معرفی و دانلود کتاب باباکوهی
برای دانلود قانونی کتاب باباکوهی و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب باباکوهی
کتاب باباکوهی به قلم محمد محمودی نورآبادی داستانی شیرین و خواندنی از روزهای جنگ و سالهای نخست انقلاب است که از زبان یک معلم اهل استان فارس روایت میشود؛ خواندن این داستان و مرور حوادث و شخصیتها آشنای آن، باعث تداعی خاطرات سالهای نه چندان دور و غلیان احساسات میهندوستی میگردد.
درباره کتاب باباکوهی:
هشتسال دفاع مقدس روایتهای زیادی را در دل خود جای داده است. مقاومت مردمی و دلیرانه در مقابل نیروهای متخاصمی که در رزمگاهی نابرابر به مصاف جوانان این مرز و بوم آمدند؛ رشتههای پیوندیست میان سلحشوری متدینانه و اسطورههای ملی شاهنامه. در این میان قصه «باباکوهی» نوشتۀ محمد محمودی نورآبادی قصه همین پیوستگی دالهای ملی و دینی ماست. پیوست جانها در یک وطن مالوف و انسی فراتر از مرزها با تمام میهن که به مظلومیت مردمان این سرزمین گره خورده و به انزجار از ظلمپذیری آغشته است. باباکوهی روایت خاطراتی از جنگ و مبارزات مردم در دوران انقلاب از زبان یک معلم بازنشسته است. این داستان را میتوان روایت بومی مردمان استان فارس از رشادتهای آن سالهای پر از زخم و درد، اما با افتخار دانست.
از «محمد محمودی نورآبادی» پیش از این نیز چند اثر در حوزه دفاع مقدس منتشر شده است که در جشنوارههای متعدد تقدیر و حائز رتبه شدهاند.
کتاب باباکوهی به چه کسانی پیشنهاد میشود؟
اگر به خواندن داستانهای ایرانی با موضوعات انقلاب و دفاع مقدس علاقمندید این کتاب خواندنی را مطالعه کنید.
در بخشی از کتاب باباکوهی میخوانیم:
هاشم را اوّلینبار در پاییز سال 60 و در دورۀ چهارده آموزش سپاه، در پادگان امامحسین (ع) شیراز دیدم. با مجید سپاسی و جعفر جعفری باهم بودند. قبلازآن یک ماهی را مأمور شده بودند به سپاه سپیدان و بعد مدت کوتاهی را هم در پادگان اکبرآباد شیراز آموزش دیده بودند. در ادامۀ همان آموزش وارد پادگان امامحسین (ع) شدند. او را شخصیتی محوری و ازهرجهت تأثیرگذار دیدم. کسی که میتوانست برای دوروبریها و بهخصوص افراد بومی خودش در نقش یک هدایتگر باشد. او را بسیار چالاک و شجاع دیدم. آنزمان در کار آموزش بودم. دوره که تمام شد، بنا داشتیم او را برای مربی آموزش نگه دایم. ابتدا در خصوص روحیاتش، با پسرعمهاش مهندس سیّدمحمود معینی مشورت کردم. مهندس از بچههای خوب سپاه بود که آنزمان در کار پذیرش مشغول بود. درحالیکه مهندس برق بود، ترجیح داده بود وارد سپاه شود؛ اما متأسّفانه عمرش کفاف نداد و خیلی زود از دنیا رفت. معنویت عجیبی داشت.
درهرحال برای آوردن هاشم به بحث مربیگری، با مهندس مشورت کردم. او هم هرچقدر توانست، از خصوصیات خانوادگی هاشم برای ما گفت. آنجا بود که بیشتر به بزرگی هاشم پی بردم. جالب اینکه خودِ مهندس، پای هاشم را به سپاه باز کرده بود. هاشم قبل از ورود به سپاه، دوروبر کارهای بسیج بود و بهعنوان بسیجی به جبهه میرفت؛ اما مهندس او را وارد سپاه کرد. بهنوعی الگوی شخصیتی هاشم، بیشتر از همه متأثّر از مهندس معینی بود. فراموش نمیکنم تابستان۶۵ را که مهندس در اثر برقگرفتگی فوت کرده بود و ما در مراسمش شرکت کردیم. آنجا غم سنگینی را در نگاه هاشم دیدم.
