معرفی و دانلود رایگان نمایش صوتی پلیکان

عکس جلد نمایش صوتی پلیکان
قیمت:
رایگان
۳۰٪ تخفیف اولین خرید با کد welcome

برای دانلود قانونی نمایش صوتی پلیکان و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

برای دانلود قانونی نمایش صوتی پلیکان و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

معرفی نمایش صوتی پلیکان

نمایش صوتی پلیکان نوشته آگوست استریندبرگ، جزء 110 نمایشنامه‌ی برتر جهان است که به جدال میان افراد یک خانواده می‌پردازد و در نهایت این ستیز به یک فاجعه ختم می‌شود.

پلیکان (Pelican) به روایت زندگی خانواده‌ای می‌پردازد که پدرشان را به تازگی از دست داده‌اند. در واقع پلیکان نمادی از این پدر فداکار است که از غصه‌ی همسرش که به تازگی با داماد خانواده روابط پنهانی دارد، در ناامیدی کامل می‌میرد. مادر فقط ادعای مادری می‌کند و حتی غذا را نیز از فرزندانش دریغ کرده است، او دخترش را طعمه‌ای برای رسیدن به خواسته‌های نفسانی خودش کرده، همین‌طور پسرش که به تازگی تحصیلاتش را در رشته‌ی وکالت به اتمام رسانده، بازیچه خود قرار داده است. پسری که پیوسته مریض احوال است و برای تسکین خود به الکل پناه می‌برد، شخصیت دیگر این اثر داماد نابکار خانواده به نام اکسل است که برای رسیدن به ارث و میراث خانوادگی نقشه‌های فراوانی کشیده اما...

برخی منتقدین اروپایی عقیده دارند که پلیکان یک نمایش‌نامه رئالیستی (واقعیت گرانه) است. برخی دیگر می‌گویند که این نمایش‌نامه نمادی از اروپای زمان جنگ جهانی اول است که کشورهای اروپایی به جای متحد بودن به جان هم افتادند و اروپا که همانند خانه‌ی خودشان است را به آتش کشیدند.

نمایشنامه پلیکان به دفعات و در کشورهای گوناگون بر روی صحنه اجرا شده است. هم‌چنین چندین بار در رادیو ضبط شده و میلیون‌ها نفر در سطح جهان با فرهنگ‌های مختلف آن را شنیده‌اند. نام این نمایشنامه با توجه به موضوع و مفهوم داستان از کتاب مقدس برگرفته شده است. در این کتاب درج شده که پرنده پلیکان زمانی که آذوقه‌ای برای بچه‌هایش پیدا نکند، منقار خود را به سینه‌اش فرو می‌برد و با جگر و قلبش جوجه‌هایش را سیر می‌کند.

آگوست استریندبرگ (August Strindberg) یکی از درخشان‌ترین و برجسته‌ترین نویسندگان اسکاندیناوی است. او از موسسان تئاتر مدرن به حساب می‌آید و در وطنش به شکسپیرِ سوئد مشهور بود. از دیگر نمایشنامه‌های او، می‌توان به «نمایش یک رویا»، «دوشیزه ژولی»، «یاغی»، «به سوی دمشق»، «پدر»، «پاریا و قوی‌تر»، «طلبکاران»، «سونات اشباح» و... اشاره کرد.

در قسمتی از نمایش صوتی پلیکان می‌شنویم:

مارگریت: این را می‌دانستم و به همین علت گفتم می‌بایستی جنازه‌ی آقا را همان موقع به سردابه‌ی مردگان ببرند.
الیزه: اما بچه‌ها می‌خواستند مراسم یادبود همین‌جا در خانه برگزار شود.
الیزه: وضعیت حاضر این اجازه را به ما نمی‌دهد و بنابراین ما هم کاری نمی‌توانیم بکنیم... (مکث) چرا روکش این نیمکت قرمز را از رویش جمع کرده‌ای؟
مارگریت: برای شستن جمع کرده‌ام... (مکث)... شما می‌دانید آقا آخرین دقایق حیات خود را روی نیمکت گذراند. پس اجازه بدهید نیمکت بیرون برده شود.
الیزه: قبل از این‌که دادگاه موجودی را صورت مجلس نکرده، من اجازه ندارم هیچ تغییری در وضع این‌جا بدهم... به همین دلیل من این‌جا زندانی شده‌ام و ضمنا در اتاق‌های دیگر هم دوست ندارم بمانم.

