معرفی و دانلود کتاب روایت‌های هولناک 2: کشتی نفرین شده

معرفی کتاب روایت‌های هولناک 2: کشتی نفرین شده

خودتان را برای داستانی دلهره‌آور و البته هیجان‌انگیز آماده کنید! کتاب روایت‌های هولناک 2: کشتی نفرین شده به قلم کریس پریستلی، قصه‌ی خانواده‌ای را به تصویر می‌کشد که پدر و دو فرزندش در مسافرخانه‌ای در یک جزیره زندگی می‌کنند. روزی وقتی پدر در خانه نیست، غریبه‌ای مرموز به خانه‌ی آن‌ها می‌آید که گویی بچه‌ها را از قبل می‌شناسد و از همه مهم‌تر اینکه داستان‌های عجیب و غریب و ترسناکی با خود دارد.

درباره‌ی کتاب روایت‌های هولناک 2: کشتی نفرین شده:

صخره‌های عظیم و مرتفع باستانی که مانند سدی استوار، در مقابل امواج خروشان اقیانوس قد علم کرده بودند. صخره‌هایی بزرگ که مسافرخانه‌ای قدیمی روی آن بنا شده بود. مسافرخانه‌ای که در اصل هم خانه و هم محل کسب درآمد یک خانواده چهار نفره بود. تنها راه ارتباطی این خانواده با دنیای بیرون، دهکده و الباقی زمین‌های کورن‌وال، مسیری سنگی و باریک بود که صخره‌های عملاً جداافتاده از زمین‌های اصلی را به مسیر دهکده، متصل می‌کرد.

به نوعی می‌شد این‌طور گفت که خانه‌ی آن‌ها روی جزیره‌ای سنگی بنا شده بود و این جزیره، مایملک خانوادگیشان بود؛ مسافرخانه به نسبت دیگر خانه‌های دهکده و به‌ خصوص به خاطر قرار گرفتن روی صخره‌ها، از نظر مردم جایی دورافتاده و اندکی خطرناک تصور می‌شد اما مردان دریا به آن مسافرخانه، برای زمان کوتاهی که در خشکی بودند سر می‌زدند و دلیل اصلی این رونق و صفا، پدر خانواده بود.

این خانواده دو فرزند به نام‌های کتی و اتان داشتند و روزگاری شادترین و خوشبخت‌ترین خانواده‌ی دنیا بودند. تا اینکه مادر خانواده هنگام به دنیا آوردن فرزند سومش از دنیا رفت و حتی کودکش هم زنده نماند. بعد از این اتفاق پدر خانواده دیگر مردی سرزنده و شاد نبود. او به قدری تغییر کرد که کم‌کم هیچ مسافری به مسافرخانه‌ی آن‌ها پا نمی‌گذاشت و به تدریج آن مسافرخانه شلوغ، به مکانی متروکه تبدیل شد که تنها پدر به همراه دو فرزندش در آن زندگی می‌کردند.

روزی طوفان عجیب و غریب و سهمگینی شروع شد که چندین روز ادامه یافت؛ در همین بین دو فرزند خانواده یعنی اتان و کتی سخت بیمار می‌شوند و پدر مجبور می‌شود که به سراغ پزشک در دهکده برود. او به بچه‌ها تاکید می‌کند که وقتی تنها هستند در خانه را به روی کسی باز نکنند اما غریبه‌ای از راه می‌رسد و آنقدر التماس می‌کند که بچه‌ها او را به خانه پناه می‌دهند.

پدر مدت زیادی‌ست که به سراغ پزشک رفته اما هنوز به خانه برنگشته است. غریبه‌ای که بچه‌ها به خانه پناهشان دادند، به طرز عجیبی مرموز است و به نظر می‌رسد نه تنها بچه‌ها را می‌شناسد بلکه از همه چیز این خانواده مطلع است. او که داستان‌های هولناک زیادی می‌داند با بچه‌ها در خانه تنها می‌ماند...

