معرفی و دانلود کتاب زمزمه اشباح: کتاب سوم مجموعه‌ی قدرت‌های سیاه

معرفی کتاب زمزمه اشباح: کتاب سوم مجموعه‌ی قدرت‌های سیاه

کتاب زمزمه اشباح نوشته‌ی کلی آرمسترانگ، سومین جلد از مجموعه‌ی قدرت‌های سیاه، خواننده را به قلب ماجرایی پرتنش و آمیخته با راز و هیجان می‌برد. داستانی که در آن فرار نوجوانانی با توانایی‌های ماورایی، به بازی مرگ و زندگی بدل می‌شود و هر لحظه انتخابی تازه، آینده‌شان را رقم می‌زند. کلی آرمسترانگ با نثری پرشتاب و روایتی پر از تعلیق، جهانی را پیش روی ما می‌گذارد که اعتماد در آن واژه‌ی غریبی‌ست و سایه‌ی خطر هیچ‌گاه از سر شخصیت‌ها دور نمی‌شود.

درباره‌ی کتاب زمزمه اشباح

ماجرا از جایی آغاز شد که چویی، دختری با توانایی احضار ارواح، در جلد اول متوجه شد قدرت‌هایش بیش از آن چیزی است که تصور می‌کرد و به همین دلیل از سوی مؤسسه‌ای به ظاهر درمانی با نام گروه ادیسون به دام افتاد. در جلد دوم او به همراه دوستانش؛ درک، گرگینه‌ای جوان، سیمونِ جادوگر و توریِ ساحره، موفق شدند از چنگ آن گروه بگریزند؛ اما بهای فرارشان، بی‌پناهی در برابر سازمانی بود که از آن‌ها به عنوان سوژه‌های یک پروژه‌ی تغییر ژنتیکی استفاده می‌کرد. در این میان چویی ساندرز، دختری که هیچ‌وقت نخواست چیزی بیشتر از یک نوجوان معمولی باشد، حالا در جلد سوم از مجموعه‌ی قدرت‌های سیاه، کتاب زمزمه اشباح (The Reckoning) از کلی آرمسترانگ (Kelley Armstrong) مجبور است با حقیقت وجودی‌اش روبه‌رو شود و پذیرای این کابوس دنباله‌دار باشد که او می‌تواند مردگان را زنده کند، صدای استخوان‌هایشان را که در قبرها می‌جنبند بشنود و جسدهایی را که به فرمان او می‌ایستند، تماشا کند.

دوستی، خیانت و سایه‌ی اشباح

در زمزمه اشباح، داستان درست از همین نقطه ادامه می‌یابد. چویی و دوستانش در ادامه‌ی فرارشان از گروه ادیسون، در خانه‌ای به ظاهر امن پناه گرفته‌اند، اما خیلی زود درمی‌یابند امنیتی در کار نیست. اشباحی که چویی را رها نمی‌کنند، رازهایی که یکی پس از دیگری آشکار می‌شود و خیانتی که از نزدیک‌ترین افراد سر برمی‌آورد، تنش را به اوج خود می‌رساند. شخصیت‌ها با این حقیقت غیر قابل انکار دست‌وپنجه نرم می‌کنند که هر کدامشان به دلیل تغییرات ژنتیکی، قدرت‌هایی کنترل‌ناپذیر دارند؛ قدرت‌هایی که هم می‌تواند منبع نجاتشان باشد و هم خطری برای خودشان و کسانی که دوستشان دارند...

کلی آرمسترانگ در این جلد با مهارت خاص خود، دایره‌ی حوادث را تنگ‌تر می‌کند. فضا از یک ماجرای فرار ساده به مسیری می‌رسد که شخصیت‌ها باید بین اعتماد و بی‌اعتمادی، دوستی و خیانت و در نهایت میان استفاده از قدرت یا ترسیدن از آن تصمیم بگیرند. او لحظاتی را خلق می‌کند که در آن‌ها آرامش کوتاه‌مدت به‌سرعت فرو می‌ریزد و جایش را به کابوسی تپنده می‌دهد؛ و صحنه‌هایی را می‌آفریند که هم بوی عاشقانه‌های لطیف نوجوانانه دارند و هم سایه‌ی هولناک داستان‌های ترسناک بر آن‌ها سنگینی می‌کند.

