معرفی و دانلود کتاب حلقه ساحران - جلد ششم: بهای شجاعت

معرفی کتاب حلقه ساحران - جلد ششم: بهای شجاعت

ثورگرین، شخصیت اصلی مجموعه‌ داستان‌های فانتزی مورگان رایس، همراه با دوستانش دست به شجاعتی بزرگ می‌زنند، اما آیا آن‌ها از بهای گزافی که این شجاعت در پی دارند باخبر هستند؟ با کتاب حلقه ساحران - جلد ششم: بهای شجاعت همراه باشید تا از ادامه‌ی ماجراجویی‌های این قهرمان نوجوان و دیگر یاران جنگجویش سر در بیاورید. این مجموعه از پرفروش‌های آمازون است.

درباره‌‌ی کتاب حلقه‌ی ساحران - جلد ششم: بهای شجاعت

در قسمت قبلی از مجموعه‌ی حلقه‌ی ساحران به مأموریت بزرگ ثورگرین و یارانش برای یافتن شمشیر سرنوشت اشاره کردیم. حال در جلد ششم از این سری خواندنی یعنی داستان بهای شجاعت (A Charge of Valor) قرار است همراه با این جنگجویان بی‌باک به دل اتفاقاتی سهمگین‌تر و اتفاقاتی غیر‌قابل‌پیش‌بینی قدم بگذاریم. با روایت مورگان رایت (Morgan Rice) در این قسمت از مجموعه رمانی جذاب همراه باشید.

ثور و دیگر اعضای لژیون سلطنتی حالا به دل ترسناک‌ترین سرزمین‌های ممکن امپراطوری پا گذاشته‌اند. آن‌ها در مأموریتی متفاوت باید شمشیر سرنوشت را که به دست دزدانی خبیث مفقود شده بازیابند. ثورگرین و یارانش در این مرحله از مبارزات خود دیگر راه بازگشتی ندارند و اگر این سلاح سرنوشت‌ساز را نیابند زندگی خود و البته پادشاهی حلقه را به خطر انداخته‌اند. با‌این‌حال، یافتن شمشیر سرنوشت تنها چالشی نیست که در آن دشت‌های وحشی و پرخطر انتظار گروه لژیون را می‌کشد. ثور و دوستانش در ادامه‌ی راه باید منتظر ماجرای غمگین بزرگی باشند و بهای شجاعت خود را پرداخت کنند.

اما در داستان بهای شجاعت، جایی برای ناامیدی وجود ندارد. جنگجویان بزرگ همیشه برای رو‌به‌رو شدن با ناملایمات آماده‌اند؛ از طرفی هر لحظه امکان دارد حوادث سخت‌تری از راه برسد و فرصتی برای سوگواری باقی نگذارد. پس ثور و دیگر یارانش هرچه زود‌تر قوای خود را جمع می‌کنند تا به سفر طولانی خود ادامه دهند. آن‌ها باید در ادامه‌ی راه از میدان نمک، تونلی تاریک و سهمگین و کوه‌های آتش عبور کنند و با موجوداتی که تا به آن روز ندیده‌اند مواجه شوند. سرانجام یاران داستان بهای شجاعت به مکانی که شمشیر سرنوشت به آن‌جا برده شده پی می‌برند؛ اما باید دید ثور، این قهرمان نوجوان و دیگر هم‌رزمانش برای دستیابی به این سلاح مهم، توان ورود به سرزمین اژدهایان را دارند؟!

داستان بهای شجاعت داستانی فانتزی با ماجرایی تخیلی است؛ بااین‌حال ثورگرین و دیگر شخصیت‌های این مجموعه در پی حوادث سرگرم‌کننده‌ی آن حرف‌های زیادی برای مخاطبان امروزی خود خواهند داشت؛ چرا که گاهی عبور از گذرگاه‌های سرسخت و پوشیده از تله، تنها با درس‌های رشادت، دلاوری، دوستی و همدلی میسر می‌شود. این داستان خواندنی در سال 2013 به دست نوجوانان رسیده و با تلاش‌های انتشارات بهنام و ترجمه‌ی سارا شکوهی‌نیا در ایران منتشر شده است.

