معرفی و دانلود کتاب زنی که سبز شد
برای دانلود قانونی کتاب زنی که سبز شد و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب زنی که سبز شد
غلامرضا رمضانی در کتاب زنی که سبز شد، خاطرات خود در دورههای مختلف را با تخیل درآمیخته و با کمی چاشنی طنز داستانهای کوتاه جذابی را نگاشته است. او اینگونه تجربیاتش را با مخاطبان در میان میگذارد و شما را در احساسات خود شریک میکند.
کتاب زنی که سبز شد برای چه کسانی مناسب است؟
اگر به داستان کوتاه علاقهمند هستید، این کتاب را از دست ندهید.
با غلامرضا رمضانی بیشتر آشنا شویم:
این نویسنده و کارگردان در تابستان سال 1339 در اراک به دنیا آمد. در سن 22 سالگی بعد از چند تجربهی کوتاه در تئاتر، مدیر تولید فیلم سینمایی دونده به کارگردانی امیر نادری شد. بعد از حضور شیرین و لذتبخش در این فیلم به مدت نه سال در گروه کودک و نوجوان شبکهی اول پستهای مختلفی همچون منشی صحنه، دستیار کارگردان، بازیگر، نویسنده فیلمنامه و تدوینگر را تجربه کرد و چندین فیلم کوتاه نیز برای تلویزیون ساخت.
سال 1370 فیلمنامهی راز چشمه سرخ را نگاشت و آن را برای ساخت به کارگردان دیگری واگذار کرد. سال 1372 فیلمنامهی عبور از تله را نوشت و کارگردانی کرد. او تا سال 1380 سریالهای گوناگونی چون مدرسه مادربزرگها، شاهدان کوچک، آن شب در قطار، گالری 9، ماه و سحر، فرزندم بزرگ شده، دیوانه در شهر، بهاران در بهار و سایهها را ساخت.
در همان سالها فیلم سینمایی چرخ را کارگردانی کرد که در اولین نمایش بینالمللی خود جوایز مهم جشنواره حیدرآباد هند را به دست آورد. بعد از فیلم چرخ، فیلمهای سینمایی بازی، حیات، قفلساز، سبز کوچک و همبازی را تا سال 1392 ساخت. بعضی از این فیلمها در جشنوارههای داخلی و خارجی مورد توجه قرار گرفتند و بیش از 80 جایزهی داخلی و خارجی را برای غلامرضا رمضانی به ارمغان آوردند. فرار از قلعه رودخان و ضربه فنی دو فیلم آخر وی هستند.
در بخشی از کتاب زنی که سبز شد میخوانیم:
من و ننهام از این طرف، آقام و خواهرا از اون طرف کوچه میرفتیم. بین ما یه دیوار کلفت برف بود. بعضی وقتا میتونستم سر آقام رو ببینم، بعضی وقتا چیزی معلوم نبود. وقتی از زور سرما چپیدم زیر کرسی خونۀ عام غلامحسین، پاهام سوزنسوزن میشدن. ننهخاور که ننۀ آقای اشرف بود، خیره شده بود به قوم مغول، که ما باشیم. همگی رفته بودیم زیر لحاف رنگورورفته که یه پارچۀ چهارخونۀ زردرنگ روش بود. بتولخانم، مامان اشرف، سینی مسی دایرهای رو که پر بود از نخودچیکشمش، قیسی، انار، تخمۀ خونگی بوداده، آبنبات و... گذاشت وسط کرسی. یکهو خیز برداشتم که چیزی وردارم، ننهام از زیر لحاف یه وشگون ریز ازم گرفت. ننهخاور فهمید و دلش سوخت. مهربون بهم لبخند زد. گفت: «اسمت چیه آقاگُله؟» ننهام گفت: «غلامرضا.» مثل اینکه گوشش سنگین بود. بلندتر پرسید: «چی؟» اشرف دم گوشش گفت: «غلامرضا.» خیلی خوشم اومد که اشرف اسمم رو به زبون آورد.
ننه خاور گفت: «بهبه! غلامرضا. داش غلامرضا، زنت کی میزا؟ وقت خربوزا، دوقلو بزا.» اشرف پقی زد زیر خنده. تو ذوقم خورد. مسخرهکردن اشرف دلمو شکست. دوس داشتم داد بزنم: «اشرف! دلم برات غش رفت» که حرصش رو درآرم؛ ولی فقط از خجالت سرم رو پایین آوردم که کسی منو نبینه. بقیۀ شب چله زهرمارم شد؛ حتی شوقات عام غلامحسین که از دزدای سر گردنه و مهدزمای حمومهای کهنه میگفت هم نتونست کامم رو بهقول عمهام شیرین کنه. چشمام دودو میزد و خواب چرته رفته بود تو سرم. نگام افتاد به اشرف. یه نگاه قشنگ و مهربونی به من داشت که حس و حالم رو عوض کرد. مثل اینکه از رفتار خودش پشیمون بود، چون داشت با لبخندش ازم دلجویی میکرد. خودمو دیدم که با اشرف عروسی کردم، مثل همۀ زن و شوهرای مهربون با بچههای دوقلوشون. پاهام رو از زیر کرسی زدم به پاهای اشرف؛ داغ داغ بود؛ داشت میخندید؛ خیلی خوب بود و خیلی داغ. یهدفعه حس کردم دارم میسوزم. هوار حسینی راه انداختم، اون سرش ناپیدا. ندونسته پام رفته بود تو کتری آب که زیر کرسی روی منقل آتیش بود.
فهرست مطالب کتاب
به جای مقدمه
فصل اول: من و پُستهای بچگی
عشق بازیگری
شب چلۀ اون سالها
کوچۀ باریک شب
هپروت
چرخفلک
من و کلانتری و آقام
یلدا سرد بود
اسرار حمومرفتن آقام
شب سال نو
آقام پرواز داشت
فصل دوم: من. دخترم و زندگی
یک شب مهر
نجوای پدرانه
کوچولو شدم توی کیف دخترم
درختهای دربند
سمفونی امید
دختر پیانویی
بابا بلیم بستنی بخولیم
همدیگهتونو دوس دارم
فصل سوم: من و عشقهایی که بلاک شدن
عشق در نامۀ کاغذی
شیان در مه
مرجان، عشق تو منو کشت
سرخپوش
قنادی لادن و خیابون ثبت
در خواب جا ماندم
نیمههای کابوس
نگاهی پر از عشق
قزلآلای کبابی
ترکشهای عشق
زنی که سبز شد
بالاخره همسرم فوت کرد
سوسوی شب و جیرجیرک
باد جن و حس بابازار
فصل چهارم: پُستهای دَلَمهبستۀ روزگار
تحفهای به دنیا اومد
جیم زدیم
ننهام واویلا بود
اسمالفرز مربی محشر
عکاس عروسی
کلمپلو
پشت لبم سبز نشده بود
حیاط خاکی، حوض گرد
شانههای مرد لرزید
نامهای به خودم
پیامگیر لعنتی
من برای همیشه آف شدم
من و خودم همدیگه رو بغل کردیم
مرگ و زندگی
بیوگرافی نویسنده
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب زنی که سبز شد |
نویسنده | غلامرضا رمضانی |
ناشر چاپی | انتشارات چرخ فلک |
سال انتشار | ۱۳۹۸ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 152 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-8714-13-2 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان کوتاه ایرانی |