معرفی و دانلود کتاب با تنهایی قدم میزنم
برای دانلود قانونی کتاب با تنهایی قدم میزنم و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب با تنهایی قدم میزنم
کتاب با تنهایی قدم میزنم نوشته اکرم بادی، روایتگر داستان پر درد و رنج زنی است که همسرش به بیماری سختی گرفتار میشود و زندگیشان ناخواسته دچار چالشهای دشواری میگردد که هر دو را از پا در میآورد و تردید را به جان زن میاندازد.
درباره کتاب با تو قدم میزنم:
رمان پیش رو داستان زندگی زن جوانی به نام الهه را به تصویر میکشد که زندگی خوبی را با همسرش مصطفی سپری میکند؛ تا اینکه با شروع بیماری مصطفی ورق برمیگردد و زندگی آرام و بیدغدغهشان دستخوش تغییرات و مشکلات بسیاری میشود.
این کتاب در واقع توصیف قرار گرفتن در زندگی جدیدیست که به طور ناخواسته روی داده و پیامد یک بیماری مهلک است. الهه نمونهای از زندگی زنانیست که برای سالیان طولانی تنها تکیهگاه و حامیشان همسرشان بوده و حال با یک چالش سخت و گاه مرگ همسر، ترس و تنهایی ناگهانی به سراغشان میآید.
در این اثر همراه با زندگیای که ناخواسته و ناخودآگاه تغییر یافته و فرم جدید به خود گرفته، مرد و همسری قرار دارد که او نیز ناگهان دچار تغییرات اساسی و نوعی بیگانگی میشود.
در رمان با تنهایی قدم میزنم زندگی زنی به نمایش گذاشته میشود که ناچار است برخلاف خواستهاش و از روی جبر زمانه، خود را تا آستانه تنهایی ببیند. در داستان، مشکلات زنی را درک میکنیم که میکوشد زندگی را بیاموزد و ناملایمات و سختیها را پشت سر بگذارد؛ زنی که تحقیر میشود و سختتر و بدتر آنکه این تحقیرها و حسها از سوی فردی است که از او تقاضا و انتظار همدلی و همراهی دارد؛ زنی که ناچار است مقاومت کند و بگذرد و زندگیاش را با چنگ و دندان نگاه دارد، با این حال چیزی که نیرو و توان را از وی میگیرد شکیست که با سخنان و طعنههای مرد به جانش میافتد. تردیدها به درونش رخنه میکند و تصورات و خیالها به آن دامن میزند.
کتاب با تنهایی قدم میزنم به چه کسانی پیشنهاد میشود؟
اگر به داستانها و رمانهای اجتماعی علاقهمند هستید، این کتاب را بخوانید.
با اکرم بادی بیشتر آشنا شویم:
او در سال 1349 در قم متولد شد و در سال 1389 نخستین رمانش با نام آن سال تابستان به چاپ رسید. بادی یک دوره کارگاهی با استادان سالاری و کفاش گذرانده و دورهای مجازی نیز با استاد غفارزادگان پشت سر گذاشته است. او توانست مقام سوم جشنواره وقف را از آنِ خود کند.
در بخشی از کتاب با تنهایی قدم میزنم میخوانیم:
چند وقتی میشود دلم ریخته. قلبم ریخته. به قول احسان افتاده. ترسهایم را کردهام. به همانی که فکر میکردهام، رسیدهام. دکتر که از آزمایشها گفت؛ گفت که حدسم درست بوده. یکهو تمام زندگیام با مصطفی مثل قطاری، از ریلِ خاطراتم رد شد. احساس کردم زندگی شیرینم، چه کوتاه و چه زود گذشت. اندازۀ چشم بههمزدنی حتّی و یکهو قدرش، قدر و قیمتش، جلوِ چشمهایم بزرگ شد. برق زد و تند دور شد؛ دستنیافتنی.
فقط اشک ریختم. نه، اوّل جا خوردم. ترسیدم. ترسیدم بیفتم. ترسیدم بادی، از همان بادهای تند و سرد پاییزی بیاید، بخورد به پشتم و پرتم کند. از افتادن ترسیدم. اوّل از افتادن ترسیدم، بعدش از تنهایی. ایوای که تا کجاها نرفتم. بعد مامانگلی آمد؛ نمیدانم چرا. با تمام زندگی و تنهاییهایش که دیده بودم، حتّی آنهایی را که برایم گفته بود یا شنیده بودم، آمد و نشست تنگ دلم. من الهه! مامانگلی؟ تو همان ثانیههای اوّل که دکتر گفت، رفتم و خودم را بهزور توی کالبد مامانگلی جا دادم. غصههایش آمدند و بیخ ذهنم چسبیدند. الهۀ بیوه. الهۀ شوهرمرده. آهو آهوی یتیم... .
حرفهای مامانگلی آمد و از سر و کولم بالا رفت:
«امان از روزگار، امان از حرف مردم عزیز؛ تنها بمونی یه مکافات داری. دوباره ازدواج کنی، مصیبتهای دیگه. بالاخره تنها موندم و دخترامو بزرگ کردم. ولی امان از بیکسی، از تنهایی. اندازۀ این موهایم حرص و جوش خوردم تا یتیم بزرگ کردم.»
کنار بساط سبزی مامانگلی نشستهام. مجلهام را ورق میزنم. مامانگلی دستۀ جعفری را پیش میکشد. پاهایش را دراز میکند و میاندازد روی هم. دنبال چاقو، گوشههای دستمال سبزی را دست میکشد. افتاده زیر سبزیها. دستش میدهم:
«کمک کنم؟»
فهرست مطالب کتاب
فصل اوّل: ترس میافتد به جانم
فصل دوم: نیمۀ پر یا خالی لیوان؟
فصل سوم: دلم هوایت را کرده مامانگلی
فصل چهارم: کاش پاییز تمام نشود
فصل پنجم: فرشته امید
فصل ششم: دلتنگم
فصل هفتم: از دست این باباابراهیم
فصل هشتم: این مصطفی عوض شده
فصل نهم: دلم هوای خانۀ مامانگلی را کرده
فصل دهم: دلم میخواهد گریه کنم
فصل یازدهم: دارم سنگدل میشوم
فصل دوازدهم: آهو یا دخترک گلفروش
فصل سیزدهم: برف میبارد
فصل چهاردهم: دارد باورم میشود
فصل پانزدهم: عرضۀ هیچکاری ندارم
فصل شانزدهم: همهاش تقصیر باباابراهیم است
فصل هفدهم: غصه که توی دل جمع شود، قلب را میترکاند
فصل هجدهم: لعنت به این تقدیرها و تشکرها
فصل نوزدهم: امید... میخواهم که امیدوار باشم
فصل بیستم: عادت میکنم
فصل بیستویکم: بوی عید
فصل بیستودوم: دارم تحقیر میشوم
فصل بیستوسوم: همهاش تقصیر مصطفی است
فصل بیستوچهارم: دارد باورم میشود!
فصل بیستوپنجم: چیزی درونم شکسته
فصل بیستوششم: من... الهه!
فصل بیستوهفتم: برگی که از درخت افتاد
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب با تنهایی قدم میزنم |
نویسنده | اکرم بادی |
ناشر چاپی | نشر محتوای الکترونیک صاد |
سال انتشار | ۱۴۰۰ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 228 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-7459-49-4 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان اجتماعی ایرانی |