معرفی و دانلود کتاب ذهن باغچه دارد آرام آرام از خاطرات سبز تهی میشود
برای دانلود قانونی کتاب ذهن باغچه دارد آرام آرام از خاطرات سبز تهی میشود و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب ذهن باغچه دارد آرام آرام از خاطرات سبز تهی میشود
نفیسه نفیسی در کتاب ذهن باغچه دارد آرام آرام از خاطرات سبز تهی میشود، وضعیت غمبارِ خانوادهای ایرانی را روایت میکند. پدر خانواده پزشک بزرگی است که بهتازگی پسر و عروس خود را از دست داده و خود نیز درگیر بیماری فراموشی شده. فضای شاعرانهی داستان بر وضعیت تراژیک آن غالب است.
دربارهی کتاب ذهن باغچه دارد آرام آرام از خاطرات سبز تهی میشود
کتاب ذهن باغچه دارد آرام آرام از خاطرات سبز تهی میشود، روایتی شاعرانه از زندگی یک پزشک و خانوادهی اوست. نفیسه نفیسی در این رمان نگاهی به تاریخ یک جامعه و یک پزشک بزرگ میاندازد؛ پزشکی که برای چندین نسل بی هیچ کموکاستی درمانگر و شفابخش بیماران بوده و حال بیماری فراموشی گریبانگیر خودش میشود، اما رمان تنها حول محور این موضوع نمیچرخد. در بستر این خانواده خردهروایتهای دیگری نیز وجود دارد.
داستانِ ذهن باغچه دارد آرام آرام از خاطرات سبز تهی میشود از جایی شروع میشود که پدر و مادر پیر به همراه فرزندشان در راه شمال و روستای کلارآباد هستند. ویلای آنها را آب برده و حالا مجبورند برای رسیدگی به آن به شمال بروند. فصل اولِ رمان با بیزمانی آغاز میشود؛ راوی که فرزند خانواده است، چندین بار اشاره میکند که از زمان بیاطلاع است و نمیداند چه وقت از روز است. این بیزمانی وضعیت غبارآلود و مبهم خانواده و بستر رمان را تا حدی برای ما آشکار میکند. پدر گیج است و چند بار درمورد ویلا سؤال میپرسد. مادر از سؤالهای او به ستوه میآید. راوی فلشبک کوتاهی میزند و خواننده را متوجه این موضوع میکند که پسر و عروس این خانواده مردهاند، اما دلیل این مرگ هنوز مشخص نیست؛ چراکه دو سال از مرگ آنها گذشته و هنوز مراسمی برای آنها گرفته نشده. گویی هنوز منتظرند آنها برگردند. مادر از همه ناآرامتر است، اما تصمیم خود را گرفته، باید بالاخره مراسم سوگواری را برگزار کند تا خودشان و آن دو را از سرگردانی نجات دهد.
توصیفهای رمان گرچه عجیب و دور از ذهن نیست، اما ما را به فضایی منحصربهفرد و مهآلود میبرد؛ گویی پردهی نازکی از غم روی همهچیز کشیده شده. درعینحال زبان شاعرانهی دیالوگها از غمِ فضا کاسته و به شاعرانگی و لطافت آن میافزاید. بیزمانی، فلشبک، دریا، فراموشیِ پدر، همگی حلقههای یک زنجیرند که در انسجام فضا و مضمون تأثیرگذار واقع میشوند. عشق نیز مضمون دیگریست که در سراسر رمان جاری است؛ عشق بین پدر و مادر، عشق بین والدین و فرزندان و عشق پدر به پزشکی. در جایی از رمان عشق پررنگتر و مستقیمتر از همیشه در قالب اشعاری بین پدر و مادر ردوبدل میشود و فضای شاعرانهی داستان را به نهایت میرساند.
این رمان توسط نشر دهکدهی سلامت به چاپ رسیده است.
کتاب ذهن باغچه دارد آرام آرام از خاطرات سبز تهی میشود برای چه کسانی مناسب است؟
این کتاب برای طرفداران داستانهای ایرانیِ شاعرانه خواندنی است.
