معرفی و دانلود کتاب گیلدا

عکس جلد کتاب گیلدا
قیمت:
۱۷۷,۰۰۰ تومان
۵۰٪ تخفیف اولین خرید با کد welcome

برای دانلود قانونی کتاب گیلدا و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

برای دانلود قانونی کتاب گیلدا و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

معرفی کتاب گیلدا

مرجان شیرمحمدی در کتاب گیلدا، دغدغه‌های زنان مدرن ایرانی را از چشم گیلدا، زنی پرانرژی و حدودا سی‌وپنج ساله روایت کرده و دنیایی را به تصویر کشیده که علاوه بر پیچ و خم‌های روانی آدم‌هایش، نمایانگر زندگی بخشی از مردم تهران است. در این رمان اجتماعی دغدغه‌هایی مانند تنهایی، احساس پوچی و تمایل بازگشت به ریشه‌های خویشتن مطرح می‌شود.

درباره‌ی کتاب گیلدا

همه چیز از یک مهمانی شبانه شروع شد. راوی داستان مترجمی است که خانه‌ی دوستش سالار دعوت شده. در میان آدم‌های محافظه‌کار مهمانی، گیلدا با صدای بلند و شوخی‌های تندش، توجه همه را به خودش جلب می‌کند. مرجان شیر محمدی در کتاب گیلدا، روایت زنی را پیش رویمان گذاشته که سرد و گرم روزگار را چشیده و حالا مست شراب، بدون اهمیت دادن به آدم‌های دیگر مشغول پایکوبی است و تلاش می‌کند زندگی اندوهبارش را فراموش کند. این رمان اجتماعی، ما را به قلب شب‌های زنده‌ی تهران می‌برد. در خیابان‌های خلوت نیمه‌شب در اطراف تالار رودکی، آدم‌هایی بیدارند که زندگی امانشان را بریده است.

گیلدا زنی است که همه‌ی مرزها را می‌شکند. بی‌هراس خودش را وسط زندگی دیگران پرت می‌کند و با لحنی که صمیمت و گستاخی توامان در آن موج می‌زند، می‌خواهد با دیگران گرم بگیرد. او که از رشت به تهران آمده، شب جایی برای ماندن ندارد. سالار و مینو همین حالا با اکراه او را به مهمانی آورده‌اند. راوی داستان، گیلدا را به خانه‌ی خودش می‌برد، به شرطی که فردا صبح از خانه‌اش برود. گیلدا با وجود آواره و یاغی بودنش، آدم‌ها را خوب می‌شناسد و صراحت لهجه‌ی توام با بدبینی‌اش است که شخصیت او را خاص می‌کند.

سیمای زنی بی‌پروا در میان جمع

مرجان شیرمحمدی در این رمان ساختاری نمایشی و گفت‌وگومحور را برای تعریف کردن داستانش انتخاب کرده است. زن و زنانگی در کتاب او رنگی معاصر به خود گرفته و با بهره گرفتن از طنز تلخ و تصاویر دقیق از آدم‌ها و دنیای اطرافشان، ما را میان اهالی تئاتر و ادبیات در قلب شهر تهران می‌برد. او از میان جملات کوتاه اما پرحرکتش، اثری سینمایی پدید آورده که مدام بین صحنه‌های مختلف جابه‌جا می‌شود و شخصیت‌های داستان را بدون قضاوت مستقیم پیش چشم مخاطب ترسیم می‌کند. اما در میان شوخی‌ها، صداقتی تلخ نسبت به زندگی و معنای آن نهفته است. این رمان اجتماعی توسط نشر چشمه به چاپ رسیده است.

کتاب گیلدا برای شما مناسب است اگر

  • به رمان‌هایی اجتماعی با محوریت زنان و زندگی مدرن آن‌ها علاقه دارید.
  • فرهنگ گیلکی، مسئله‌ی تنهایی و معنای زندگی برایتان جالب هستند.
  • می‌خواهید داستان ایرانی درامی بخوانید که سرگرمتان کند.