فهرست مطالب کتاب صوتی

50 دقیقه
پلیکان

مشخصات کتاب صوتی

نام کتابنمایش صوتی پلیکان
نویسنده
مترجمجواد عاطفه
راوینازی دشتکیان، حجت نصاری، فرناز حیدری، محسن زحمتکش، شکیبا علی قنبری
ناشر صوتی تاپ آرت
سال انتشار۱۳۹۸
فرمت کتابMP3
مدت۵۰ دقیقه
زبانفارسی
موضوع کتابکتاب‌های نمایشنامه اجتماعی خارجی
قیمت نسخه صوتی

نقد، بررسی و نظرات نمایش صوتی پلیکان

بصیری
۱۴۰۱/۰۶/۲۹
این داستان پر مغز وزیبا بود. وهرچه بیشتر در موردش فکر کنی مطالبی برایت روشن میشود. ۱_ زمانی که در خانواده بین مرد وزن کدورت ایجاد میشود واگر رفع نشودوتبدیل به میدان جنگ میشود وزن مرد شروع به یارکشی میکنند مردپسر را بر میدارد وزن دختر را این خانواده دیگر نابود شده. ۲- این زن خوی حیوانی انسانی را که نشان میدهد حتی برای تمایلات مادی (زود گذر) خود فرزندانش راقربانی میکند. ۳-در چند جای داستان دیدیم که پسر در ابتدا وقتی سردش بود پیش مادر آمد وپس از شکایت از سرما به مادرگفت بزار اینجا بشینم وکتاب بخوانم ویاوقتی باخواهر بود وسردشان بود خواهر گفت بخاری را رها کن بیا بشین صحبت کنیم ودوباره در ابتدا پسر درزمانهایی برای گرم شدن حتی به بیرون میرفت به نظر من نویسنده گرمای مهر ومحبت را نیم نگاهی داشته که دراین خانه متاسفانه وجود نداشته.
۴-در آخر میتوانیم از طراح روی جلد کتاب تشکر کرد که با تصویر سازی یک زن که داخل کالبد این زن بجای خون وقلب یک خانه ومادیت را به تصویر کشیده. مادران (قدیم) ماباآنکه خود ممکن بود گرسنه بودن اما غذای خود رابه فرزندانشان میدادن وهمه دور ور خود چند نمونه دیدن اما امیدوارم با پیشرفت جامعه وبالا رفتن تحصیلات انسجام خانواده‌ها بیشتر شده وتخریب کانون آن کمتر صورت بگیرد.
واقعا داستان زیبایی بود وزیبا اجرا شده بود. باتشکر از کتابراه
📚الناز محمدی📚
۱۴۰۱/۰۶/۰۹
🍁‌ کتاب خوب و عجیبی بود! من که از گوش دادنش لذت بردم. اگر محشر نبود، لایق کامنت‌های بد هم نبود! این نویسنده لقب شکسپیر سوئد رو داره! پس نمیتونه یه داستان آبکی و خاله زنکی بگه!
اسم داستان اولین جذابیت برای من بود. چرا پلیکان!؟ (پلیکان هیچ‌ وقت خون قلبشو به کسی نداده!)
بعدی دیوصفت بودن مادر خیلی
داستان! تلخه ولی می‌تونه واقعی باشه! مگر توی داستان ‘برادران کارامازوف’ بی رحم‌ترین پدر رو فئودور داستایوفسکی به ما نشون نداده بود!؟ پس مادر پست فطرت غیر ممکن نیست!
اتفاقا همین که همه میکن مادر بهترینه، مادر فرشته ست… این‌ها کلیشه‌هایی هست که عکس‌اش کم اتفاق می‌افته! اما وجود داره، خوب بودن مادر قانون شده، اما عکس‌اش هم می‌تونه وجود داشته باشه! خسیس بودن مادر، رابطه‌ی نامشروع اون با دامادش، زن دیو صفت بودن برای همسر و … اینها همه تابوشکنی‌هستش و همین ما رو به تفکر وادارمیکنه! البته ریشه این رفتارها رو توی کودکی مادر میشد دید که بهش اشاره شده بود.
