معرفی و دانلود کتاب صوتی داستان‌های نامنتظره

معرفی کتاب صوتی داستان‌های نامنتظره

کتاب صوتی داستان‌های نامنتظره، مجموعه‌ای از هشت داستان کوتاه از نویسنده‌ی مشهور و پرفروش انگلیسی، رولد دال است. دال در این داستان‌ها، موقعیت‌هایی عجیب و پیش‌بینی‌ناپذیر ایجاد می‌کند و با طنزی سیاه، نشان می‌دهد که زیر لایه‌های ساده و معمولی زندگی، حقایقی غیرعادی و تاریک وجود دارند. لازم به ذکر است که یکی از داستان‌های این مجموعه در سال 1960 برنده‌ی جایزه‌ی ادگار شده است.

درباره‌ی کتاب صوتی داستان‌های نامنتظره

رولد دال (Roald Dahl) را می‌توان یکی از مهم‌ترین نویسندگان بریتانیایی قرن بیستم دانست که بسیاری از آثارش از محبوبیت فراوانی بهره‌مند شده‌اند. این نویسنده بیشتر برای داستان‌هایی که برای کودکان و نوجوانان نوشت شهرت پیدا کرده است که از آن جمله می‌توان به آثاری چون «چارلی و کارخانه‌ی شکلات‌سازی»، «ماتیلدا» و «جیمز و هلوی غول‌پیکر» اشاره کرد که همگی مورد اقتباس سینمایی نیز قرار گرفته‌اند. بااین‌حال، رولد دال برای مخاطبین بزرگسال نیز داستان می‌نوشت. کتاب داستان‌های نامنتظره (Tales of the Unexpected) یکی از همین دسته آثار اوست که در آن عناصر و مؤلفه‌های همیشگی نوشته‌های رولد دال دیده می‌شود؛ موقعیت‌های پیش‌بینی‌ناپذیر و گروتسکی که طنزی سیاه و گزنده در خود دارند.

داستان‌هایی که در این کتاب آورده شده‌اند از این قرارند: «فاکسلی تاخت‌زن»، «پوست»، «گردن»، «مدیره‌ی پانسیون»، «ویلیام و ماری»، «بالا به سوی بهشت»، «سعادت کشیش بخش» و «ژله‌ی سلطنتی». تمامی این داستان‌ها در جهان روزمره و ساده‌ی ما رخ می‌دهند ولی همه لایه‌ای زیرین و عمیق‌تر دارند که بسیار تاریک و غیرعادی‌اند. رولد دال به‌خوبی و به‌دقت ذات انسانی و همینطور وقایع داستان‌هایش را توصیف می‌کند و در این راه از تجارب کودکی‌اش بهره‌ی فراوان می‌برد.

اصلی‌ترین مؤلفه‌ی جذاب مجموعه‌ی داستان‌های نامنتظره این است که تمامی این داستان‌ها پیچش‌هایی غیرقابل انتظار و شوکه‌کننده دارند و تا مدت‌ها پس از خواندن یا شنیدن ذهن را درگیر می‌کنند. برای مثال، در داستان «پوست»، مردی به نام دریولی از دوست نقاشش می‌خواهد تصویر همسرش را روی پشتش خالکوبی کند. سال‌های بعد که نقاش معروف می‌شود، دریولی خود را به یک گالری نقاشی می‌برد و به دیگران خالکوبی‌ای که امضای نقاش را هم در زیر خود دارد نشان می‌دهد. یکی از کسانی که در گالری حاضر است می‌گوید این نقاشی تا زمانی که دریولی زنده است، ارزشی ندارد و او حاضر است پول زیادی به او بپردازد تا اجازه دهد با یک عمل جراحی پوست کمرش را ببُرند. دریولی در برابر این وسوسه، مجبور به گرفتن تصمیم سختی می‌شود که همه، حتی ما را نیز شگفت‌زده می‌کند.

رولد دال در داستان‌های این کتاب، قادر است تنها با چند کلمه‌ی ساده، یک شخصیت را برای ما توصیف کند. شخصیت‌هایی که یک غم بزرگ و تراژیک در زندگی دارند یا در برابر موقعیتی ساده و معمولی مجبور به اتخاذ تصمیمی سخت و عجیب می‌شوند. برای خوانندگانی که تنها داستان‌های کودکانه و سرراست رولد دال را خوانده‌اند و از جنبه‌های جدی‌تر و سیاه‌تر این نویسنده آگاهی ندارند، کتاب داستان‌های نامنتظره بسیار گیرا خواهد بود.

کتاب داستان‌های نامنتظره توسط انتشارات قطره و به ترجمه‌ی گیتا گرگانی منتشر شده است. نسخه‌ی صوتی این کتاب را نشر صوتی واوخوان به گویندگی سروش کشاورز تهیه کرده است.

اقتباس‌های سینمایی از کتاب صوتی داستان‌های نامنتظره

در سال 1979 سریالی تلویزیونی با نام «داستان‌های نامنتظره» ساخته شد که داستان‌های آن از همین کتاب الهام گرفته بودند. این سریال به مدت 9 سال پخش می‌شد و تمامی قسمت‌های فصل اول، نیمی از قسمت‌های فصل دوم و یک قسمت از فصل سوم این سریال از داستان‌های رولد دال اقتباس شده بودند. رولد دال در شروع هر قسمت، در مورد داستان و آنچه باعث شده بود آن را بنویسد توضیح می‌داد. بااین‌حال، برخلاف نوشته‌های رولد دال که عموماً پایانی باز و تفسیرپذیر دارند، قسمت‌های این سریال پایانی بسته و مشخص داشتند.

کتاب صوتی داستان‌های نامنتظره برای چه کسانی مناسب است؟

اگر به داستان‌های کوتاه پیش‌بینی‌ناپذیر و سرشار از پیچش‌ها و وقایع غیرقابل انتظار علاقه دارید و از طنز سیاه و موقعیت‌های گروتسک لذت می‌برید، شنیدن کتاب صوتی داستان‌های نامنتظره به شما پیشنهاد می‌شود.

در بخشی از کتاب صوتی داستان‌های نامنتظره می‌شنویم

خانم تیلور گفت:

- آلبرت دارم از نگرانی می‌میرم. واقعاً دارم می‌میرم.

چشم‌هایش را به نوزادی دوخته بود که کاملاً بی‌حرکت در بازوی چپش قرار داشت.

- فقط می‌دونم مشکلیه.

پوست چهره‌ی نوزاد، مانند مروارید شفاف بود و صاف روی استخوان‌ها کشیده شده بود. آلبرت تیلور گفت:

- دوباره امتحان کن.

- هیچ فایده‌ای نداره.

مرد گفت:

- میبل. باید مدام سعی کنی.

زن بطری را از توی ماهیتابه‌ی آب داغ برداشت و برای آزمایش دما چند قطره از شیر را روی مچش ریخت. زن زمزمه کرد:

- بیا. بیا کودکم. بیدار شو. یه کمی از این بخور.

چراغ کوچک روی میز کنار زن در اطراف او نور زردی می‌تاباند. زن گفت:

- خواهش می‌کنم. یه کم دیگه هم بخور.

شوهر از بالای مجله‌اش به او نگاه کرد. مرد می‌دید که زن از خستگی دارد می‌میرد. چهره‌ی بیضی و رنگ‌پریده‌اش که معمولاً آن‌قدر عمیق و متین بود، ناامید به نظر می‌رسید، اما در همان حال هم، آن‌طور که سرش را پایین انداخته بود و داشت به بچه نگاه می‌کرد، به نحو غریبی زیبا بود.

فهرست مطالب کتاب صوتی