معرفی و دانلود کتاب برکه
برای دانلود قانونی کتاب برکه و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب برکه
کتاب برکه، رمانی از آزاده عزیزان آبکنار با محوریت زندگی افراد مبتلا به اختلال اوتیسم است. تامیلا خواستار، دختری جنوبی، به جهت فشارهای مادربزرگش برای ازدواج با برادر نامزد مرحومش، به تهران کوچ میکند تا بهصورت موقت پیش دوستش، پریسا بماند. پس از آشنایی با خانوادهی شکوهی و مشغول شدن بهعنوان کارمند در دفتر بیمهی عموی پریسا، رامتین، ماجراهای جدیدی برای تامیلا رخ میدهد...
دربارهی کتاب برکه
جهل و آداب و رسوم نخنما و کهنه باعث میشود برخی از مردم نتوانند با دیدی باز و هوشیارانه به وقایع بنگرند. هنوز هستند کسانی که با خودخواهی در تصمیمهای شخصی افراد دخالت میکنند و سرنوشت آنها را با پایبندی به سنتهای غلط تغییر میدهند. همچنان افرادی وجود دارند که مبتلایان به اختلالات ژنتیکی مثل اختلال اوتیسم، یا سندروم داون را به باد تمسخر میگیرند و یا با دلسوزیای اغراقشده، موجب دلشکستگی آنها و اطرافیانشان میشوند. به همین منظور و به جهت آگاهسازی افراد، رمانهایی نوشته میشود که با انتقاد از رفتارهای غلط، سعی در تغییر افکار و رفتار مردمان دارد.
کتاب برکه داستانی به قلم آزاده عزیزان دربارهی شکستها، ناامیدیها، دلبستگیها و ایستادگیها است. این کتاب با محوریت زندگی افراد مبتلا به اوتیسم نوشته شده و نویسنده آن را به تمام افراد مبتلا به اختلال طیف اوتیسم تقدیم کرده است. آزاده عزیزان سعی دارد بهصورت یک رمان، این اختلال و علائم آن را به دیگران معرفی کند.
تامیلا دختری جنوبی زیبایی از یک خانوادهی بهشدت سنتی است. او با پسرعمویش، اویس ازدواج کرده بود؛ اویس به شغل ماهیگیری اشتغال داشت و روی لنج کار میکرد، اما یک روز به دریا رفت و دیگر بازنگشت. پس از مرگ اویس، مادربزرگ مستبد و سلطهجوی تامیلا، طبق یک سنت کهنه، اصرار دارد که تامیلا حتماً باید به عقد ادریس، برادر کوچکتر اویس درآید. تامیلا و ادریس احساس جز خواهری و برادری به هم ندارند؛ به جای آن، ادریس عاشق میمنت، خواهر کوچکتر تامیلا است و آنها قصد دارند با هم ازدواج کنند. تامیلا در برابر درخواست نابهجای مادربزرگش میایستد؛ اما هیچ حمایتی از سمت پدرش نمیبیند و چون مادرش نیز تأثیری روی نظر پدر و مادربزرگش ندارد، تصمیمی میگیرد از بوشهر هجرت کرده و به تهران نزد همکلاسی سابقش، پریسا، پناه برد.
آزاده عزیزان، پای تامیلا را به قصهی زندگی پریسا و خانوادهاش میکشاند. پریسا در دفتر بیمهی عموی جوانش، رامتین شکوهی مشغول به کار است. باتوجه به رشتهی دانشگاهی مشابه دو دختر، رامتین شکوهی پیشنهاد کار در دفتر بیمهاش را به تامیلا میدهد. تامیلا پس از آشنایی با خانواده شکوهی، متوجه میشود رامتین دارای فرزندی هفتساله به نام ریحان است که به اختلال اوتیسم مبتلاست. او با دیدن حال ریحان، به یاد دخترخالهاش یلدا که از اختلال اوتیسم رنج میبرد و درنهایت از دنیا رفت میافتد. درنتیجه، احساس خاصی نسبت به ریحان پیدا میکند.