اینکه پدر خانواده مظلوم و تو دار بوده هم عجیب هستش ولی شدنی ا. بابت روابط نامشروع هم باز کم ندیدیم توی ایران و کشورهای دیگه!
اگر با ذهن باز داستان رو بشنویم، می‌تونیم حتی ازش یاد هم‌ بگیریم. مثل داریم که میگه؛ ادب از که آموختی، از بی ادبان! پس میشه از شخصیت‌های بد این داستان درس گرفت!
و پایانش؟
آتش افروزی عمدی توسط فردریک پسر اون مادر و به جنون‌ رسیدن مادر و خودکشی او!!!!
آخرین دیالوگ داستان؛ پدرم واقعا پلیکان بود ‌اون خودشو برای ما قربانی کرد!!!!
ممنون دوست عزیزم کتابراه ☘️
اعظم منصوری
۱۴۰۲/۰۷/۱۵
نمایش صوتی پلیکان نمایش بسیار زیبا و جالب و در عین حال غمگین است. نمایش در باره‌ی خانواده‌ای است که فرزندان در آن جا از عشق و محبت و حمایت مادر بی بهره هستند و از کودکی به حال خود رها بوده‌اند و هیچ وقت غذای کافی و مقوی نخورده‌اند و با اینکه حالا بزرگ شده‌اند ولی بدن رشد یافته‌ای ندارند و دچار سوء تغذیه هستند و خانواده هیچگاه کانون گرمی برای آن‌ها نبوده و دائما احساس سرما میکنند و اصلا گرم نمیشوند و با آنکه پدر درآمد خوبی دارد مادر همیشه نالان است که پول ندارند و فقط با خودش فکر میکند و همه‌ی پول و درآمد خانواده را برای خودش میخواهد و حتی با دامادش همدست میشوند تا پس از فوت پدر خانواده همه‌ی دارایی خانواده را تصاحب کنند. مادر دائما عنوان میکند که مثل یک پلیکان خود را قربانی فرزندانش کرده است در صورتی که چنین نیست و خیلی خودخواه و پلید است و پسر خانواده، فردریک، معتقد است پدرشان مثل یک پلیکان خود را قربانی خانواده کرده است.
تشکر میکنم از تهیه کنندگان این نمایش زیبا و همینطور از کتابراه.
ارتا آریای
۱۴۰۱/۱۲/۱۶
به نظرم اثر خوب و کاملی بود و خوانش درست و با احساس هم بر زیبایی و تاثیرگذاری آن افزوده بود. این کتاب ماجرای یک خانواده را روایت میکرد که هرگز بویی از عشق را نچشیده بودند و معنا و مفهوم خانواده برای آن‌ها ناآشنا بود. سالهای سال مرد خانواده به خاطر مادیگرایی و بی توجهی و خودخواهی و دروغگویی همسرش در رنج و عذاب بود. در خانه به جای ندای عشق و دوستی فریاد و غوغای جنگ و ستیز زن و مرد برپا بوده و دختر و پسر خانواده قربانیان این زندگی بوده‌اند. این داستان راوی حکایت تلخ زندگی فرزندانی است که با نفرت و کمبود رشد یافته و استقلالی از خود ندارند چراکه از کودکی تابع امر و خواسته خانواده بوده‌اند و از سلامت، علاقه، کار، آینده و.... خود گذشته‌اند ولی ذهن پریشانی دارند ذهنی دارند که پر از چراست. چراهایی که نتیجه غفلت از روح این فرزندان است. چنین فرزندانی همیشه به دنبال فرار هستند؛ یعنی میخواهند از حقیقت فرار کنند و شرایط را خوب جلوه دهند تا شاید کمی آرام شوند. براساس داستان (پلیکان) کمبودها و سستی تربیتی والدینش را مثل عقده در دل داشته و حال رفتار آنان را چونان میراثی به فرزندانش هدیه داده. (پلیکان) هرگز طعم عشق را نچشید و علاوه بر خود، زندگی دخترش را نابود کرد، علایق پسرش را ندید و به همسرش خیانت کرد و کانون خانواده را برای بچه‌ها به میدان پارکشی تبدیل کرد تا فرزندان را از پدرشان متنفر کند و این ماجرا روح و روانش خراب کرد.