درباره‌ی مجموعه‌ی حلقه‌ی ساحران

حلقه‌ی ساحران (The Sorcerer's Ring) یک مجموعه داستان فانتزی برای نوجوانان است که در هفده جلد و به قلم نویسنده‌ی پرفروش رمان‌های تخیلی، مورگان رایس نوشته شده. ماجرای این سری جذاب و خواندنی در سرزمینی خیالی به نام پادشاهی حلقه می‌گذرد؛ سرزمینی وسیع که دچار جنگ‌های پیاپی و آشوب و نزاع شده است. افرادِ این سرزمین در پی جانشینی پادشاه هستند و برای رسیدن به آن به حیله و ناجوانمردی متوسل می‌شوند. ثورگرین، پسربچه‌ی چهارده‌ساله‌ی داستان اما در پی نجات کشور از این هیاهوی مدام است؛ از این رو تصمیم می‌گیرد مسیری متفاوت از خانواده‌ی روستایی خود در پیش بگیرد و در آزمون ارتشِ پادشاهی شرکت کند. نشر بهنام، از ناشران موفق کتاب‌های داستانی، ترجمه و انتشار این مجموعه را در ایران برعهده داشته است.

نکوداشت‌های مجموعه‌ی حلقه‌ی ساحران

• داستانی سراسر ماجرا با نوشتاری محکم! (پابلیشرز ویکلی)
• داستانی پررمزوراز با شوالیه‌های شجاع. (روبرتو ماتوس، منتقد کتاب)
• ماجرای پسری که خبردار می‌شود در حقیقت یک برگزیده‌ی جادویی است و برای کارهای بزرگی مقدر شده. (Kirkus Reviews)

کتاب حلقه‌ی ساحران - جلد ششم: بهای شجاعت برای چه کسانی مناسب است؟

نوجوانان اهل رمان‌های حماسی و ماجرای شوالیه‌ها و اژدهایان مخاطبان پروپاقرص این داستان خواهند شد.

در بخشی از کتاب حلقه ساحران - جلد ششم: بهای شجاعت می‌خوانیم

گوئندولین آن روز براى هزارمین بار به سمت پنجره‌ى اتاق تاریکش رفت و آشوب و هرج و مرج را در سیلسیاى پایینى نظاره کرد. از آن بالا در مخفیگاهش مى‌توانست میدان پایینى و ویرانى ایجاد شده توسط سربازان امپراتورى را به وضوح ببیند. هزاران هزار سرباز امپراتورى، همچون گله‌اى از کنارهاى صخره سرازیر شده و مردم را به وحشت انداخته بودند. دیگر فقط چند نفر باقى مانده بودند و بیشترشان اسیر شده بودند و با زنجیر به هم بسته شده، توسط سربازان امپراتورى به شهر بالایى منتقل مى‌شدند. تنها صدایى که در خیابان‌هاى خلوت شهر به گوش مى‌رسید، بازتاب فریاد مبهم مردم شهر بود، که باد زوزه‌کشان از دیوارهاى کانیون به این طرف مى‌آورد. امپراتورى تا آن پایین پیش آمده بود و این فقط یک معنا داشت: آخرین مقاومت و ایستادگى کندریک با شکست روبه‌رو شده بود. دیگر هیچ کس باقى نمانده بود تا در برابر آندرانیکوس بجنگد. یک شکست به تمام معنا. شکستى که همه‌ى آن‌ها مى‌دانستند اجتناب‌ناپذیر است.

گوئندولین شاهد غارت وسایل و اثاثه امپراتورى بود. آنگاه به شهر پایینى هجوم آورده بودند و او خوب مى‌دانست آن‌ها دنبال او مى‌گردند. او در مخفیگاهى در دل صخره‌اى، در قصرى پنهان، مخفى شده بود. اما مى‌دانست دیر یا زود او را پیدا مى‌کنند و او را گرفته، بالا مى‌برند و تحویل آندرانیکوس مى‌دهند. حتى فکرش هم رعشه به اندامش مى‌انداخت. گوئن مى‌دانست آرگون براى نجات او نخواهد آمد و براى بار دوم خودش را درگیر مسائل انسان‌ها نمى‌کند و دیگر طلسمش نمى‌تواند براى او کارى کند. مى‌دانست دیگر راهى ندارد. ثور هم از پیشش رفته بود؛ به سرزمینى دور که اصلاً نمى‌دانست کجاست. و دیگر هیچ کس را نداشت که کمکش کند. اکنون دیگر زمانش رسیده بود که تک و نتها با مرگ روبه رو شود. گوئن گروهى از سربازان امپراتورى را دید که به سوى او مى آمدند، و دانست کمتر از آنچه فکرش را مى‌کرده وقت دارد. نگاهى به بیرون انداخت و احساس تاسف کرد، احساس تاسف نه براى خودش، بلکه براى تمام کسانى که ناامیدشان کرده بود.