کریس پریستلی (Chris Priestley) در کتاب روایت‌های هولناک 2: کشتی نفرین شده (Tales of Terror from the Black Ship)، داستانی پرکشش، جذاب و هراسناکی را روایت می‌کند. تصویرسازی‌های سیاه و سفید کتاب به خوبی مکمل داستان‌هاست و پریستلی با قلمی هوشمندانه در هر قصه، ماجراهایی را به تصویر کشیده که همگی جذاب و باورپذیر هستند و شما را در دنیایی اسرارآمیز و پر از غافلگیری غرق خواهند کرد.

کتاب روایت‌های هولناک 2: کشتی نفرین شده مناسب چه کسانی است؟

خواندن این کتاب برای نوجوانان علاقه‌مند به داستان‌های ترسناک و معمایی لذت‌بخش خواهد بود. داستان‌های کتاب حاضر به قدری جالب و غیرقابل پیش‌بینی هستند که خواندن آن برای بزرگسالان طرفدار این ژانر نیز جذاب خواهد بود.

کریس پریستلی را بیشتر بشناسیم:

کریس پریستلی در سال 1958 به دنیا آمد و نویسنده و تصویرگری موفق در زمینه‌ی ادبیات کودک محسوب می‌شود. او هم‌اکنون در کمبریج، انگلستان زندگی می‌کند. این نویسنده در نه سالگی، در یک مسابقه داستان‌نویسی برنده شد. کریس در سال 1980 به لندن مهاجرت کرد به عنوان تصویرگر کارهای مختلفی انجام داد. یکی دیگر از کتاب‌های او قصه‌های ترسناک عمو مونتاگ نام دارد که آن نیز به فارسی ترجمه شده است.

در بخشی از کتاب روایت‌های هولناک 2: کشتی نفرین شده می‌خوانیم:

بیلی با وحشت به تبر خیره شده بود، دهانش را باز کرد تا فریاد بکشد یا چیزی بگوید، که مثلاً تام را متقاعد کند تا تبر را کنار بگذارد اما دیر شده بود و تبر درست روی مچ دست چپش فرود آمد. تبر تیغه‌ای تیز داشت و سرعت عمل تام هم بالا بود بنابراین تنها صدایی که ایجاد کرد صدایی نفرت‌انگیز و بعد هم صدای افتادن بیلی هارپر به داخل آب‌های خروشان دریا بود!

اندکی ایستاد تا شاید پسرک سرش را از آب بیرون بیاورد و هنوز زنده باشد... اگر زنده بود نجاتش می‌داد؟ یا اگر سر و صدا می‌کرد و بقیه را خبر می‌کرد تام چاره‌ای جز اعتراف به کاری که انجام داده بود داشت؟ در هر دو صورت سرنوشت مطبوعی منتظرش نبود اما خوشبختانه دریا موجودی حریص است، زمانی که هدیه‌ای به او تقدیم می‌کنید تحت هیچ شرایطی آن را به شما برنخواهد گرداند... بیلی هارپر برای همیشه رفته بود و تام احساس متضادی داشت، چیزی بین آسودگی و گناه... همین الان مردی را هرقدر نفرت‌انگیز، به قتل رسانده اما آسوده بود زیرا کابوس بیلی هارپر برای همیشه دست از سر او برداشته بود و نحسی او برای همیشه رفع شده بود... تام آزاد بود!

البته نه کاملاً، چون هنوز دست قطع‌شده‌ی بیلی روی عرشه افتاده و بیشتر شبیه خرچنگی گوشت‌آلود، خونین و نفرت‌انگیز می‌بود و خالکوبی نحس اسکلت خندانش به او خیره مانده بود. اینکه دست را بردارد و داخل آب بیندازد اصلاً در توان تام نبود، تا همین‌جایش هم نمی‌دانست چطور موفق شده دست به چنین کاری بزند اما نمی‌شد که دست را روی عرشه به حال خودش رها کرد؟ لگدی زیر دست قطع‌شده زد و آن را هم به داخل یکی از حفره‌های هدایت آب روی عرشه به دریا پرتاب کرد... دست و صاحب دست یکی شدند!

فهرست مطالب کتاب

طوفان سهمگین
دوشیزه پیروسکا
شاهد بی‌زبان
ایرزومی
پسرک و قایق
تله‌ی دریا
باتلاق
میمون لعنتی! 
طرح روی دندان
کشتی اشباح
تاج‌الملوک‌های حیاط پشتی
پی‌نوشت