Hadis.Qazi
۱۴۰۱/۱۲/۱۱
به نظرم اثر خوب و کاملی بود و خوانش درست و بااحساس هم بر زیبایی و تاثیرگذاری آن افزوده بود. این کتاب ماجرای یک خانواده را روایت میکرد که هرگز بویی از عشق را نچشیده بودند و معنا و مفهوم خانواده برای آن‌ها ناآشنا بود. سالهای سال مرد خانواده به خاطر مادیگرایی و بی توجهی و خودخواهی و دروغگویی همسرش در رنج و عذاب بود. در خانه به جای ندای عشق و دوستی فریاد و غوغای جنگ و ستیز زن و مرد برپا بوده و دختر و پسر خانواده قربانیان این زندگی بوده‌اند. این داستان راوی حکایت تلخ زندگی فرزندانی است که با نفرت و کمبود رشد یافته و استقلالی از خود ندارند چراکه از کودکی تابع امر و خواسته خانواده بوده‌اند و از سلامت، علاقه، کار، آینده و.... خود گذشته‌اند ولی ذهن پریشانی دارند ذهنی دارند که پر از چراست. چراهایی که نتیجه غفلت از روح این فرزندان است. چنین فرزندانی همیشه به دنبال فرار هستند؛ یعنی میخواهند از حقیقت فرار کنند و شرایط را خوب جلوه دهند تا شاید کمی آرام شوند. براساس داستان (پلیکان) کمبودها و سستی تربیتی والدینش را مثل عقده در دل داشته و حال رفتار آنان را چونان میراثی به فرزندانش هدیه داده. (پلیکان) هرگز طعم عشق را نچشید و علاوه بر خود، زندگی دخترش را نابود کرد، علایق پسرش را ندید و به همسرش خیانت کرد و کانون خانواده را برای بچه‌ها به میدان یارکشی تبدیل کرد تا فرزندان را از پدرشان متنفر کند و این ماجرا روح و روان فرزندان را به هم ریخت تا در اخر داستان با راحت شدن از دست مادرشان کسی که هرگز برایشان مادری نکرد اما ادعای از جان گذشتنش ورد زبانها بود؛ نفس راحتی کشیدند و طعم عشق را که برایشان ناآشنا بود با پوست و استخوان چشیدند. این داستان تلنگری برای خانواده‌هایی است که قاتلان خاموش شناخته میشوند
بهاره محمدی اسفه
۱۴۰۲/۰۳/۱۶
نمایشنامه جالبی بود. شاهکار نبود ولی درخور تحسین بود.
قصه مادر هیولا صفتی که حتی غذا را از فرزندان خود دریغ می‌کرد، به همسرش خیانت می‌کردو بر سر زندگی دخترش معامله می‌کرد و همه این‌ها را زیر سایه شوهری ترسو و ضعیف انجام می‌داد که توان مقابله با این زن دیوانه را نداشت و حتی توانایی ترک او را هم به
نداشت طوری که از زبان فرزندان می‌شنویم که در برهه‌ای زن او را ترک گفته بوده.
در نظرات دوستان خواندم که برایشان سوال بود که چرا مادر اینچنین بود؟ در اشاره‌ای کوتاه که مادر به گذشته خود می‌کند به پسر می‌گوید که کودکی سختی داشته و خانواده‌اش هم چنین رفتاری با او داشتند و کم ندیدیم که این دور باطل در نسل اندر نسل خانواده‌ای تداوم یابد. در کل مادر روان سالمی نداشت و خدا می‌داند چندتا مرض روانی را باهم داشت.
