معرفی و دانلود کتاب بافته
برای دانلود قانونی کتاب بافته و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب بافته
لائتیسیا کولومبانی در کتاب بافته داستان سه زن در سه گوشهی دنیا را روایت میکند: جولیا در ایتالیا، سارا در کانادا و اسمیتا در هند. هرکدام از این زنان موقعیتی متفاوت با دیگران دارد. یکی از آنها برای باسواد شدن دخترکش میجنگد و دیگری وکیل موفقیست که شنیدن خبر بیماریاش زندگیاش را به هم ریخته است. اما این زنان جملگی در کنار یکدیگر همچون سه دسته موی درهمتنیدهاند که بافتی را میسازند.
گفتنی است این کتاب برندهی جایزهی نخستین کتاب اولیس در سال 2017 شده است؛ جایزهای که به نویسندگان بابت نخستین کتابشان داده میشود.
دربارهی کتاب بافته
لائتیسیا کولومبانی (Laetitia Colombani)، فیلمنامهنویس، کارگردان، بازیگر و نویسندهی فرانسوی، کتاب بافته (The Braid) را نخستین بار در سال 2017 روانهی بازار کتاب کرده است. این رمان قبل از آنکه چاپ شود، در هفده کشور پیشفروش شد. پس از آنکه بافته منتشر شد، یک میلیون نسخه از آن فقط در فرانسه به فروش رسید. این اثر بیش از بیست جایزهی ادبی را از آن نویسندهاش کرده و به سیوپنج زبان ترجمه شده است.
لائتیسیا کولومبانی در کتاب بافته داستان زندگی سه زن را به تصویر میکشد که در کانادا، سیسیل و هند ساکناند. این زنان ویژگیهای گوناگونی دارند و در سه قارهی متفاوت زندگی میکنند، اما بیآنکه خود بدانند، در یک چیز مشترکند: هر سه زن تشنهی آزادیاند.
در هند، اسمیتا یک «دالیت» است، غیرقابل لمس و نجس. دالیت نامی سیاسی است که کسانی که در نظام طبقاتی آیین هندو، غیرقابل لمس یا نجس خوانده میشوند، برای خود برگزیدهاند. دالیت همینطور تمام قبایل و گروههایی را که در طول تاریخ بهعلتهای مختلف از جامعه مستثنی شده و از حقوق برابر برخوردار نیستند، در بر میگیرد.
اسمیتا هیچوقت پایش را به مدرسه نگذاشته است، اما تصمیم گرفته به هر قیمتی که شده، دخترکش را به مدرسه بفرستد تا باسواد شود. با خودش میگوید، دخترم خواندن و نوشتن یاد میگیرد و از این فکر خوشحال میشود. اما روز اول مدرسه اتفاقی میافتد که همهی معادلههای ذهنی اسمیتا بر هم میریزد: لباس دخترش پاره، خراب و گلی شده است!
اسمیتا دختر را لخت میکند، با خشونت ساری را از تنش درمیآورد. اسمیتا با دیدن پشت کودک میلرزد: پر از خطهای قرمز است. جای کتک. در بعضی قسمتها پوستش بهشدت کنده و سرخ شده است؛ مثل رنگ خال پیشانیاش...
در سیسیل، جولیا در کارگاه تولید کلاهگیس پدرش مشغول به کار است. جولیا در این کارگاه بزرگ شده. بین موهایی که باید تفکیک شوند، دستههای مویی که شسته میشوند و سفارشاتی که باید ارسال کنند. داستان به همین شکل ادامه دارد تا حادثهای برای پدر جولیا رخ میدهد و در بیمارستان بستری میشود. پس از آن است که حقیقت مثل یک سیلی به صورت جولیا میکوبد. یک کلمه به زبانش میآید: ورشکستگی. کارگاه به زیر بار قرض و بدهی فرو رفته است. کارگاه ورشکست شده است. جولیا از این فکر ویران میشود. از دهها سال پیش، تمام خانوادهاش از درآمد حاصل از کارگاه زندگی میکنند. بعد به پدرش فکر میکند که در بیمارستان در کماست. خشکش میزند.
در مونترال، کانادا، سارا وکیلی موفق است. او هر روز ساعت پنج صبح بیدار میشود. از ثانیهای که چشمهایش را باز میکند مغزش مثل پردازشگر یک کامپیوتر روشن میشود. کاری بدون برنامهی قبلی ندارد، نقشش را یاد گرفته و هر روز، هر هفته، هر ماه و در تمام طول سال آن را بازی و تکرار کرده است. مادر خانواده، مدیر ارشد، زن جذاب، زن ایدهآل، زن شاغل، برچسبهایی از این دست که مجلههای بانوان به پشت زنانی که شبیه او هستند میچسبانند و مثل ساکهایی روی شانههایشان سنگینی میکند. او همهی اینهاست و مهمتر از همه، یک وکیل مشهور است. در روزهایی که سارا منتظر ترفیع گرفتن در کارش است، اتفاق عجیبی میافتد؛ در سالن دادگاه، در وسط خواندن یک دفاعیه، سارا روی زمین میافتد. اول حرفش را قطع میکند، بعد سینهاش به خشخش میافتد، نفسهایش کوتاه میشود و در نهایت، چشمانش سیاهی میرود و بیصدا ولو میشود؛ مثل یک قلعهی کاغذی، با ظرافت. وقتی دوباره چشمانش را باز میکند، مردی را با لباس اورژانس میبیند که روی او خم شده است. در همین گیرودار است که پزشکان از او میخواهند چند آزمایش پزشکی انجام دهد. آزمایشها انجام میشود و نتایج آنها باورکردنی نیست: یک تودهی بدخیم، درست به اندازهی یک نارنگی، در سینهی سارا جا خوش کرده است.
