معرفی و دانلود کتاب آیا می‌شود در ایران زندگی بهتری داشت؟

معرفی کتاب آیا می‌شود در ایران زندگی بهتری داشت؟

کتاب آیا می‌شود در ایران زندگی بهتری داشت؟ نوشته‌ی زهره خاکساری، در قالب داستان‌هایی کوتاه از مثبت‌نگری و داشتن نگاه مثبت سخن می‌گوید و شما را به شاد زیستن و شکرگزاری از نعمت‌های خداوند دعوت می‌کند.

کتاب آیا می‌شود در ایران زندگی بهتری داشت؟ برای چه کسانی مناسب است؟

اگر می‌خواهید منفی‌نگری را کنار بگذارید و دیدی مثبت داشته باشید، این کتاب را بخوانید.

در بخشی از کتاب آیا می‌شود در ایران زندگی بهتری داشت؟ می‌خوانیم:

مردم ژاپن معلوم است رابطه خوبی با میمون‌های کشورشان دارند. آن‌ها چهار میمون سمبلیک دارند که در قرن هفدهم در شهر نیکو در استان توچیکی تراشیده شده‌اند؛ یکی از این میمون‌ها چشم‌هایش را پوشانده که بیانگر ندیدن شر و بدی است. دومین میمون دهانش را پوشانده و بدی نمی‌گوید. سومین میمون هم گوش‌هایش را پوشانده و بدی‌ها را نمی‌شنود و میمون چهارم شکم و آلت تناسلی خود را پوشانده؛ یعنی به خاطر شکم و شهوت بدی نکن.

می‌بینی پسرم وقتی می‌گوییم همه ما از فرزندان آدم و حوا هستیم، یعنی این. در آیین قدیم کشور ما هم گفته شده پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک یا در قرآن گفته شده هر‌کس هم‌وزن ذره‌ای کار خوب انجام دهد، آن را می‌بیند، آیه 7 سوره زلزله و هر‌کس هم‌وزن ذره‌ای کار بد انجام دهد هم آن را می‌بیند، آیه 8 سوره زلزله. حالا بلند شو برو از کتابخانه من قلم و کاغذ بردار و بیاور شروع کنیم. علی با خوشحالی دوید به سمت کتابخانه. این‌قدر خوشحال بود که می‌خواست بال دربیاورد. پیش خودش گفت یعنی من علاوه بر اینکه مشکل خودم را حل می‌کنم، مشکل دوستان و خانواده‌ام هم حل می‌شود، مثل آن میمون که اسمش ایمو بود. بعد توی دلش شروع کرد به خندیدن و با خودش گفت: آخه چرا ما آدم‌ها این‌قدر جوگیر می‌شویم. حرف‌ها و راهکار‌ها که مال بابابزرگ است، من فقط باید آن‌ها را بنویسم و به دیگران انتقال بدهم. چرا می‌گویم «من»؟ پیش خودش گفت یعنی اینکه خوشحالم از اینکه هم مشکل خودم حل می‌شود، هم دیگران و گفت آره، این جمله درست است؛ من فقط جمله‌بندی‌ام اشتباه بود. با خوشحالی کاغذ‌ها را برداشت که برود، یک‌دفعه یادش آمد علم پیشرفت کرده و او سیستمی دارد به اسم لپ‌تاپ.

پس چه بهتر که همه را در آن بنویسد. این‌جوری کار‌ها راحت‌تر می‌شود. می‌توانست آن نوشته‌ها را همین امشب برای دیگران هم بفرستد و باعث آگاهی آن‌ها هم بشود. وقتی توی حیاط رسید، بابابزرگ گفت پس کو کاغذ‌ها؟ علی با افتخار گفت بابابزرگ لپ‌تاپم را آوردم؛ علم پیشرفت کرده، با این بنویسم بهتر است و خیلی راحت‌تر.