از طرفی این نکته مطرح شد که چرا فرزندان بزرگسال فکری به حال خود نمی‌کنند؟ شخصیت‌هایی که با چنین مادر بیماری بزرگ شده باشند یا ترسو و بی اراده می‌شوند و یا خبیث و در آخر هم که دیدیم پسر طغیان کرد و چه بلایی بر سر مادر آورد.
در آخر باید بگویم به چالش کشیدن ذهنیت افراد نسبت به مادر و تقدس زدایی از آن یکی از نکات جالب داستان بود.
روایت‌ها بد نبود ولی میشد که بهتر باشد. گفتگوها به تندی ادا میشد و حس عجله داشتن را به فرد می‌داد.
با سپاس از کتابراه
مهدیه قائمی
۱۴۰۱/۰۹/۲۷
متاسفانه یک داستان با تناقض‌های بسیار که اصلا قابل باور نیست... اصلا هیچ جای همزاد پنداری نداره چون به هیچ عنوان با باور انسان جور در نمیاد.. مثل اینکه نویسنده بگه، ساعت دوازده ظهر هست و ماه وسط آسمان می‌درخشد... خیلی خوبه که دوستان به یه نتیجه کاملا برعکس اشاره کردند، ولی من نظر خودمو گفتم... قبل البته از شنیدنش، با خوندن نظر دوستان اونقدر به وجد اومدم که برای شنیدنش اصلا مکث نکردم ولی یه داستان کاملا پیش پا افتاده و کاملا کلیشه‌ای و حالا همین داستان با کلی جزئیات باور نکردنی که درجه تعجبتان را به هزار در صد می‌رساند.. یک مورد اشاره می‌کنم، در یه خونه آدمای با فهم شعور بالغ و در حد خودشون با شخصیت و سالمی زندگی می‌کنند که دارن از شدت سرما میلرزن و یخ میزنن چون هیزم ندارن برای بخاری... اینکه نویسنده میخواد اثر صحبت کردن دو نفر را به گرم کردن خونه و گرمای وجود آدم‌ها ربط بده فک نکنم تا این حد درست باشه که داستانشو دستمایه تمسخر و انکار کنه... برای من قابل هضم نبود... تازه این مورد خیلی کوچیک بود.. کل داستان پر است از این موارد... با تشکر از کتابراه که اینطوری یک ساعت وقتمو گرفت😊
Mahla Lotfinejad
۱۴۰۱/۰۶/۱۴
کتاب خوبی بود ولی خب جای بهتر شدن داشت... این کتاب در کل نیاز ب تفکر داره و برای درکش باید خوب فک کنید و درباره‌ی دوبله اینکه من ب شخصه صدا‌ها رو دوست داشتم ولی خب می‌تونست یک مقدار بهتر احساسات رو انتقال بده...
اما در مورد مطالبش... این کتاب میتواند دو نوع برخورد متفاوت در مقابل یک عمل نادرست و
را به شما نشان دهد. پدر خانواده، تحمل، صبر رازداری را در برابر رفتار زشت همسرش انتخاب میکند؛ فرزندان برعکس پدر، با مادرشان مقابله به مثل کرده و در مقابلش مثل خودش عمل میکنند....
نکته‌ی جالب این نمایشنامه برای من بازی با تقدس مادر و به زیر سوال کشیدنش بود...
اینکه تمام چیزهایی که یه عمر توی ذهن ما فرو میکنند که مادر بهترین است، مادر از دهن خودش درمیاره و میذاره دهن بچه اش، بچه هاش رو مثل پلیکان از خون و قلب خودش غذا میده و... رو خراب کرد.
Rahaa .
۱۴۰۲/۱۱/۲۸