هر لحظه از این داستان پر از هیجان، تعلیق و اضطراب است؛ مثل لحظاتی که چویی کنار قبری ایستاده و می‌داند اگر قدرتش را کنترل نکند، زمینی که زیر پایش است امکان دارد دهان باز کند و ارتشی از مردگان را آزاد سازد... و همین کشمکش‌هاست که داستان را بی‌نهایت نفس‌گیر می‌کند. کلی آرمسترانگ با ضرباهنگی تند و توصیفاتی موجز، فضایی می‌سازد که هم برای خواننده‌ی نوجوان و هم بزرگسال جذاب است. مهم‌ترین دستاورد او در این مجموعه می‌تواند خلق جهانی باشد که با وجود عناصر ماورایی و تخیلی بی‌شمار، به شدت واقعی و ملموس به نظر می‌رسد؛ جهانی که در آن ترس، تنهایی، امید و پیوند دوستی‌ها بیش از سحر و جادو و ارواح مردگان، روحِ داستان را شکل می‌دهد.

این کتاب با ترجمه‌ی مریم رفیعی از نشر ایران‌بان به چاپ رسیده و در اختیار علاقه‌مندان قرار گرفته است.

جوایز و افتخارات کتاب زمزمه اشباح

• نامزد جایزه بهترین کتاب گودریدز در بخش فانتزی نوجوانان
• در لیست پرفروش‌های نیویورک‌تایمز
• برنده جایزه منتخب منتقدان رمانتیک‌تایمز سال 2009

نکوداشت‌های کتاب زمزمه اشباح

• در سفر آن‌ها هیچ لحظه کندی یا خط اشتباهی در نوشته‌های آرمسترانگ وجود ندارد. (شارلین هریس، نویسنده‌)
• کلی آرمسترانگ دنیایی خشن و واقع‌گرایانه خلق کرده است که هم خوانندگان نوجوان و هم بزرگسالان از آن لذت خواهند برد. اثری هیجان‌انگیز و خواندنی، با کلی شگفتی. همین الان می‌خواهم قسمت بعدی را بخوانم! (کیم هریسون، نویسنده‌)
• اکشن، خطر، اسرار ماوراءالطبیعه و کمی عاشقانه -- دنیای آرمسترانگ دنیایی است که در آن اعتماد به فرد اشتباه می‌تواند عواقب وخیمی داشته باشد. (ملیسا مار، نویسنده‌)
• پر از تعلیق با قلمی زیبا و جذاب. (روزنامه VOICE OF YOUTH ADVOCATES)

کتاب زمزمه اشباح برای شما مناسب است اگر

• طرفدار ژانر فانتزی تخیلی هستید و به داستان‌هایی با عناصر ماوراءالطبیعه علاقه دارید.
• از شخصیت‌هایی با قدرت‌هایی مثل احضار ارواح، جادوگری یا گرگینه‌ها لذت می‌برید.
• عاشق داستان‌های پرتنش، رازآلود و تعقیب و گریز هستید.

در بخشی از کتاب زمزمه اشباح: کتاب سوم مجموعه‌ی قدرت‌های سیاه می‌خوانیم

به گردنبندم دست کشیدم. مادرم آن را به من داده بود. گفته بود که می‌توانم با آن جلوی لولوخرخره‌هایی که در بچگی دیده بودم (و اکنون می‌دانستم در واقع اشباح بودند) بایستم. به نظر نمی‌رسید چندان درست کار کند، ولی دست زدن به آن باعث می‌شد بتوانم راحت‌تر تمرکز کنم.

در ذهنم تصور کردم که شبح را هل می‌دهم.

«جرئت داری این کارو بکن، دختر کوچولو. فقط بیشتر عصبانیم می‌کنی و...»

چشم‌هایم را بستم و در ذهنم او را محکم هل دادم.

سکوت.

منتظر ماندم و گوش‌هایم را تیز کردم. مطمئن بودم که وقتی چشم‌هایم را باز کنم، او را جلوی خود خواهم دید. پس از یک لحظه آهسته چشم‌هایم را باز کردم، ولی فقط آسمان خاکستری را دیدم. با این حال نرده را محکم گرفتم و منتظر ماندم تا یک بطری شکسته محکم به سرم بخورد.

«چویی!»

با شنیدن این فریاد زانوهایم لرزید. صدای قدم‌هایی را روی سقف شنیدم. اشباح صدای پا نداشتند.

«تکون نخور.»

از روی شانه نگاه کردم و درک را دیدم.