معرفی و دانلود کتاب شهر سوخته کنسرنیا
برای دانلود قانونی کتاب شهر سوخته کنسرنیا و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب شهر سوخته کنسرنیا
کتاب شهر سوخته کنسرنیا نوشتهی ساغر مرادخانی به ماجرای شهری میپردازد که به دلیل شیوع یک بیماری واگیردار متروکه شده است. در این شهر مخروبه هیچ چیز پیدا نمیشود، به جز یک دختر جوان که زوجی مسافر او را مییابند.
دربارهی کتاب شهر سوخته کنسرنیا:
این رمان کوتاه داستانی تخیلی دارد و ماجرای جذاب جنیفر و جورج را روایت میکند که نامزد کردهاند و قصد دارند با هم به مسافرت بروند ولی طوفان آنها را از مسیر منحرف میکند و گم میشوند. جورج از ماشین بیرون میرود تا جایی را برای گذراندنِ شب پیدا کند. او به درون جنگل میرود و به شهری میرسد که خالی از سکنه است و هیچ چیز سالمی در آن وجود ندارد. جورج در نهایت دختر جوانی را مییابد که به تنهایی در این شهر مخروبه زندگی میکند! آیا ممکن است این دختر بداند چه بلایی سر این شهر آمده است؟ او کیست و چرا در این ناکجاآباد به تنهایی زندگی میکند؟
ساغر مرادخانی در رمان جذاب و خواندنی شهر سوخته کنسرنیا در کنار شرح ماجرایی عجیب و فانتزی، تلاش میکند مفاهیم ارزشمندی را به شما منتقل کند و در این زمینه بسیار موفق عمل مینماید.
کتاب شهر سوخته کنسرنیا مناسب چه کسانی است؟
اگر به داستانهای تخیلی علاقه دارید، این کتاب میتواند برایتان تجربهی جالبی باشد.
در بخشی از کتاب شهر سوخته کنسرنیا میخوانیم:
نفس نفس میزد. به خانهاش رسیده بود و از دست غریبه خلاص شده بود. نفس عمیقی کشید و برگشت تا به سمت کتابخانه مرکز شهر برود که یکی از پشت دستش را گرفت:
- بالاخره گرفتمت.
قلبش تند میزد و نمیتوانست اتفاقی که افتاده بود را هضم کند. چطور اجازه داده بود یک غریبه به اینجا بیاید!؟ و از همه مهمتر. چطور او بعد از دیدن این همه صحنههای وحشتناکی مثل جسد فرار نکرد؟ ذهنش درگیر این سؤالات بود که مرد ناشناس او را به حال خود آورد:
- سلام؟ اینجایی؟
دختر اخم کرد و جوابی نداد.
- میدونی خیلی سرسختیا! تمام این راهو دنبالت اومدم به... اممم. من کجام؟
دختر آب دهانش را بهآرامی قورت داد و هیچ نگفت.
- میبینم مضطربی.
دختر شوکه به سمت مرد ناشناس برگشت. موهای خرمایی رنگش در هوا میرقصیدند و پرتو خورشید رقص نور زیبایی از لابه لای موهای او راه انداخته بود. جورج تازه توانسته بود صورت درخشان او را ببیند. صورتی سفید با لبهای صورتی باریک. گونههایی سرخ و چشمانی آبی که انواعی از طیفهای رنگی آبی را میتوانست در آنها ببیند. مثل اقیانوسی ناآرام و خروشان، با دو مرواریدش او را برانداز میکرد. محو زیبایی دختر مرموز شده بود که بالاخره دختر به حرف آمد:
- میشه. دستمو ول. کنی؟
جورج سری تکان داد تا از فکر و خیال بیرون بیاید.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب شهر سوخته کنسرنیا |
نویسنده | ساغر مرادخانی |
ناشر چاپی | انتشارات اردوی سوره |
سال انتشار | ۱۳۹۹ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 73 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-746513-6 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان علمی و تخیلی ایرانی |