معرفی و دانلود کتاب رویای تب آلود

معرفی کتاب رویای تب آلود

جرج آر. آر. مارتین، نویسنده‌ی مشهور رمان‌های فانتزی، این بار در کتاب رویای تب آلود، داستانی خون‌آشامی نوشته که ماجرایش در سال 1857 می‌گذرد. بسیاری از افراد این رمان را یکی از سه رمان برتر خون‌آشامی در تاریخ می‌دانند و این کتاب موفق شده در سال 1983 نامزد دریافت جایزه‌ی لوکاس و جایزه‌ی جهانی فانتزی شود.

درباره‌ی کتاب رویای تب‌آلود:

«تلاقی برام استوکر و مارک تواین.» این عبارتی است که کتاب رویای تب‌آلود (Fevre Dream) با آن توصیف می‌شود. چطور کتابی ممکن است برام استوکر، نویسنده‌ی رمان مشهور «دراکولا»، و مارک تواین، نویسنده‌ی معروف آمریکایی و خالق «ماجراهای هاکلبری فین» و «ماجراهای تام سایر»، را به‌هم پیوند دهد؟

جرج آر. آر. مارتین (George R. R. Martin)، که از برجسته‌ترین فانتزی‌نویسان جهان محسوب می‌شود، در رمان رویای تب‌آلود داستانی خون‌آشامی را روایت می‌کند. ماجرا از این قرار است که ابنر مارش، کاپیتان کشتی، پیشنهاد مشارکتی را از اشراف‌زاده‌ای ثروتمند به نام جاش یورک دریافت می‌کند. این پیشنهاد بسیار مشکوک است؛ مارش تمام کشتی‌هایش را در یخبندان از دست داده و حالا فقط برایش یک کشتی مانده که آن هم بسیار قدیمی است و تازه ده سال بعد ممکن است توان بازگشت سرمایه‌ی یورک را داشته باشد. چرا کسی باید بخواهد در این شرایط با او شریک شود؟

مارش، با این تردیدها و به‌قصد رد کردن پیشنهاد یورک، به ملاقات او می‌رود. اما زمانی که برای اولین بار به چشم‌های یورک خیره می‌شود، تمام فکرها و تصمیم‌هایش رنگ می‌بازد و تنها یک چیز باقی می‌ماند: قدرت، جذبه و رؤیای یورک. و این‌چنین است که مارش درگیر ماجرایی می‌شود که بسیار فراتر از خیالی‌ترین کابوسش است. ماجرایی که شاید چیزی باشد نزدیک به ناممکن‌ترین رؤیای بشر... جاودانگی.

کتاب رویای تب‌آلود، که بسیاری آن را جزو سه رمان برتر خون‌آشامی در طول تاریخ می‌دانند، داستانی جذاب و پرکشش را روایت می‌کند که در اطراف رودخانه‌ی میسی‌سیپی در سال 1857 می‌گذرد. این رمان اثری درخشان در ژانر فانتزی است که رؤیای اتحاد یک خون‌آشام با نژاد بشر را در فضایی تب‌آلود در رودخانه‌ای باستانی به تصویر می‌کشد.

اقتباس‌های فرهنگی از کتاب رویای تب‌آلود:

در سال 2010، کمیک‌استریپی با اقتباس از کتاب رویای تب‌آلود نوشته و طراحی شد که آواتار پرس آن را منتشر کرد.

افتخارات کتاب رویای تب‌آلود:

- نامزد دریافت جایزه‌ی لوکاس در سال 1983
- نامزد جایزه‌ی جهانی فانتزی در سال 1983

نکوداشت‌های کتاب رویای تب‌آلود:

- رمانی که طرفداران استیون کینگ و مارک تواین را هم‌زمان به وجد می‌آورد... عاشقانه‌ای تاریک، سرد و برانگیزاننده... موفقیتی درخشان. (راجر زلازنی)
- یک ماجراجویی در قلب تاریکی که حتی از مبتکرانه‌ترین رمان‌های خون‌آشامی هم فراتر می‌رود. (لس‌آنجلس هرالد اگزمینر)
- درگیرکننده و معنادار. (واشینگتن پست بوک ورلد)

کتاب رویای تب‌آلود برای چه کسانی مناسب است؟

اگر از علاقه‌مندان کتاب‌های خون‌آشامی یا ژانر فانتزی هستید، این کتاب را در صدر فهرست خواندنی‌های خود جای دهید.