در بخشی از کتاب گیلدا می‌خوانیم

یک‌دفعه صدای موزیک رفت بالا. گیلدا، همان‌طور که لیوان را گرفته بود جلوِ صورتش، خودش را با موزیک تکان می‌داد و همراه خواننده می‌خواند. بعد بلند طوری که صداش میان ضرب موسیقی شنیده می‌شد گفت: «از خواننده‌ش متنفرم، ولی این آهنگش رو دوست دارم. قرمساق یه‌بار توی لابی یه هتل تو استانبول برام پلیس آورد.» رو کرد به من. «واسه خاطر این‌که من به‌ش گفتم بی‌سواد. خب حروم‌زاده بی‌سوادی دیگه! شاملو رو نمی‌شناخت. می‌تونی باور کنی؟ تازه طرف خیر سرش خواننده‌ست. فکر کن دسته‌ی مشنگ‌ها کلی پول می‌دن واسه کنسرت این کچل‌تنوری!» دست فرخ را کشید گفت: «نمیری یه وقت تو از غصه! بی‌خیال بابا، تکون بده!» فرخ خودش را پس کشید و گیلدا رفت سراغ ایرج.

رفتم توی آشپزخانه پیش مینو. داشت یخ می‌شکست. چشمش که به من خورد گفت: «دختره مثل اجل معلق امروز سروکله‌ش پیدا شد. داشتم موهام رو بیگودی می‌پیچیدم، در رو که باز کردم دیدم رو‌به‌روم با یه ساک وایستاده.»

گفتم: «گیلدا رو می‌گی؟»

«آره جون مرگش!»

درِ کابینت را باز کرد، چندتا لیوان آورد بیرون. «آخه اگه این بدشانسی نیست پس چیه؟» یخ‌های خردشده را ریخت توی لیوان‌ها. «پاش رو که گذاشت تو خونه، فرخ اومد دنبالم. تا بجنبم و به‌ش برسونم جلو این بند رو آب نده گفت مینو کادو تولدت جا موند خونه. سر راه باید بریم برداریم. این هم دراومد که اِوا تولدته، چه به‌موقع اومدم!»

«یادمه گفتی ازش خواسته‌ای دیگه سراغت نیاد.»

«آشتی کردیم.» بعد گفت: «ببینم رضا می‌آد؟»

«گفت سعی‌اش رو می‌کنه.»

«کاش نیاد. این آبرومون رو می‌بره.»

گفتم: «می‌خوای بگم نیاد؟»

سیگار روشن کرد. «نه بابا! این‌طوری که بدتره… حالا یه کاریش می‌کنم.» از پشت توری پنجره‌ی آشپزخانه بیرون را نگاه کرد. «باز این لخت اومد تو بالکن.» پنجره‌ی آشپزخانه به حیاط خانه‌ی پشتی دید داشت. زن جوانی لخت توی بالکن با موبایل حرف می‌زد. گفت: «ولش کن! دیوونه زیاده. بابات چه‌طوره؟»

مشخصات کتاب الکترونیک

نام کتابکتاب گیلدا
نویسنده
ناشر چاپینشر چشمه
سال انتشار۱۴۰۴
فرمت کتابEPUB
تعداد صفحات215
زبانفارسی
شابک978-622-0112-18-1
موضوع کتابکتاب‌های داستان و رمان اجتماعی ایرانی
قیمت نسخه الکترونیک

نقد، بررسی و نظرات کتاب گیلدا

هیچ نظری برای این کتاب ثبت نشده است.

راهنمای مطالعه کتاب گیلدا

برای دریافت کتاب گیلدا و دسترسی به هزاران کتاب الکترونیک و کتاب صوتی دیگر و همچنین مطالعه معرفی کتاب‌ها و نظرات کاربران درباره کتاب‌ها لازم است اپلیکیشن کتابراه را نصب کنید.

کتاب‌ها در اپلیکیشن کتابراه با فرمت‌های epub یا pdf و یا mp3 عرضه می‌شوند.

👋 سوالی دارید؟