همانطور که اشاره شد، اختلال اوتیسم، موضوع محوری این رمان است. شاید هنوز عدهی بسیاری حتی نام این اختلال نیز به گوششان نخورده باشد و در اطرافشان بچههایی وجود داشته باشد که از این اختلال رنج میبرند و عدم توجه و هوشیاری خانواده، موجب بروز مشکلات بسیاری شود؛ درنتیجه، در چندسال اخیر کوششهای بسیاری برای شناساندن این اختلال صورت گرفته است. همانگونه که آزاده عزیزان در کتاب برکه خود به این نکته مهم اشاره میکند، اوتیسم یک بیماری نیست؛ بلکه یک اختلال رشدی است و در دو سال اول زندگی کودک علائم خود را نشان خواهد داد. از آنجایی که اوتیسم یک اختلال طیفی است، هر فرد مبتلا به اوتیسم دارای مجموعهای از نقاط قوت و ضعف و حساسیتها است. به طور مثال، ریحان داستان برکه، از سروصدای زیاد و صدای بلند آهنگ آزار میبیند یا یلدا، دخترخالهی تامیلا به نور شدید حساسیت دارد. درنتیجه، قدم اول این است که باید این نقاط ضعف و قوت شناسایی شود.
آشنایی تامیلا با رامتین شکوهی، سرآغاز فصل اصلی داستان است. در ادامه، آزاده عزیزان ماجرهایی که برای تامیلا رخ میدهد را روایت خواهد کرد. این اثر در سال 1400 توسط انتشارات آئیسا به چاپ رسید.
کتاب برکه مناسب چه کسانی است؟
این کتاب برای افراد علاقهمند به رمانهای فارسی و کسانی که با مبتلایان به اختلال اوتیسم در ارتباط هستند، جذاب خواهد بود.
با آزاده عزیزان آبکنار بیشتر آشنا شویم
آزاده عزیزان آبکنار به سال 1359 به دنیا آمد. وی علاوه بر نویسندگی، سابقهی ویراستاری در انتشارات آئیسا را نیز در کارنامه دارد. رمان «ماه تیتی» اثر دیگر این نویسنده است.
در بخشی از کتاب برکه میخوانیم
پریسا حرفهای پرستار را نمیشنید. دستهایش را روی سینه جمع کرده و پشت به ما و رو به پنجره به تماشای بیرون ایستاده بود. نگاهم به شانههایش افتاد که آهسته تکان میخوردند؛ یار غارم داشت گریه میکرد! محبتش چشمهی اشکم را جاری کرد و سوسوی امیدی شد در تاریکی زندگیام. رفیق بودیم. روزهای زیادی شانههای یکدیگر را قرض گرفته و گریسته بودیم، خوشیها و تلخیهای زیادی را تجربه کرده بودیم، سرآغاز این رفاقت از سالهای دانشگاه بود و تا امروز و اینجا کش آمده بود.
در روزهایی که روزگار شمشیرش را برایم از رو بسته بود و پشت هم زخم میزد و میدرید، پریسا بود که با وجود کیلومترها فاصله تنهایم نگذاشت و مرهم زخمم شد. همین امید به رفاقتش بود که مرا از مهلکهای که برایم ساخته بودند، بیرون کشید و به اینجا کشاند. چهقدر باید یکتنه جور این رفاقت را میکشید؟ اندک رمقی که در جانم مانده بود، نامش شد و در انتهای گلویم پیچید، اما آنقدر ضعیف بود که به گوش پریسا نرسیده، میانهی راه گم شد.
از خاله هم که با چشمان بسته روی صندلی نشسته بود و زیرلب ذکر میگفت، نمیتوانستم برای صدا زدنش کمک بگیرم. تسلیم حالِ نداشتهام شدم، پلکهایم را روی هم گذاشتم و فکر کردم، مادرم از این حال من باخبر است یا نه؟ کاش خاله حرفی نزده باشد. او که دستش به جایی بند نبود، فقط باید خون به دلش میشد. دستی که روی پیشانیام نشست، باعث باز شدن پلکهایم شد و اولین چیزی که مقابل چشمانم جان گرفت، مژههای بلند و خیس و تابخوردهی پریسا بود که مجالی برای تظاهر به محکم بودن برایش نمیگذاشت.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب برکه |
نویسنده | آزاده عزیزان آبکنار |
ناشر چاپی | انتشارات آئیسا |
سال انتشار | ۱۴۰۱ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 404 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-7555-53-0 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان روانشناسی ایرانی |