معرفی و دانلود رمان سوزان
برای دانلود قانونی رمان سوزان و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی رمان سوزان
در کتاب رمان سوزان، به تالیف فاطمه عبدی، به دیدار یار میشتابیم. قدمهایی شمرده شمرده برمیداریم و نفسها را در سینه حبس میکنیم تا به گلستان آرزوها برسیم.
بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزو است. بگشای لب که قند فراوانم آرزو است. ای چنگ! پردههای سپاهانم آرزو است. وی نای! نالهی خوش سوزانم آرزو است. ای آفتاب حسن برونآ دمی ز ابر. کان چهرهی مشعشع تابانم آرزو است. گفتی ز ناز بیش مرنجان مرا برو آن تو را گفتن که بیش مرنجانم آرزو است و آن دفع تو را گفتن که برو شه به خانه نیست و آن ناز و باز تندی دربانم آرزو است. ولله که شهر بیتو مرا حبس میشود. آوارگی کوه و بیابانم آرزو است. زین همرهان سست عناصر دلم گرفت شیر خدا و رستم دستانم آرزو است.
جانم ملول گشت ز فرعون و ظلم او آن نور روی موسی عمرانم آرزو است. دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر کز دیو ودد ملولم و انسانم آرزو است! گفتند یافت مینشود جستهایم ما گفت آن که یافت مینشود آنم آرزو است. یک دست جام باده و یک دست جعد یار رقصی چنین میانهی میدانم آرزو است. در نور یار صورت خوبان همی نمود. دیدار یار و دیدن ایشانم آرزو است.
در بخشی از کتاب رمان سوزان میخوانیم:
به در خانه رسیدم، در زدم در را باز نکرد. گیجی غیرقابل وصفی احاطهام کرد و مثل این که دیواری بلند درراه رفتن بیمحابا به سرم خورده باشد، احساس رسیدن به بنبستی دل شکن به من دست داد، از این وضع دیوانه شده بودم. آشفته مقابل در ایستادم تا در به رویم باز شود ولی نشد. تصمیم گرفتم به خیابان برگردم و بعد از چند دقیقه دوباره به مقابل خانه بازگردم. از جلوی در کنار آمدم و با پریشانی بیحدی به سمت خیابان گام برداشتم. میرفتم و در دل چه مویهها که نمیکردم:"اگر هرگز این در به رویم باز نشود اگر هرگز... وای خدایا چه زود دولتم به سرآمد و چون عوعو سگی قصهام دمدستی و بیاهمیت شد.
اندکی بیهدف در خیابان چرخیدم سپس به سمت خانه راه افتادم. به مقابل در که رسیدم دوباره زنگ زدم. چند لحظه گذشت، صدایی مهیب همان صدای پرجذبهی او جواب داد:
بله!و قفل در زده شد و در به رویم باز شد. آه خدایا چه لحظههای دستنیافتنی پرغنیمتی به انتظارم نشسته بود. شاد و شوریده به حیاط وارد شدم، تمام خاطرات سالهای گذشتهی عمرم رویاها و لبخندها و غصهها و شکوههای آشکار و پنهان در جانم عشقها و تعهدها و دلخوشیها و دلمردگیهایم را پشت در نهادم و بیآتیه و بیپیشینه بیرنج و بیگنج قدم به بارگاه حلول لحظههای ناب دلدادگی گذاشتم. درختان حیاط لخت و به پاییزی غریبانه نشسته بود. آفتاب بیرمق و بیجان بر عمارت میتابید. بوی سرما در حیاط پیچیده بود. همهجاتر و تازه و تمیز بود و عطر خوشبختی در هوا موج میزد. آهسته به راه افتادم. قدمهایم گاه استوار بود و گاه لغزنده میشد. حیاط دراندشت خانه را طی کردم و به مقابل ساختمانی رسیدم که همچون قلعهای بزرگ باشکوه بود. خانهای که اصالت از در و دیوار آن پیدا بود. به راه پله که رسیدم یک لحظه ایستادم و ...
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | رمان سوزان |
نویسنده | فاطمه عبدی |
ناشر چاپی | انتشارات پرسمان |
سال انتشار | ۱۳۹۳ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 324 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-187-037-8 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان عاشقانه ایرانی |