معرفی و دانلود رایگان کتاب شاید مثل محمد...
برای دانلود قانونی کتاب شاید مثل محمد... و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب شاید مثل محمد...
در کتاب شاید مثل محمد... نوشتۀ قادر نجفی، شخصیت فردی به نمایش گذاشته شده که از دوران بچگی با مشکلات عدیدهای روبرو میشود، نسبت به مشکلات واکنشهای منطقی از خودش نشان میدهد و در برخی موارد نیز مثل خیلیها احساسی برخورد میکند.
هر کسی ممکن بود، جای محمد باشد همان کاری را میکرد که محمد کرده؛ یا حداقل دلش میخواهد کاری را بکند که او انجام داده است. در این کتاب خیلی از بحثها و چالشهای حال حاضر جهان اسلام در قالب یک داستان آورده شده است؛ محمّد شخصیتی است که در حد توان، امکان، شرایط اوضاع و احوالی که اجازهی مانور را میدهد تا آنجایی که از دستش بر میآید برای حل آن به پا میخیزد.
در بخشی از کتاب شاید مثل محمد. (Maby like the Mohammad) میخوانیم:
در چنین روزهای پریشانی و ناراحتی یک اتفاق جالبی میافتد؛ شرکت ترکیهای که سوات در آن کار میکرد با شرکتی ایرانی قرارداد تجاری بسته؛ و شرکت ترکیه میخواهد یک نفر را به عنوان نمایندهی شرکت برای انعقاد قرارداد به ایران بفرستد، سوات از این فرصت استفاده میکند و از رئیس شرکت اجازه میخواهد تا او این کار را انجام دهد چرا که او میخواهد با استفاده از این کار دوست قدیمیاش را یعنی محمّد را نیز ببیند. سوات دهم نوامبر به ایران میآید و دو هفتهای را ایران است، سوات موفق میشود قراردادی را با شرکت ایرانی منعقد کند؛ بعد از این کار تصمیم دارد تا به دیدن محمّد برود و از حال او با خبر شود؛ او به آدرسی که محمّد زمانی که در ترکیه بود به او داده بود میرود و به سختی عاقبت میتواند خانهی محمّد را پیدا بکند. سوات زنگ خانهی محمّد را میزند؛ مادر محمّد میآید و در را برای سوات باز میکند. سوات خودش را معرفی میکند و به مادر محمّد میگوید که دوست محمّد است و میخواهد محمّد را ببیند. زینب وقتی میبیند که دوست محمّد برای دیدن پسرش آمده خوشحال میشود و بعد از خوشآمد گویی او را به خانه میبرد. زینب به اتاق محمّد میرود و به او میگوید که برایش خبر خوشی دارد؛ دوستش سوات از ترکیه برای دیدنش آمده است. محمّد از شنیدن اسم سوات از زبان مادرش جا میخورد و بعد از مدتها از خودش عکسالعمل نشان میدهد. سوات به طرف محمّد میرود؛ و محمّد وقتی چشمانش به سوات میافتد با تعجب میگوید: سوات!
سوات با خوشحالی محمّد را بغل میکند و به محمّد میگوید: نمیدانی چقدر دلم برایت تنگ شده بود. سوات از نگاه اول متوجه میشود که محمّد یک طوریش شده؛ سوات به محمّد میگوید که پسر با خودت چکار کردی؟ بالاخره ازدواج کردی یا نه هنوز؟
محمّد با شنیدن این جمله چشمانش پر اشک میشود و با کمی مکث میگوید که نه؛ نشد.
فهرست مطالب کتاب
مقدمه
فصل اول: ایران ترکیه؛ از کودکی تا دانشگاه
فصل دوم: سوریه، سفری کاری تا شکست عشقی
فصل سوم: ترکیه، سفری پر خطر
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب شاید مثل محمد... |
نویسنده | قادر نجفی |
ناشر چاپی | انتشارات آذرنوین |
سال انتشار | ۱۳۹۳ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 106 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-6118-12-3 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان اجتماعی ایرانی |
من وقتی داشتم کتاب رو میخوندم همش حس می
کردم نویسنده باید یه آدم عجول باشه که زود زود قضایا رو تعریف میکنه و میخواد به ته داستان برسه. انگار کسی بخواد خیلی مختصر یه قضیه رو تعریف کنه. در واقع جزئیات خیلی ضعیف بودن و توضیحی در باره ظاهر افراد و خصوصیات و حالات چهره وجزئیات محیط و هیچ تقریبا چیز دیگه دیده نمیشد موضوع اصلی میتونه جالب باشه اگر مثل نویسندههای بزرگ نظیر ویکتور هوگو بزرگ علوی و چارلز دیکنز و... در ذکر جزئیات دقت و ریز بینی بیشتری به خرج بدید. موفق باشید متشکرم که انتقاد پذیر هستید