معرفی و دانلود کتاب صوتی تقاطع
برای دانلود قانونی کتاب صوتی تقاطع و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب صوتی تقاطع
داستانی کوتاه که درست در سطرهای پایانی خود شما را شگفتزده میکند. وحید قربانینژاد شلمانی در کتاب صوتی تقاطع ماجرای پیرمردی را تعریف میکند که در یک شب برفی، غریبهای خود را به پشت در کلبهی دورافتادهی او میرساند...
دربارهی کتاب صوتی تقاطع
وحید قربانی نژاد شلمانی داستان کوتاه خود را در کتاب صوتی تقاطع با منظرهای از یک کولاک هولناک آغاز میکند. منظرهای سراسر سپید و پوشیده از برف که یک کلبهی کوچک و تکافتاده با دودکشی خروشان یکدستی آن را بر هم میزند. سراسر داستان با حضور دو شخصیت سپری میشود. نخستین شخصیت پیرمردی است که اولگ ایوانف نام دارد و به پیشهی سوزنبانی در همان حوالی مشغول به کار است. او در حال سپری کردن شبی آرام و بیدغدغه در کلبهی کوچک و گرم خودش است که ناگهان حضور غریبهای سرمازده همهچیز را دستخوش تغییر میکند.
شخصیت دومی که در داستان کوتاه تقاطع با او آشنا میشویم، مردی جوان بهنام میخائیل است که در سرما و کولاک استخوانشکن روسیه، خود را بهسختی به پشت در کلبهی پیرمرد رسانده است و از او میخواهد که برای مدتی کوتاه در آنجا استراحت کند. پیرمرد پس از درنگی کوتاه در را بهسوی غریبه میگشاید و بهگرمی از او پذیرایی میکند. اما دیری نمیگذرد که میخائیل تفنگ شکاری اولگ را برمیدارد و به سمت او نشانه میگیرد. چه اتفاقی در شرف وقوع است؟ مرد جوان غریبه از جان پیرمرد سوزنبان چه میخواهد؟ آیا آنها در این کلبه و از این شب سرد زمستانی جان سالم به در خواهند برد؟
کتاب صوتی تقاطع به همت نشر صوتی گیوا تهیه و منتشر شده است و آن را با صدای حسین نصیری میشنوید.
کتاب صوتی تقاطع برای چه کسانی مناسب است؟
اگر به داستانهای کوتاه معاصر از نویسندگان جوان ایرانی علاقه دارید، این کتاب را به شما پیشنهاد میکنیم.
با وحید قربانی نژاد شلمانی بیشتر آشنا شویم
این نویسنده که در سال 1364 چشم به جهان گشوده است، در عنفوان جوانی و هنگامی که تنها 18 سال داشت به حرفهی داستاننویسی روی آورد. او در سال 1397 نخستین کتاب رسمی خود را منتشر کرد. «تاریک، سرد و بینهایت طولانی» و «شب قدارههای بلند» عناوین دو اثر منتشرشدهی وحید قربانینژاد شلمانی هستند.
در بخشی از کتاب صوتی تقاطع میشنویم
مرد جوان اینها را گفت و زانوانش ناگهان خم شد و روی زمین افتاد اولگ که تا آن لحظه مثل جنزدهها خیره نگاه میکرد به خودش آمد و رفت جلو و زیر بغل جوان را گرفت و بلندش کرد و همینطور که به سمت داخل میبردش گفت: «لعنت بر شیطان! توی این برف چطور از اینجا سر درآوردی؟ از کجا میآیی؟» اما جوان نای حرف زدن نداشت. توی نور چهرهاش بهتر مشخص بود. حدود سیساله به نظر میرسید. صورتی استخوانی داشت و سبیل پرپشتش یخ زده بود. اولگ برایش یک صندلی جلوی بخاری گذاشت و نشاندش. کمی که گذشت جوان انگار جان دوباره گرفت. چشمهایش پرفروغتر شده بود و بهسرعت کلبه را برانداز میکرد. اولگ لیوانی را پر از چای گرم کرد و برای جوان آورد و کنارش نشست.
- اسمت چیست؟ از کجا میآیی؟
- میخائیل آقا. اسمم میخائیل است و از پوشکینسکی میآیم. توی راه ماشینم خراب شد و بعدشم به کولاک خوردم و راهم را گم کردم. حتی حالا هم نمیدانم کجا هستم.
اولگ گفت: «اینجا حومه سرتولوو است. تا شهر ده کیلومتر راه مانده. بخت یارت بود که کلبه مرا پیدا کردی. اگر نه تا حالا یخ زده بودی.» میخائیل کمی از چای خورد و با حالتی از قدرشناسی سرش را تکان داد و دست پیرمرد را فشرد. چایش را که تمام کرد از روی صندلی بلند شد و چرخی توی کلبه زد به سمت تخت رفت و تفنگ شکاری پیرمرد را دید که به تخت تکیه داده شده بود. تفنگ را برداشت و براندازی کرد و ناگهان به سمت پیرمرد نشانه رفت...
فهرست مطالب کتاب صوتی
مشخصات کتاب صوتی
نام کتاب | کتاب صوتی تقاطع |
نویسنده | وحید قربانی نژاد شلمانی |
راوی | حسین نصیری |
ناشر صوتی | انتشارات گیوا |
سال انتشار | ۱۴۰۲ |
فرمت کتاب | MP3 |
مدت | ۱۸ دقیقه |
زبان | فارسی |
موضوع کتاب | کتابهای داستان کوتاه ایرانی |