معرفی و دانلود نمایش صوتی باغ وحش شیشهای
برای دانلود قانونی نمایش صوتی باغ وحش شیشهای و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی نمایش صوتی باغ وحش شیشهای
نمایش صوتی باغ وحش شیشهای نوشته تنسی ویلیامز در قالب نمایشنامهای جذاب و تاثیرگذار، مشکلات، دغدغهها و سرخوردگیهای خانوادهای در جامعهی آمریکا را به تصویر میکشد.
خلاصهی داستان نمایش صوتی باغ وحش شیشهای:
شخصیت اصلی کتاب صوتی باغ وحش شیشهای (The Glass Menagerie) زنی به نام آمانداست که همراه با دو فرزندش در آمریکا زندگی میکند. آنها بسیار فقیر و تهیدست هستند، نام دختر او لورا و نام پسرش تام است. پدر این خانواده فردی مقید و خانواده دوست نبود، به همین دلیل سالها پیش همسر و فرزندان خود را رها کرد و مشخص نیست به کجا رفته است.
هر یک از اعضای این خانواده در خیالات بیاساس و احساسات خود زندگی میکنند. مادر دائما در حال تعریف کردن از خود و موفقیتهایش در گذشته است. کار پسر هم فکر کردن به شعر و شاعری و دیدن فیلم در سینماست و به کار اصلی خود یعنی کفاشی توجه چندانی نمیکند.
دختر این خانواده نقص جسمی در پای راست خود دارد که از آن به شدت رنج میبرد، به همین دلیل ارتباط خود را با تمام دوستان و اطرافیانش قطع کرده است، او چند مجسمهی کوچک از جنس شیشه را جمع نموده و در گوشهای برای خود باغ وحش شیشهای ساخته و با آنها درد و دل میکند.
مادر نگران آینده و تنهایی دخترش است، به همین خاطر از پسرش میخواهد که یکی از همکاران خود را به خانه دعوت کند تا دخترش را ببیند و با او ازدواج کند و...
با تنسی ویلیامز بیشتر آشنا شویم:
تنسی ویلیامز (Tennessee Williams) در سال 1911 در کلمبوس میسیسیپی چشم به جهان گشود. پدرش فروشنده دورهگرد کفش بود و بیشتر اوقات در خانه حضور نداشت. تنسی به خاطر ابتلا به بیماری دیفتری در دروان کودکی، جوان نیرومندی نبود و به همین علت پدرش او را مورد تحقیر و توهین قرار میداد. خواهرش هم بعد از عملی که روی مغزش انجام دادند کاملاً روانپریش شد و تا آخر عمر در بیمارستان روانی بستری بود. از نظر بسیاری از منتقدان و مورخان، تنسی بیشتر ایدههای داستانهای خود را از خانواده از هم پاشیده خود گرفته و اثر زندگی و تجربههایی که سپری کرده، به طور مستقیم در کارهایش دیده میشود.
او در دانشگاه میزوری کلمبیا به تحصیل پرداخت و همزمان در کلاسهای روزنامهنگاری نیز شرکت کرد. او مقالات، داستانها، نمایشنامهها و شعرهای خود را برای مسابقات نویسندگی ارسال میکرد. تنسی در سال سوم دانشکده، درس را رها کرد و به کار در کارخانه کفش مشغول شد.
ویلیامز در سال 1939 برای نمایشنامه نبرد فرشتگان موفق به دریافت هزار دلار از بنیاد راکفلر برای کمکهزینه تحصیلی شد. او با نمایشنامه باغوحش شیشهای که در سال 1944 منتشر شد به شهرت رسید. وی برای نوشتن این نمایشنامه از روابط حاکم بر خانواده خودش الهام گرفت. این نمایشنامه در زمستان 1944 - 1945 در شیکاگو به روی صحنه رفت و مورد اسقبال قرار گرفت و همچنین جایزه حلقه منتقدان نمایش نیویورک را به عنوان بهترین نمایش فصل دریافت کرد.
در سال 1947 با نوشتن نمایشنامه تراموایی به نام هوس به موفقیت تازهای دست یافت. او نمایشنامههای گربه روی شیروانی داغ را در سال 1955 و پرنده شیرین جوانی را در سال 1959 نوشت.