اما اوج حماسۀ هاشم را در کربلای 5 و بهخصوص در روز بیستوسوم دیماه و شب بیستوچهارم دیدم. دقایقی قبل از شروع عملیات که شب نوزدهم بود، شام را در دل تاریکی و در سنگر انتهای دژ اصلی بهاتّفاق خوردیم. حاجنبی رودکی و تعداد دیگری از بچههای فرماندهی ازجمله جعفر مؤمنباقری و قاسم سلطانآبادی هم بودند. شام سوسیس و خیارشور بود. آنقدر فضای سنگر تاریک بود که ما خیارشور را جای سوسیس لای لقمه میگذاشتیم و هربار که این اتّفاق برای کسی میافتاد، لطیفهگویی هاشم گل میکرد.
در لحظات شروع عملیات و آن طناب معبر که گِلی شده و سفیدیاش را از دست داده بود، خود حکایت مفصّلی داشت. عملیات در شب اوّل خوب پیش رفت؛ اما از حوالی هشت صبح، کار عملیات در منطقۀ موسوم به پنجضلعی گره خورد. بهاتّفاق مجید سپاسی که مسئول عملیات لشکر بود، در بالای دژ ایستاده بودیم و صحنه را میدیدیم. آنچه که مشاهده میشد، چیزی غیر از تکرار کربلای۴ نبود. آن لحظهها هاشم جلوتر خودش را به بچههای گردان اماممهدی(ع) و حاجمنوچهر رنجبر رسانده بود. بنا شد که من از همان جا در نقش یک دیدهبان، آتش توپخانه و ادوات را روی مقر فرماندهی عراقیها که درست در وسط پنجضلعی واقع شده بود، متمرکز کنم. مجید هم باید میرفت و یکی از گردانها را از پشت هدایت میکرد و به آن مقر میزد.
فهرست مطالب کتاب
فصل اوّل: سفر به سرزمین خرس
فصل دوم: محرم راز
فصل سوم: رودابه
فصل چهارم: بابا کوهی
فصل پنجم: کُتو
فصل ششم: خیال سقوط
فصل هفتم: در سرزمین خرس
فصل هشتم: همسایه با رُن
فصل نهم: جدال در رُن
فصل دهم: دروغ جاویدان
فصل یازدهم: یادگار هاشم
فصل دوازدهم: سرزمین مادری
فصل سیزدهم: قوچ و فرشاد
فصل چهاردهم: شیپور جنگ
فصل پانزدهم: عزم جنگ
فصل شانزدهم: راین و اروند
فصل هفدهم: نهر عرایض
فصل هجدهم: برج ساعت و کمر شیرین و فرهاد
فصل نوزدهم: برادرکوچیکه
فصل بیستم: کلید بغداد
فصل بیستویکم: تشویش و انقلاب
فصل بیستودوم: ویلن
فصل بیستوسوم: فرزند سنگر
فصل بیستوچهارم: رئیس فرهنگ
فصل بیستوپنجم: بیخبران
فصل بیستوششم: آخرین دیدار
فصل بیستوهفتم: خداحافظ سنگر
فصل بیستوهشتم: کمانی برای آرش
فصل بیستونهم: رویارویی
فصل سیام: اوج حماسه
فصل سیویکم: آخرین شناسایی
فصل سیودوم: دلتنگ آسمان
فصل سیوسوم: حرف دل
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب باباکوهی |
نویسنده | محمد محمودی نورآبادی |
ناشر چاپی | نشر محتوای الکترونیک صاد |
سال انتشار | ۱۳۹۹ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 304 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-745925-8 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان دفاع مقدس |