زمان بدی برای سارا است. او اولین زنی است که بهعنوان سهامدار در یک دفتر حقوقی معروف و مردانه ترفیع پیدا کرده و الان اصلاً وقت آن نیست که یک تودهی وقتنشناس سرطانی او را از رسیدن به رؤیاهایش باز دارد!
سارا از دکتر درمورد شانس زنده ماندنش سؤال نمیکند، نمیخواهد آیندهاش را به یک آمار و ارقام محدود کند. بعضیها میخواهند بدانند، اما او نه. اجازه نخواهد داد که اعداد در وجود او، در خیال و باطنش مداخله کنند، آنها قادرند که تکثیر شوند مثل خود همین تومور، میتوانند تیشه به ریشهی روحیه، اعتمادبهنفس و بهبودیاش بزند.
کتاب بافته رمانی قدرتمند، زنانه و امیدوارکننده است. اثری که علاقهمندان به ادبیات فرانسه را شیفتهی خود میسازد. این کتاب را در ایران نرگس کریمی به زبان فارسی برگردانده و نشر نیماژ آن را روانهی بازار کتاب ساخته است.
جوایز و افتخارات کتاب بافته
- ترجمه به سیوپنج زبان دنیا
- پرفروشترین رمان ملی در سال 2018
- پیشفروش در هفده کشور قبل از چاپ
- بیش از یک میلیون نسخه فروش در فرانسه
- نامزد جایزهی Lovelybooks Leserpreis در سال 2020
- برندهی جایزهی بهترین کتاب گلاب د کریستال در سال 2018
- برندهی جایزهی کتاب اولیس در سال 2017 برای نخستین کتاب
- و...
نکوداشتهای کتاب بافته
- لائتیسیا کولومبانی استاد داستانسرایی است. (Le Monde)
- کتاب بافته نکوداشتِ زنانگی و نیروی پایداری است. (Amazon)
- بافته، یک کتاب پرفروش بینالمللی و فراموشناشدنی است. (Barnes & Noble)
اقتباس سینمایی از کتاب بافته
در سال 2023، لائتیسیا کولومبانی فیلمی از روی این کتاب ساخت. این فیلم نمرهی خوب 7.4 را در سایت IMDb به دست آورد.
کتاب بافته برای چه کسانی مناسب است؟
علاقهمندان به داستانهای زنانه و درام مخاطبان اصلی کتاب بافته هستند.
در بخشی از کتاب بافته میخوانیم
حالا روستا در تاریکی فرو رفته است. نفس کشیدن ناگاراجان منظم شده است و کمی خروپف میکند. صدای خروپفش شدید نیست، بیشتر خرخر آرامی است، شبیه به صدای خرخر یک بچهببر که به شکم مادرش چسبیده و دور خودش پیچیده است. اسمیتا احساس میکند که قلبش مچاله میشود. او این مرد را دوست دارد، به حضور اطمینانبخش او در کنار خودش عادت کرده است. از او ناراحت است که شهامت ندارد، از این تقدیرگرایی تلخ که زندگیشان را در بر گرفته دلخور است. همان لحظه که قبول نکرد تا مبارزه کند، از دوست داشتن او دست کشید. به خودش گفت: «عشق فرّار است، همانطور که میآید، میرود، گاهی در یک چشم برهم زدن.»
همینکه پتو را کنار میزند، دچار سرگیجه میشود. مبادا انجام این سفرْ نامعقول و غیرمنطقی باشد. اگر او آنقدر سرکش و نافرمان نبود، اگر این پروانه در دلش نمیکوبید، میتوانست از این کار منصرف شود و مثل ناگاراجان و برادرهای دالیتش سرنوشت خود را بپذیرد. دوباره بخوابد و در رخوتی بیرؤیا منتظر طلوع آفتاب شود، مثل کسی که منتظر مرگ است.
اما دیگر نمیتواند عقبنشینی کند. او از زیر کوزهی برهمین پول برداشته، غیرممکن است که به عقب برگردد. باید بیپروا راهی این سفر شود، سفری که او را به دوردست خواهد برد، شاید هم به هیچکجا. نه از مرگ میترسد و نه حتی از درد و رنج، درمورد خودش از هیچچیز ترسی ندارد یا اگر هم داشته باشد بسیار کم است. برعکس درمورد لالیتا، همهچیز او را به وحشت میاندازد.
برای اینکه خیال خودش را راحت کند، میگوید دخترم قوی است. این را از همان روز تولدش متوجه شد. وقتی که مامای روستا، بعد از زایمان معاینهاش میکرد، کودک او را گاز گرفته بود. ماما از این کار خندهاش گرفته بود، دهان کوچک بدون دندان او فقط یک اثر جزئی روی دستش گذاشته بود. بههرحال گفته بود که او دختر باارادهای خواهد شد. این دالیت کوچک ششساله که شاید قدش به بلندی یک چهارپایه هم نباشد، به برهمین گفته است نه. در وسط کلاس، درچشمهای او نگاه کرده و به او گفته نه.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب بافته |
نویسنده | لائتیسیا کولومبانی |
مترجم | نرگس کریمی |
ناشر چاپی | انتشارات نیماژ |
سال انتشار | ۱۳۹۹ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 200 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-367-515-5 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان اجتماعی خارجی |