تنسی ویلیامز تا سال 1959 موفق به دریافت دو جایزه پولیتزر، سه جایزه حلقه منتقدان نمایش نیویورک، سه جایزه دونالدسون و یک جایزه تونی شد. در اوایل دهه پنجاه، با اقتباسهای سینمایی که از دو نمایشنامه باغوحش شیشهای و تراموایی به نام هوس او ساخته شد، بیش از پیش نزد مردم به شهرت و محبویت رسید. در سال 1974 برنده جایزه ادبی سنت لوئیس از کتابخانه سنت لوئیس شد و در سال 1979 به تالار مشاهیر تئاتر آمریکا راه پیدا کرد. او در سال 1983 درا فانی را وداع گفت.
شنیدن نمایش صوتی باغ وحش شیشهای به چه کسانی پیشنهاد میشود؟
شنیدن این کتاب صوتی به افرادی که به نمایشنامه و ادبیات غرب علاقهمند هستند، پیشنهاد میشود.
در بخشی از نمایش صوتی باغ وحش شیشهای میشنویم:
- شما بفرمایید، این آبمیوهها رو هم ببرید بالا با لورا بخورید.
- بله حتما...
- مراقب باشبد جلوی پایتان را خوب نگاه کنید ما نمیخوایم بلایی سر مهمونمون بیاد.
- سلام دوباره لورا...
- سلام.
- بهتر شدید، یعنی الان بهترید؟
- بله ممنونم.
- بفرمایید اینم نوشیدنی شما. این شمعها رو کجا بزارم؟
- هر جا دوست دارید، بذارید.
- روی زمین میزارم، من دوست دارم روی زمین بشینم.
فهرست مطالب کتاب صوتی
مشخصات کتاب صوتی
نام کتاب | نمایش صوتی باغ وحش شیشهای |
نویسنده | تنسی ویلیامز |
راوی | نازی دشتکیان، محسن زحمتکش، فرناز حیدری، حجت نصاری |
ناشر صوتی | تاپ آرت |
سال انتشار | ۱۳۹۹ |
فرمت کتاب | MP3 |
مدت | ۳۸ دقیقه |
زبان | فارسی |
موضوع کتاب | کتابهای نمایشنامه اجتماعی خارجی |
یه جایی و خوندم که راجع به این نمایشنامه گفته بود؛ “ویلیامز برای نگارش این اثر از زندگی خودش الهام گرفته پدرش هم مثل پدر خانوادهی وینگفیلد فروشنده بوده و دائم به نواحی مختلف سفر میکرده و خواهری داشته که بیمار اسکیزوفرنی بوده و اون رو مؤثر در شکلگیری کاراکتر لورا میدونن”.
یه خانواده سه نفره، مادر، لورا دختر، و تام پسر… واقعا نمیتونم بگم کاراکتر اصلی نمایش کی بود؟
از جهتی میشه لورا رو شخصیت اصلی دونست و از جهتی دیگه تام رو. لورا نقش پررنگی تو داستان داره و باعث اومدن جیم به خانهشون میشه. اسم نمایشنامه هم عروسکای لوران! لورا زندگیش بسته به اون حیووناس و هر روز اونا رو تمیز میکنه و زندگی لورا توشون خلاصه شده. جیم رفیق و همکار تام این قفسو میشکنه و یه جورایی هرچند کوتاه اما حضور پررنگی داره. جیم به لورا میفهمونه که عیب ظاهری او چیزی از ارزش وجودیش کم نمیکنه، مثل اینکه شکسته شدن عروسکها زندگی لورا رو نابود نمیکنه!
خونهی وینگفیلدها غرق در ظلمت و ناامیدی است. هر کاراکتر ماتمزده است و نگرانیهای خودش را دارد. جیم همان چیزی است که اون خانواده کم داشت؛ امید!!! به قول جین؛ “آدم ممکنه توی زندگی شکست بخوره اما یاس و ناامیدی چیز دیگهایه، من توی زندگی شکست خوردم اما هیچوقت مأیوس نشدم. ”