معرفی و دانلود کتاب اشکهای صورتی
برای دانلود قانونی کتاب اشکهای صورتی و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب اشکهای صورتی
کتاب اشکهای صورتی نوشتهی فاطمه پورشعبانی و سیده فاطمه حسینی، در دو داستان کوتاه با زبانی دلنشین، مشکلات انسانهایی را شرح میدهد که دچار اختلالات روحی و روانی هستند.
دربارهی کتاب اشکهای صورتی:
در طول این دو داستان شما با زندگی افرادی آشنا میشوید که دچار حالات روحی و روانی غیرطبیعی هستند، اما هیچکس نمیتواند به طور قطع اعلام کند که بیمارند. آنها فقط علائمی خفیفتر یا گاهی شدیدتر دارند که برای تشخیص دقیق اختلالاتشان نزد پزشک روانشناس میروند.
در واقع شما با خواندن این کتاب متوجه خواهید شد که اتفاقات تلخ این جهان فقط از دور و برای مردم نیست، شاید روزی همهی ما آنها را تجربه کنیم! برخی از جزئیات این داستانها براساس واقعیت و تجربه شخصی مراجعان بیان شدهاند.
کتاب اشکهای صورتی برای چه کسانی مناسب است؟
اگر به خواندن داستانهای کوتاه علاقهمند هستید، این کتاب برای شما مفید است.
در بخشی از کتاب اشکهای صورتی میخوانیم:
خونه سجاد خیلی از شهر فاصله داشت و مطمئن بود کسی نمیتونه ما رو پیدا کنه به خاطر من از کارش گذشت گفت که سرکار نمیره منو برد خونه پدرش که با هم عقد کنیم و بریم تهران برای کار و زندگی من شناسنامه نداشتم، نه هیچ کسی، نه هیچ پولی، نه هیچ لباسی، مادر سجاد یک ساک لباس برای من و سجاد بست پدر سجاد از روحانی روستا خواست تا ما را به عقد هم در بیاره ولی نشد. عقد دائم نکردند. اما به اصرار پدر سجاد صیغه دائم شدیم به تهران آمدیم و با پولی که سجاد کار کرده بود و هم پدرش کمک کرده بود یک اتاقی زیرزمین یک خانه قدیمی اجاره کردیم و سجاد دنبال کار گشت و به عنوان بنا کارگری میکرد و من با خیاطی کمک خرج اجاره خونه بودم.
شش ماه از زندگی مشترک گذشت همه چی خیلی خوب بود و من احساس میکردم که بهشت همون لحظه است که سجاد کنار من و ما توی خونمون داریم زندگی میکنیم. بعد از شش ماه مشکلات زندگی کم کم داشت شروع میشد و سجاد یکی در میون کار میکرد اجاره خانهام عقب افتاده بود از وسایل زندگی توی یک اتاق سی متری فقط یک فرش وچند دست لباس یه قابلمه و بشقاب داشتیم. به سجاد گفتم برو سر کار بدهکاریم هر روز بد اخلاق تر از دیروز میشد دعوا میکرد هیچ غذایی برای خوردن نداشتیم ساعت طولانی خواب بود و همش میگفت چقدر شام و ناهار میخوای درست کنی من که نمیخورم یک سال گذشت از زندگی عاشقانهای که سجاد ساخته بود کم کم همه چیز بیرنگ شد. ما هیچ پولی نداشتیم و صاحب خونه ما را از خونه بیرون کرد شبها توی پارک، زیر درخت میخوابیدیم و سرما گرما هوا باید تحمل میکردیم تمام پس انداز و همه زندگی را از دست داده بودیم. سجاد گفت برگردیم شمال تو برو خونتون برم کار کنم بعد میام دنبال تو دوباره با هم زندگی کنیم غیرممکن بود مگه میشه که من برگردم. من همون دختری بودم که بدون خداحافظی از خانه فرار کرده بودم و بدون اجازه خانواده با یه مرد ازدواج کرده بودم. گفتم نه نمیشه باید همین جا کار کنیم دوباره خونه اجاره کنیم و با هم زندگی کنیم.
فهرست مطالب کتاب
قصه اول: من بهارم
دلنوشتههایی از یک روانشناس کوچک
قصه دوم
دلنوشته یک روانشناس کوچک...
سخن آخر
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب اشکهای صورتی |
نویسنده | فاطمه پورشعبانی، سیده فاطمه حسینی |
ناشر چاپی | انتشارات آذرفر |
سال انتشار | ۱۳۹۹ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 52 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-7533-35-4 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان روانشناسی ایرانی |