خانه‌ای سرد، بچه‌هایی که به خاطر تغذیه ناکافی، نحیف و رنجورند، خانه‌ای که هیچ مستخدمی طولانی مدت در آن دوام نمی‌آورد، چون نه تنها تغذیه مناسبی در انتظارش نیست، حتی جای خوابی هم ندارد. پدری که به تازگی فوت شده ولی گریه و سوگواری در کار نیست. انگار فوت پدر شجاعت اعتراض و گفتن حقایق را ایجاد کرده. اما دلیل این فضای رازآلود خانه چیست؟ با خواندن این داستان، به این رمز و راز پی می‌برید. در ادبیات تکنیکی به نام آشنایی زدایی هست که در ان از یک کلمه در غیر معنای خودش استفاده میشه. در این داستان از واژه مادر آشنایی زدایی میشه و مادری پیش چشم خواننده به تصویر کشیده میشه که با تصور عمومی از مادر شاید فرسنگ‌ها فاصله داره و شاید نقطه قوت این داستان همین نگاه متفاوت و ساختن فضایی دور از انتظار و معمول باشه.
sara j
۱۴۰۲/۰۶/۰۶
داستان در مورد پدر و مادری بود که علاقه‌ای به بچه‌هاشون قلباً نداشتند. یه پدر که مرد حسود و مادی‌گرای بود که فقط در شرایطی به همسرش توجه می‌کرد که یک مرد دیگه‌ای در کنار همسرش بود و مادر هم عاشق دامادشون شده بود و فکر می‌کرد دامادشون اون رو از دخترش بیشتر دوست داره. به نظرم اگر مرد و زنی به همدیگه علاقه ندارند بچه‌دار نشند بارها در این داستان شنیدیم که بچه‌ها مورد بی‌مهری والدین قرار گرفتند. چه از پسری که شیر مادرش رو نخورد و توسط کلفت‌ها نگهداری شد و چه از دختری که توسط همون مادر مورد خیانت قرار گرفت. امیدوارم این داستان برای زندگی هیچ کسی در واقعیت اتفاق نیفته. در مورد خوانش کتاب هم باید بگم خیلی خوب بود و صداها و شخصیت‌ها خیلی خوب بود و با داستان می‌شد ارتباط برقرار کرد و تا آخر داستان رو گوش کرد.
Mojgan Hatai
۱۴۰۲/۱۱/۱۹
نمایش پلیکان من رو به یاد فیلم برادران لیلا انداخت‌. بااین تفاوت که در برادران لیلا پدر خانواده همه را فدای خود و خواسته هایش کرده اما در اینجا مادر چنین می‌کند. مادری خودخواه که فکر می‌کند جهان و جهانیان فقط برای خدمت به او آفریده شده‌اند و این حتی درباره‌ی فرزندانش هم صادق است.
عدم تعادل سطح که
اجتماعی میان والدین سبب می‌شود والدی باشعورتر و فهیم تر است ایثار بیشتری کند تا فرزندانش آسیب کمتری ببینند. پدر خانواده مردی آگاه بوده ولی به دلیل ناتوانی در ایجاد ارتباط سالم با همسرش سرانجام تصمیم به طلاق عاطفی می‌گیرد. چیزی که مبتلابه جامعه‌ی امروز است. در چنین خانواده‌ی گسسته‌ای فرزندان چند پاره می‌شوند و امنیت روانی و عاطفی نخواهد. خودکشی یک راه حل ساده برای ختم این چرخه‌ی معیوب است.
Amir Abbas Shamsi
۱۴۰۰/۱۱/۱۱
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت عزیزانی که در گردآوری این کتاب زیبا زحمت کشیدند
داستان در مورد یک مادر (همسر) است که با خباثتی عجیب با فرزندانش و همسرش رفتار میکرده و حتی این خباثت را از لحاظ مادی هم تخلیه میکرده و برای توجیه کردن آن از جمله من مانند پلیکان خون قلب خودم را به فرزندانم داده‌ام و طی
استفاده می‌کرده یک اتفاقی دلدادهء همسر دخترش (دامادش) در روز عروسی دخترش میشود.....
