگر یک فیلم عاشقانه و مهیج تصور می‌کردم که دنبال شاهزاده خانم رویاهایش در خیابان‌ها سرگردان است و با عزمی راسخ در پی گمشده‌ی ازدست‌رفته‌اش است و هر چه بیشتر می‌گردد کمتر او را می‌یابد. همانند فیلم‌هایی که پایان مبهم دارند، این گشتن هم بی‌نتیجه می‌ماند. غرق این افکار مبهم شده بودم که در سطل زباله‌ی کنار خیابان، پوست پرتقالی که به تازگی کنده شده بود به چشمم خورد. آن را برداشتم و بو کردم و مانند عاشقی که عطر معشوقه‌اش را حس می‌کند چشمم را بستم تا این عطر در تمام جانم بنشیند. و فکر کنم شاید این همان پرتقالی باشد که او برداشت و این آخرین جای پایی است که از خود بر جا گذاشته است.

فهرست مطالب کتاب صوتی