با نفیسه نفیسی بیشتر آشنا شویم
نفیسه نفیسی متولد 30 آذر 1321 در اصفهان است. او در خانوادهای اهل شعر و ادب بزرگ شد. خانوادهی نفیسی از اولین کسانی بودند که در اصفهان از نظام آموزشی مدرن استقبال کردند. نفیسه نفیسی از فعالان فرهنگ و ادبیات کودکان در اصفهان و پایهگذار مؤسسهی رنگینکمان سپید است. این مؤسسه مرکزی آموزشی-فرهنگی برای سالمندان و میانسالان است.
کتاب «سبز گردد شاخساران کهن» حاصل پانزده سال فعالیت فرهنگی نفیسه نفیسی در مرکز روزانه و توانبخشی رنگینکمان سپید است. او همچنین کتاب کودک «درخت من و شهر تابانا» و کتاب نوجوان «خانهی نرم و ابریشمی» را به رشته تحریر درآورده است.
در بخشی از کتاب ذهن باغچه دارد آرام آرام از خاطرات سبز تهی میشود میخوانیم
دکتر میگوید ممکن است در بعضی فامیلها زمینهی پیدایش آلزایمر بیشتر باشد اما بههرحال ارثی نیست.
هزاران سؤال بر لبهای من و بابک میچرخد که بعضی از آنها را بهخاطر آشنا نبودن دکتر با فرهنگ ما و امکانات ما در کشور، بیپاسخ میگذارد. اینطور که معلوم میشود لزومی ندارد پدر دیگر به مطب برود اما هیچکس نمیداند چه چیزی را جایگزین بزرگترین عشق او به زندگی بکنیم. در آلمان مراکزی هست که اینگونه بیماران میتوانند دور هم جمع شوند، بازیهای مختلفی بکنند، حتی سرگرمیهای فکری داشته باشند، اما انگار برای پدر باید دری باز کنیم به سوی وادی بیانتهای تنهایی. هردوی ما اشک در چشم داریم و شگفتا! هر دوی پزشکان نیز. در این ساعتهای سخت چه ارتباط عجیب و زیبایی بین ما دلسوختگان و آن همدردان بهوجود آمده است، ارتباطی که کارآمد نبود و تا ساعتی دیگر زندگی پدر ما در بایگانیهای عظیم و کامپیوتری بیمارستانی بیگانه بایگانی میشد و به دست فراموشی سپرده میشد و همدردی آنها چه؟ بلی، شاید اثر آن چشمهای اشکآلود برای همیشه در صندوق سینهی ما نقش میبست.
در راه برگشت تا مینشینیم توی اتومبیل، پدر عکسها را از من میگیرد. به شیوهی همیشگی آنها را دانهبهدانه جلوی نور میگیرد. میگوید: «بالاخره چیزهایی نشان داده شده، این سلولها کوچک و اتروفی شده.» و یکییکی آنها را در پاکت میگذارد و پاکت را به من برمیگرداند، انگارنهانگار که متعلق به خودش است، انگارنهانگار که معنی کوچک شدن سلولها را میداند و اصلاً نمیپرسد دکتر متخصص چه نظری داده، هیچکس حرفی نمیزند، سر چهارراه آخر که میرسیم میگوید: «خب، انگار رسیدیم اصفهان.»
چطور شد آسمان اینطوری شد؟ صبح که میآمدیم چه آفتابی بود، هوا روشن روشن بود، حالا چه آسمانی شده، انگار میخواهد برف ببارد.
مادر روی پلههای بیرون ساختمان ایستاده است. میپرسد: «چی شد؟» بابک میگوید: «فراموشی است.» بعد رو میکند به من و میگوید: «چطوری خواهر؟» روی چشمهایش را مه سرخی گرفته، انگار میخواهد برف ببارد. میگوید:
«ذهن باغچه دارد
آرامآرام
از خاطرات سبز تهی میشود.»
فهرست مطالب کتاب
فصل اول: گل ساعتی
فصل دوم: سالگرد
فصل سوم: کنفرانس فارماکولوژی
فصل چهارم: روانپزشک
فصل پنجم: سفر
فصل ششم: خروسقندی
فصل هفتم: مقدمات سفر
فصل هشتم: آلمان
فصل نهم: شلوس
فصل دهم: بازگشت به ایران مطب
فصل یازدهم: بنویس!
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب ذهن باغچه دارد آرام آرام از خاطرات سبز تهی میشود |
نویسنده | نفیسه نفیسی |
ناشر چاپی | انتشارات دهکده سلامت |
سال انتشار | ۱۳۹۷ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 105 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-94146-7-3 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان اجتماعی ایرانی |