نکته‌ی جالب این نمایشنامه برای من بازی با تقدس مادر و به زیر سوال کشیدنش بود. اینکه تمام چیزهایی که یه عمر توی ذهن ما فرو میکنند که مادر بهترین است، مادر از دهن خودش درمیاره و میذاره دهن بچه اش، بچه هاش رو مثل پلیکان از خون و قلب خودش غذا میده و... خراب کرد
سما جعفری
۱۴۰۳/۰۹/۱۹
خیلی داستان زیبایی بود. فوق‌العاده لذت بردم. زن قصه مادری کاملا متفاوت با همه‌ی مادرهایی که تابه‌حال توی قصه‌ها و فیلم‌ها به ما نشون دادند. زنی که با دامادش رابطه‌ی نامشروع داره و حتی از غذا و گرمای فرزندانش میزنه تا پول‌ها رو برای خودش برداره. همیشه هم به فرزندانش میگه که ما فقیر هستیم. اون نقشه‌ی تصاحب خونه رو هم بعد از مرگ همسرش داره.. سرمای دائمی حاکم بر فضای خونه میتونه نشانگر عدم وجود عشق و گرمای محبت در اون خونه باشه. پلیکان هم نماد فداکاری هست که مادر اون رو به خودش نسبت میده ولی در آخر پسرش میگه پلیکان واقعی پدر ما بود... واقعا هنرمندانه نگارش شده بود. اجرای راوی‌های قصه هم عالی بود و احساس سرخوردگی پسر خانواده خیلی خوب از ورای صدا و لحن او حس میشد.
A.asgari
۱۴۰۱/۱۰/۰۱
داستان‌ درباره‌ی یه زن مغرور و خود خواهی بود که همه‌ چیزو برایه خودش میخواست خودشو زیبا و جوون و فرشته میدونست
و میگفت که از بچگی اینجوری بزرگ شده و تقصیر پدر مادرشه و پدر و مادر پدر مادراشون و به همین ترتیب تا اخر
به بچه هاش و همسرش ظلم میکرد
و به بچه هاش غذایه کافی نمیداد و بچه هاش رشدی یه شد
نمیکردن
عاشق مرده جون و بینه خودش و شوهرش اختلافاتی بود و حل نشد پس برایه همین یار کشی کردن و دختر با مادر و پسر با پدر موند
و بچه هاش واقعیت و میدونستن که مادرشون بهشون درست غذا نمیداده و همیشه اونارا تویه سرما نگه میداشته اما باور نمیکردن و مادر و مقدس میدونستن بعدا متوجه میشن
واقعا باورم نمیشه همچین مادری‌های وجود دارن
مادر پلیکانی
م.عارفیان
۱۴۰۱/۱۱/۲۲
داستان نیاز به حوصله و تامل برای درک دارد و محیط داستان کاملا ظاهری است
نویسنده عالی، گوینده قوی، صدا گذاری معرکه ترجمه بی عیب و نقص و...
داستان مردی که مرده و فرزندانش نامه آیی رو پیدا میکنند از پدر که راب عشق مار آن‌ها به داماد خانواده نوشته و البته آماد خانواده کلاش. بدنبال ارث هست دو فرزند و
از کمبود غذا سرما بسیار رنجور و بیمار هستند که البته تمامی موارد گفته شده از فضای ظاهری استان است و هر کدام از موارد معنایی خاص در بطن خود دارد مثلاً سرما نمو گرسنگی نماد کمبود محبت بن اعضای خانواده هست و آتش سوزی انتهای داستان شاید نماد خشم فرزندان هست که مادر رو وادار به فرار و خودکشی یا پریدن از پنجره میکند و...
مشاهده همه نظرات 860

راهنمای مطالعه نمایش صوتی پلیکان

برای دریافت نمایش صوتی پلیکان و دسترسی به هزاران کتاب الکترونیک و کتاب صوتی دیگر و همچنین مطالعه معرفی کتاب‌ها و نظرات کاربران درباره کتاب‌ها لازم است اپلیکیشن کتابراه را نصب کنید.

کتاب‌ها در اپلیکیشن کتابراه با فرمت‌های epub یا pdf و یا mp3 عرضه می‌شوند.