با جرج آر. آر. مارتین بیشتر آشنا شویم:

شهرت این نویسنده‌ی آمریکایی در سال‌های اخیر بیشتر مرهون اقتباس سریال پرطرفدار «بازی تاج‌وتخت» از مجموعه‌کتاب «ترانه‌ی آتش و یخ» اوست. جرج آر. آر. مارتین را «تالکین آمریکا» می‌نامند و او در سال 2001، موفق شد در فهرست 100 فرد تأثیرگذار مجله‌ی تایم قرار بگیرد.

مارتین تاکنون کتاب‌های بسیاری در ژانر فانتزی منتشر کرده است که بیشتر آن‌ها در صدر پرفروش‌ترین‌های جهان نشسته‌اند. از این نویسنده، پیش از این چندین کتاب به فارسی برگردانده شده که «شاهزاده شریر یا برادر یک پادشاه»، «شوالیه‌ای از سرزمین هفت اقلیم» و... از جمله‌ی آن‌هاست.

در بخشی از کتاب رویای تب‌آلود می‌خوانیم:

قبل از هر چیز شرایطم رو خوب گوش کن، ابنر. نمى‌خوام حرفم رو قطع کنى. نه از روى عصبانیت واکنش نشون بده، نه سؤال بپرس، و نه قضاوت کن. حداقل تا وقتى که داستانم تموم نشده. باید بهت هشدار بدم که بیشتر چیزهایى که مى‌خوام تعریف کنم از نظر تو وحشتناکه، ولى اگه بذارى از اول تا آخرش رو واست تعریف کنم، احتمالاً درک مى‌کنى. تو به من گفتى قاتل و خون‌آشام، یه جورایى هم درست گفتى. ولى خودت هم اعتراف کردى که قبلاً آدم کشتى و با توجه به شرایط ایمان دارى که کارت درست بوده. منم همین‌طور فکر مى‌کنم. حداقل اگه درست نبوده، یه جورایى توجیه‌پذیر بوده. قبل از اینکه من و هم‌نوع‌هام رو محکوم کنى، به تمام داستانم گوش کن.

بذار از خودم و داستان زندگیم شروع کنم و همه چى رو به همون ترتیبى که خودم فهمیدم برات تعریف کنم.

در مورد سنم سؤال کردى. من جوونم، ابنر. یعنى با استانداردهاى نوع خودم الآن تو اولین سال‌هاى جوونیم هستم. من تو سال 1785 تو فرانسه به دنیا اومدم. به دلایلى که بعداً برات تعریف مى‌کنم، هیچ‌وقت مادرم رو ندیدم. پدرم یه نجیب‌زاده بود. در واقع این عنوانى بود که خودش در طى سال‌ها زندگى تو فرانسه به خودش داده بود. اون سال‌ها تو فرانسه زندگى کرده بود و به جایگاه مطمئنى رسیده بود. هر چند خودش مدعى بود که اصالتاً اهل اروپاى شرقیه. اون یه ثروت قابل توجه و چند تا تیکه زمین داشت. تو سال‌هاى دهه‌ى 1760 با یه حقه، کارى کرد که کسى به عمر طولانیش شک نکنه. اون در واقع خودش رو به جاى پسرش جا زد و در نهایت وارث خودش شد.

خب، پس همین جور که مى‌بینى من 72 سالمه و به خاطر همین بود که افتخار دیدن لرد بایرون رو به دست آوردم. البته تو قرن نوزدهم دیدمش.