معرفی و دانلود کتاب بهشتی که دیدم
برای دانلود قانونی کتاب بهشتی که دیدم و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب بهشتی که دیدم
محمد ذوالفقاری در کتاب بهشتی که دیدم، بخشی از خاطرات و تجربیات خود را درباره دنیایی دیگر بازگو میکند که در اتفاقی شبیه مرگ مشاهده کرده است.
درباره کتاب بهشتی که دیدم:
محمد ذوالفقاری در سال 1379 تصادف شدیدی میکند و روح از بدنش خارج میشود. او اتفاقاتی را تجربه میکند که پیش از آن هیچ شناختی از آنها نداشته و دربارهشان چیزی نشنیده است.
تجربه مرگ باعث شد دید و جهان بینی او نسبت به هستی، وجود خود و مهمتر از همه زندگی، تا حدودی عوض شود و با وجود گذشت بیست سال از این اتفاق آرامش، لذت، شعف و سروری که در آن لحظات تجربه کرد همچنان برایش لذت بخش است. به همین خاطر بر آن شد تا مشاهدات و حس و حالش را با شما به وسیله این کتاب در میان بگذارد.
به نظر میرسد مهمترین ترس آدمی، ترس از مرگ است و بقیه ترسهای او نیز در آن ریشه داشته باشند. احتمالاً همه اضطرابها، ترسها و نگرانیها در واقع نقابهایی هستند برای ترس از مرگ و اگر کسی بتواند با آن کنار بیاید، از دیگر انواع ترس نجات خواهد یافت. در کتاب بهشتی که دیدم راهکارهایی برای نهراسیدن از مرگ با کمک اشعاری از مولانا ارائه شده است.
مطالعه کتاب بهشتی که دیدم به چه کسانی پیشنهاد میشود؟
خواندن این کتاب به کسانی که به موضوعاتی چون مرگ و زندگی بعد از آن علاقه دارند و نسبت به تجربیات کسانی که تجربه مرگ داشتند کنجکاو هستند، پیشنهاد میشود.
در بخشی از کتاب بهشتی که دیدم میخوانیم:
یکی از مهمترین ترسهای انسان از مرگ به خاطر ویران شدن تن است. به نظر مولوی تن ابزاری موقتی در اختیار روح است و در بسیاری از اوقات دلبستگی ما به تن سبب میشود که از گنج جان دور شویم. با از بین رفتن تن میتوان به گنجِ روح رسید. ما با مرگ، تنی بیارزش را از دست میدهیم. اما نیروی بسیار عظیمتری برای زندگی کردن پیدا میکنیم.
پیوند جان با تن سبب وابستگی و گرفتاری جان میشود و او را از لذتها و کمالهای بزرگ و عالیتر محروم میکند. مرگ نمیتواند چیزی از ذات و حقیقت انسان را کم کند. کسی که خود سلطنت و بخت خود باشد، مرگ نمیتواند آسیبی به او برساند.
مرگ باعث میشود که زیبایی روح آشکار شود و آنگاه است که آدمی از زیبایی تن بیزار میشود؛ پس مرگ نه تنها ترسناک نیست، بلکه باعث دستیابی انسان به زیباییهای حقیقی میشود.
مرگ آزادی جان از قفس تن است و جان میتواند بدون تن زندگی کند. مولانا در بیت شگفتآور زیر به این نکته اشاره میکند که وجود او از عشق سرشته شده است و حتی اگر مرگ او را بساید، باز همان عشق است:
مرا حق از میعشق آفریده است
همان عشقم، اگر مرگم بساید
فهرست مطالب کتاب
مقدمه
اصل مطلب – بهشتی که دیدم
راهکارهای مولانا برای رهایی از «مرگ هراسی»
1. درست و اخلاقی زیستن
2. آسیبپذیری جان در برابر مرگ
3. جاودانگی روح
4. توجه به رابطه استوارِ عمل و پاداش عمل
5. مهربانی بیپایان خدا
سفر به جهان مردگان- نگاهی از زمان باستان تاکنون
تبیین و تفسیر مراحل تولد و مرگ در مثنوی حضرت مولانا
ابیاتی از هماوردی کیخسرو و افراسیاب در شاهنامه حکیم طوس فردوسی بزرگ
فردوسی
خیام
سعدی
بابا طاهر
مولانا
کمال الدین اسماعیل
ایرج میرزا
گروس عبدالملکیان
حمیدی شیرازی
سهراب سپهری
مهدی اخوان ثالث
قیصرامین پور
غلامرضا بروسان
فریدون مشیری
نسترن وثوقی
مولوی
منابع و مآخذ
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب بهشتی که دیدم |
نویسنده | محمد ذوالفقاری |
ناشر چاپی | نشر مانیان |
سال انتشار | ۱۳۹۹ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 62 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-7321-44-9 |
موضوع کتاب | کتابهای مرگ |