معرفی و دانلود رایگان کتاب درشکه چی (یه شلاق): داستانهای کوتاه خاطره آمیز
برای دانلود قانونی کتاب درشکه چی (یه شلاق): داستانهای کوتاه خاطره آمیز و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب درشکه چی (یه شلاق): داستانهای کوتاه خاطره آمیز
کتاب درشکه چی (یه شلاق): داستانهای کوتاه خاطره آمیز نوشتهی عباس مریخنژاد اصل، دربرگیرنده سه داستان خواندنی و جذاب مربوط به دهه چهل شمسی است که در هر کدام پیامهای اخلاقی خاصی نهفته است.
مهربانی، فداکاری و دوست داشتن در هر خانوادهای متفاوت است و پُررنگ و کمرنگ بودن آن در روابط اعضا و تشکیل شخصیت هر یک از افراد تأثیر بهسزایی دارد و انعکاس آن اول در خانواده و سپس در جامعه نمودار میشود. مهر مادر انکار نشدنی است، اما نقشی که پدر در خانواده ایفا میکند، تعیین کننده است؛ زیرا مادر هم تأثیر مستقیم از پدر خانواده میگیرد و این مسئله در روابط بین بچهها و مادر هم نقش بهسزایی دارد.
پدران زحمتکش و فداکار خانوادهای مستحکم را با خود یدک میکشند. برقراری احترام و دوستی مابین پدر و مادر باعث پدید آمدن عشق میشود که از این عشق فرزندان خانواده بیشترین بهره را میبرند و شخصیتی طبیعی و مثبت را شکل میدهند و برای خویش و جامعه ارزشمند خواهند بود.
همواره منش و رفتار پدر در به وجود آمدن و حفظ عشق در روابط خانواده، نقشی مهم و انکارناپذیر است، در این بین خانوادههایی که به هر دلیلی از داشتن نیروی سازنده و پرتوان پدر محروم هستند، در کسب و استقامت در یک مسیر مطمئن مشکلات زیادی پیش روی خواهند داشت.
شخصیتهای موجود در مجموعه داستانهای کوتاه «درشکهچی» در کنار هم در خانه و جامعه زندگی میکنند و خالق لحظاتی دراماتیک هستند؛ شما با این شخصیتها بیگانه نیستید و میتوانید نمونهای قابل لمس را در فضای طبیعی زندگی خویش جستوجو و مشاهده نمایید.
در بخشی از کتاب درشکهچی (یه شلاق) میخوانیم:
قلب مهربونی داشت و دورنگ نبود. مدتها کارگری میکرد و گاهی دستمزدش رو نمیگرفت و پولش رو جمع میکرد؛ اون وقت پول چند ماهش رو میبرد خونه با مادرش و پدرش، البته مادر ناتنی و برادر و خواهرهای ناتنی سهیم میشد؛ همه پولش رو براشون کادو میخرید و یا نقدی به مادر و پدرش میداد و خوراکی جورواجور براشون میخرید – خودشو مفلس میکرد و دوباره میاومد سرِکار و روز از نو و روزی از نو.
گاهی به بیکاری میخورد، زمان بیکاریش هم متغیربود؛ یکدفعه 1 ماه، بعضی مواقع 2 ماه و حتی 3 ماه هم میشد؛ و همین موضوع باعث میشد که هیچ کارگاه تولیدی بهصورت مرتب روی کارش حساب باز نکنه و دوباره مجبور بود به یک کارگاه جدید بره و مشغول کار بشه.
از آنجایی که خیلی جاها کار میکرد، برای جای خواب مشکل نداشت؛ ولی، پاتوق تقریباً دائمی خوابگاهش مغازه پدرم بود.
حضور گاهگاهیش باعث میشد، گاهی گرم صحبت میشدیم؛ فضای خاصی در دلش خالی بود او اصلاً خاطرهای از مادرش نداشت و به طور کلی او را به یاد نمیآورد، از نامادریش هم راضی بود و با او رابطۀ مهربانانهای داشت. اخلاقهای خاصی داشت، شدیداً سیگار میکشید و پاکت سیگار هیچوقت از جیبش دور نمیشد. تا دلت بخواد رفیقباز بود با همه شوخی میکرد؛ امّا آدم جلفی نبود، اگر وارد جایی میشد غریبه میدید زیاد حرف نمیزد و ساکت میشد؛ تا محیط از حضور کسانیکه میشناختشون پُر نمیشد و مطمئن میشد که شوخی کردنش مجاز بود؛ شروع میکرد.
فهرست مطالب کتاب
مقدمه ناشر
مقدمه نویسنده
رفیق
جواد جوبی
دوست من، ششانگشتی
درشکهچی (یه شلاق)
شرحی کوتاه بر داستان "درشکهچی"
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب درشکه چی (یه شلاق): داستانهای کوتاه خاطره آمیز |
نویسنده | عباس مریخ نژاد اصل |
ناشر چاپی | انتشارات ارغوان مهر |
سال انتشار | ۱۳۹۷ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 141 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-98285-9-3 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان پندآموز ایرانی |