معرفی و دانلود کتاب دچار باید بود
برای دانلود قانونی کتاب دچار باید بود و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب دچار باید بود
مهسا ذوالفقاری در کتاب دچار باید بود، داستان عاشقانه و تکان هندهی دختری را به تصویر میکشد که به پسری جذاب با چشمانی طوسی رنگ دلباخته است.
مهسا ذوالفقاری در شهر اراک به دنیا آمده است و علاوه بر نویسندگی، خیاطی هم میکند. دورههای داستاننویسی مختلفی شرکت کرده و بعدها در سالهای 1394 تا 1395 در دورههای فیلمنامهنویسی و کارگردانی انجمن سینمای جوان شرکت کرد و توانست زیر نظر اساتید مجربی دورههای آموزشی خود را بگذراند.
در بخشی از کتاب دچار باید بود میخوانیم:
کتونیام از آب پر شده، توی گوشم میگی "رفتنی در کار نیست تا ابد اینجا میمونی" گیج و سردرگم نگاهت میکنم به مردی که چشمایی شبیه چشمای بابا داره همونقدر درشت و طوسی اما بدون اون محبت عمیقی که ته چشمای بابا بود و دستایی که به بزرگی دستای باباست اما بدون اون گرما بدون اون نوازشها قرنها طول کشید تا بفهمم تا یاد بگیرم اینها کافی نیست شبیه بودن چشمها و دستها...
به تو نگاه میکنم به طوسیهای درخشان چشمات تو میخندی چشمات همیشه و همهجا پر از خنده است دقیقا یادم نیست امروز هم چشمات میخندید یا نه...
برعکس انتظارت دستام نمیلرزید اونقدر سریع و مصمم امضاء کردم که به دستام خیره شده بودی میدونم با خودت فکر کردی حتما دیوونه شده الآن باید گریه میکرد دستاش میلرزید و پر از عشق و ناامیدی و ترس از دست دادنم بهم خیره میشد متاسفم که محاسباتتو بهم ریختم... .
اما با تمام اینها حتی کتونیامم ندیدی اخرین باری که کتونی بوشیده بودم، ماهرخ از یه ارتفاعی که هیچ وقت معلوم نشد کجاست و چقدره افتاده بود و من تمام شهرو با اون همه درد دویده بودم بیخیال تمام استراحت مطلقهای دکتر نمیفهمیدم چطور ماهرخ از یه جایی که معلوم نیست کجاست افتاده ولی من نیفتادم ماهرخ تمام 4 ماه عمرشو میون هر دم و باز دم من بود لابه لای تک تک گلبولهای قرمز خونم با من نفس کشیده بود با من راه رفته بود خندیده بود گریه کرده بود، غذا خورده بود با هر آهم آه کشیده بود. درد کشیده بودیم با هم در آغوش هم حسرت آغوشهایی را کشیده بودیم، که باید میبودن ولی نبودن و حالا مرده بود و من چطور قرار بود بعد از ماهرخ تنها راه برم بخندم گریه کنم غذا بوخورم آه بکشم حسرت بخورم و حتی درد بکشم... . .
حالا تو افتاده بودی و من کتونی پام کرده بودم ماشینو تو یه بن بستی که اسمش یادم نمیاد پارک کرده بودم و به اندازهی یه شهر دو شهر سه شهر نه به اندازهی کل کرهی زمین تا خونهی پدری دوییده بودم تو از چشمم افتادی جایی که خانم جان همیشه میگفت: "ببم جان جای مرد خونه، شوهرت روی چشماته"
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب دچار باید بود |
نویسنده | مهسا ذوالفقاری |
ناشر چاپی | نشر عطران |
سال انتشار | ۱۳۹۸ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 139 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-6201-45-2 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان عاشقانه ایرانی |