معرفی و دانلود کتاب راهی به سوی جهنم

معرفی کتاب راهی به سوی جهنم

کتاب راهی به سوی جهنم نوشته‌ی ندا ترابی، دربرگیرنده‌ی داستان‌های کوتاهی است که زندگی آدم‌های ساده‌ای را به تصویر می‌کشد. شاید بخشی از این داستان‌ها گوشه‌ای از زندگی خود شما باشد.

داستان‌های این مجموعه کوتاه هستند و خواندن آن‌ها وقت زیادی را از شما نخواهد گرفت، اما برای زمانی طولانی در یادتان می‌ماند. ندا ترابی در این داستان‌ها به موضوعاتی پرداخته که برگرفته از زندگی ما آدم‌هاست؛ داستان‌های ساده‌ای که همچون فانوسی که بخشی از راه را برایتان روشن می‌سازد و در پرتو نور فانوس، تنها گوشه‌ای از زندگی را می‌توانید ببینید؛ اما این پرسش را مطرح می‌کند که آیا همه‌ی رخدادهای زندگی شما از اعمالتان سرچشمه می‌گیرند یا نیروهایی که بر جهان مسلط هستند؟

به عنوان مثال داستان گمگشته در غبار، داستان اول این مجموعه، قصه‌ای است تلخ برای همه هنرمندان که از یادها رفته‌اند؛ هنرمندانی که در اوج توانایی با هنر خویش به زندگی انسان‌ها طراوت، امید و زیبایی بخشیده‌اند و چون پیر و از کار افتاده شدند در غبار فراموشی از یادها رفته‌اند، تا زمانی که خبر مرگشان در روزنامه‌ها آورده شود.

در داستان پنج روز تا شادمانی، وفای به عهد پیرزنی را مشاهده می‌کنید که به شادی کودکان بی‌سرپرست فکر می‌کند و اینکه تا پایان عمر این شادی را از آن‌ها دریغ نکند. او به نسلی تعلق دارد که اینک سایه‌اش را می‌توان دید که آرام آرام محو می‌شود.

جهالت، خودخواهی، ستمگری، کوردلی، قضاوت عجولانه از دیگر موضوعاتی هستند که نویسنده با قلم روان خود در این کتاب مطرح می‌کند. کتاب راهی به سوی جهنم (A Road to the hell) برای شما راهی به سوی کم کردن اشتباهات است.

ندا ترابی را بیشتر بشناسیم:

ندا ترابی متولد 1368 که اینک با نام مستعار «لکا» نخستین مجموعه داستان‌های کوتاهش را منتشر می‌سازد، دهمین نفر از گروه داستان‌نویسان جوانی است که در «انجمن یادگار نیاکان ما» گرد آمدند تا استعداد خویش را آشکار سازند.

داستان‌های لکا از همان آغاز، گرایش او را به موضوعات اجتماعی نشان می‌داد. او نویسنده‌ای است واقع‌گرا که به پیرامون خود می‌نگرد و در بازتاب آن با توانمندی قلم به دست می‌گیرد و شخصیت‌های داستانش را خلق می‌کند. بی‌گمان آرمانی با ارزش او را در این مسیر قرار داده است و دنیای شگفت‌انگیز نویسندگی، درهای خود را به روی او گشوده است.

در بخشی از کتاب راهی به سوی جهنم می‌خوانیم:

شب کم کم به نیمه خود نزدیک می‌شد. هوای دلچسب بهاری و آسمان زیبای مهتابی هر کسی را به بیرون آمدن از خانه و قدم زدن ترغیب می‌کرد. صدای پیچش باد که دست نوازگرش را به سر و روی شاخه‌های طراوت یافته از نم درختان می‌کشید، نوای دل‌انگیزی داشت که روح آدمی را به تلاطم می‌کشاند.

بوی نم باران عطر سرمست کننده خود را در فضا می‌پراکند و مردمی را که علیرغم نیمه شب بودن در پیاده رو‌ها همچنان با هیجان در رفت و آمد بودند، از عطر دلاویز خود سرمست می‌کرد. اصلا شاید به همین دلیل بود که با توجه به اینکه زمان زیادی به نیمه شب باقی نمانده بود اما خیابان‌ها همچنان شلوغ می‌نمود.

در میان مردمی که در پیاده روها با چهره‌های بشاش در رفت و آمد بودند، پیرمردی با چشمانی کنجکاو که پیوسته به هر سو می‌نگریست با قدم‌هایی آهسته راه خود را از میان مردم باز می‌کرد.

اگر کسی تنها چند دقیقه نگاهش را به چهره پیرمرد می‌دوخت، بهت، ناباوری و هزاران علامت سوال را از پس چروک‌های صورتش در میان چشم‌های آبی رنگش می‌دید.

گویی آدمی است که به تازگی از کره‌ای دیگر پا به زمین گذاشته است. خودش هم نمی‌دانست کجاست و به کجا می‌رود؟ آرام و بی‌هدف گام بر می‌داشت. چشمان کنجکاو و بی‌قرارش پیوسته به دنبال نشانه‌ای می‌گشت اما نمی‌یافت. حتی نمی‌دانست آن نشانه چیست که به دنبالش می‌گردد.

فهرست مطالب کتاب

مقدمه ناشر
گمگشته در غبار
پنج روز تا شادمانی
آتش
زن بی‌گناه
کوهستان
راهی به سوی جهنم
دل کور
درباره ندا ترابی (نویسنده - مترجم)