معرفی و دانلود کتاب زندگی همین است
برای دانلود قانونی کتاب زندگی همین است و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب زندگی همین است
روایتی سورئالیستی و غیرمعمول از دنیای مردگان! محمدهاشم اکبریانی در کتاب زندگی همین است شما را دعوت میکند تا در جریان کشمکشهای افرادی باشید که زندگی پس از مرگ هم برای آنها کفایت نمیکند و سر از خاک بر آوردهاند تا بار دیگر با زندگان نشست و برخاست کنند.
درباره کتاب زندگی همین است:
نویسنده این رمان تلاش کرده تا با استفاده از داستانکها و خرده روایتهایی که در طول داستان پیش میکشد، اثری با فضایی متفاوت و سورئالیستی را پیش چشمان شما ترسیم کند. ماجراهای این داستان میان واقعیت و خیال، مرگ و زندگی، گذشته و حال میگذرند و اشتراکاتی با هم دارند. زمان و مکان دقیق و مشخصی را نمیتوان برای آنها تعیین کرد که همین ویژگی بر خاص بودن این اثر تاکید دارد و به خوبی نمایانگر خلاقیت نویسنده است.
داستان این کتاب لحنی محاورهای و ساده دارد و از جایی آغاز میشود که یک مرده در گور خود در حال پوسیده شدن است و باقی ماندههای جسد او مورد حملهی جانوران زیرزمینی قرار گرفته. او کمکم متوجه مکالمات دیگر مردههای اطراف خودش میشود و با آنها ارتباط میگیرد. اما ماجرا به همین جا ختم نمیشود، با ورود شخصیتهایی که به نظر تاریخی، اساطیری و هنری میآیند، کمکم وارد فضایی نیمه واقعی خواهید شد.
غافلگیریها پایان ندارد، پس از نمایش گیرودارهای مختلف میان شخصیتهایی که از مرگ بازگشتهاند، داستان مردی روایت میشود که حال به یک گربه نر تبدیل شده است. در کنار همه اینها مترجمی حضور دارد که میتواند صداها را از پشت دیوارها بشنود و این به خودی خود نیرویی خارقالعاده برای هر کسی به شمار میرود. اما همچنان ماجراهایی هیجانانگیزتر و البته مرموزتری به وقوع خواهد پیوست. باری، هدف از این همه پیچیدگی و بالا پایین چیست؟ شاید بتوان آن را در یک کلام خلاصه کرد: زندگی همین است.
بله زندگی همین گونه است... پر از پیچیدگیها و پستی و بلندیهایی که گاه در نظر آدمی غیر واقعی به نظر میرسد، اما حقیقتی غیرقابل انکار است و چارهای جز پذیرفتن آن نیست.
کتاب زندگی همین است مناسب چه کسانی است؟
اگر به خواندن رمانهای ایرانی در ژانری متفاوت و نو علاقه دارید، خواندن این اثر خاص به شما پیشنهاد میشود.
با محمدهاشم اکبریانی بیشتر آشنا شویم:
او روزنامه نگار، شاعر، نویسنده و فعال فرهنگی است که در سال 1344 در بجنورد متولد شد و در رشته علوم سیاسی در دانشگاه علوم سیاسی دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت. اکبریانی در سالهای نیمه دوم دهه شصت فعالیت خود را در کسوت روزنامه نگار آغاز نمود و با نشریات متعددی چون همشهری، جامعه نو، کارگزاران و... همکاری کرد. محمدهاشم اکبریانی «جایزه شعر خبرنگاران» را در سال 1384 بنیان نهاد. این جایزه به آثار منتشر شده به زبان فارسی در ایران و دیگر کشورهای فارسی زبان در حوزه شعر اهدا میشود. خبرنگاران از این جایزه با عنوان جایزه «کتاب سال شعر خبرنگاران» نیز یاد میکنند. از دیگر فعالیتهای او میتوان به سرپرستی و سر ویراستاری مجموعه «تاریخ شفاهی ادبیات ایران» و «تاریخ شفاهی نشر ایران» و انتشار چند رمان و مجموعه داستان و شعر اشاره کرد. عذاب ابدی، عصب کشی، هذیان و آرامبخش میخواهم عنواین برخی از آثار اکبریانی هستند.
در بخشی از کتاب زندگی همین است میخوانیم:
مجریه که کمکم داشت به خودش میاومد، رفت و درست روبهروی دختره نشست. دختره با اون لباس قرمز خوشرنگی که به تن داشت، چنان تو دلِ مجری نشسته بود که اگه آسمون رو سرش خراب میشد چشم از دختره برنمیداشت. دختره گفت «دیدنِ یه انسان، اونم پس از اینهمه سال، برام یه خوشبختی بزرگه.»
اما مجری محو تماشای دختر بود و حرفی نمیزد. دختره ادامه داد «از آدما فرار کردم. دنیا، دنیای لجنی شده. یه دختر زیبا انگار جایی تو دنیای آدما نداره. فقط باید فرار کنه؛ از نگاه آدما، از هوس مردا، از زنایی که میخوان دخترای زیبا رو گلِ سرسبدِ فاحشههای زیردستشون کنن، از سختگیری یا شاید حتا از نگاه مرموزانهی پدر و از خیلی چیزای دیگه.»
مجری همینجور بیخود از خود، فقطوفقط به چشای دختر نگاه میکرد. دختر ادامه داد «برای همین فرار کردم و اومدم اینجا که تیغ نگاه و فکر آدما احساسم رو زخمی نکنه و درد نکشم.»
مجری هیچ حرفی نمیزد. دختره به مجریه نگاه کرد و بازم از خودش حرف زد؛ «اینجا حتا آینهم ندارم. از نگاه خودمم فراریام. خودمو سپردم به اون پرندهی بزرگ. احساس میکنم تنها موجودیه که نگاش آزاردهنده نیست.»
مجری یه کلمه گفت «دانهنار.» و بعد اضافه کرد «درست مثل دانهی انار؛ سرخ و زیبا.» و به لباس قرمز و صورت زیبای دختر دوباره نگاه کرد و گفت «دانهنار.»
و باز دوباره غرق تماشا شد. بعد یهو زیر پای مجری خالی شد. دانهنار همون جا موند و مجری که در فضای بیکران به پایین سقوط کرده بود فریاد میزد «دانهنار، دانهنار» و همونطور که این کلمه تو دهنش تکرار میشد به زمین افتاد؛ درست تو پارکی که درختای بزرگش پُر از برگ بودن. به دوروبرش که نگاه کرد دید از پنکهها خبری نیست ولی باد خوبی میآد. صدای تکون خوردن برگا، بعدِ اونهمه مدت دوباره به گوشش خورد و کلی لذت برد. رفت زیر درختای پارک وایستاد و به صدای برگا گوش داد. همونجورم زیرلب زمزمه میکرد «دانهنار، دانهنار.»
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب زندگی همین است |
نویسنده | محمدهاشم اکبریانی |
ناشر چاپی | نشر چشمه |
سال انتشار | ۱۳۹۹ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 123 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-229-224-7 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان علمی و تخیلی ایرانی |