معرفی و دانلود کتاب آزادی به روایت استاد مطهری

معرفی کتاب آزادی به روایت استاد مطهری

محمد کوکب در کتاب آزادی به روایت استاد مطهری، به تحلیل و بررسى عالمانه مفهوم پر کشش آزادى از دیدگاه استاد مطهرى پرداخته و در حد وسع و توان خود، ابعاد و جوانب گوناگون آن را در معرض دید و داورى مخاطب فهیم این اثر قرار می‌دهد.

شاید به جرأت بتوان گفت که واژه «آزادى» یکى از رایج‌ترین و پرشمارترین واژه‌هاى ادبیات سیاسى در دهه‌هاى اخیر است. مکاتب سیاسى اجتماعى به ویژه در سده معاصر درباره این واژه نظریات متنوع و چالش‌برانگیزى را مطرح ساخته و هر مکتبى تلاش کرده تا نظریه خود را به عنوان قابل دفاع‌ترین نظریه در باب آزادى معرفى نماید. در این بین، مکتب جهان‌ شمول اسلام نیز با توجه به اصول و مبانى خود و با عنایت به مبادى هستى‌ شناختى، انسان‌شناختى و معرفت‌ شناختى ویژه خویش، طرح نظام‌مند و صورت‌بندى شده‌اى را در زمینه معنى و مفهوم آزادى و حدود و ثغور و شرایط تحقق آن سامان بخشیده است.

آنچه متأسفانه در میان برخى روشنفکران مسلمان تحت تأثیر تفکرات لیبرالى مغرب‌ زمین رواج داشته و دارد، این است که مقوله آزادى را در همان چارچوب‌هاى معرفتى جهان غرب به طور دربست و بى‌قید و شرط مى‌پذیرند و به این نکته مهم توجه نمى‌کنند که این مقوله در دستگاه فکرى اسلام معنا و مفهوم و نیز لوازم، الزامات و ملزومات خاص خود را دارد و در دستگاه فکرى مکاتب غربى مختصات و ممیّزات دیگرى را مى‌طلبد.

استاد شهید آیت‌اللّه‌ مطهرى که بر استقلال مکتبى تأکید ویژه‌اى داشتند، در خصوص مفاهیمى چون حق، تکلیف، عدالت، آزادى و... بر این باور بودند که ریشه‌ها و خاستگاه‌هاى این مفاهیم را باید در متن کتاب و سنت و در نسبت و ارتباط این مفاهیم با یکدیگر و نیز ربط و نسبت هرکدام با تعالیم متعالى اسلام جستجو نمود وگرنه پرداختن به هریک از این مفاهیم بدون توجه به ریشه‌ها، به منزله جدا کردن شاخه‌هاى درخت از تنه آن و تحلیل و بررسى جداگانه آن‌هاست. طبیعى است که ماهیت و چیستى «آزادى» در گرو تعیین نسبت آن با ماهیت و چیستى «عدالت»، «حق»، «تکلیف» و مفاهیمى از این قبیل است و روشن است که هر یک از این مفاهیم در مکتب اسلام منزلت و جایگاهى دارند متفاوت از جایگاه آن‌ها در سایر مکاتب فکرى، اجتماعى و سیاسى.

در بخشی از کتاب آزادی به روایت استاد مطهری می‌خوانیم:

از دیدگاه استاد مطهرى، اقدام کورش در دادن آزادى به مردم بابِل براى اینکه به معابد خود بروند، اگر از حیث سیاسى و از نظر یک سیاستمدار عمل درستى تلقى شود، از لحاظ انسانى کار ناصوابى است:

کار صواب، کار ابراهیم بود که رفت و بت‌ها را با تبر شکست. کار موسى صواب بود که به سامرى گفت: انظر الى الهک الذى ظلت علیه عاکفا لنحرقنّه ثم لننسفنّه فى الیمّ نسفا. کار رسول اکرم صواب بود که با عصا به بت‌ها اشاره کرد و گفت: و قل جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقاو.

استاد در توضیح دلیل بت‌شکنى ابراهیم که داستان آن در قرآن کریم آمده است چنین اظهار مى‌دارد:

ابراهیم رفت بت‌ها را در خلوتى شکست، تبر را هم به گردن بت بزرگ انداخت. اول این فکر را در مردم القاء کرد عملاً یا قولاً که این بتِ بزرگتر کوچکترها را زده، کشته و خرد کرده است، کارى کرد که همین امر منشأ تفکر در مردم بشود، به خود باز آیند، به تعبیر قرآن: فرجعوا الى أنفسهم یعنى به خود باز آمدند. ابراهیم آن‌ها را به خودآگاهى رساند، خودآگاه و خودشناسا شدند، فکر کردند.

فهرست مطالب کتاب

مقدمه ناشر
پیشگفتار
فصل اول: معنى و مفهوم آزادى
فصل دوم: نسبت اختیار انسان با قضا و قدر (آزادى فلسفى)
فصل سوم: اقسام آزادى
فصل چهارم: قلمرو آزادى اراده
فصل پنجم: نسبت آزادى اجتماعى و آزادى معنوى
فصل ششم: «امر به معروف و نهى از منکر» و آزادى
فصل هفتم: جهاد آزادى‌بخش و آزادى
فصل هشتم: انقلاب اسلامى و آزادى
فصل نهم: زن و آزادى
منابع
فهرست‌ها