معرفی و دانلود کتاب شکار قاتل

معرفی کتاب شکار قاتل

پرونده‌ای که در کتاب شکار قاتل مطرح می‌شود، شباهت‌های زیادی با دیگر آثار آگاتا کریستی دارد. در این رمان، آریادنه اولیور، نویسنده‌ی عجیب و غریب داستان‌های جنایی که در رمان «ورق‌ها روی میز» نیز حضور داشت، مأمور برگزاری جشنی با عنوان «شکار قاتل» می‌شود. اما شهود کارآگاهانه‌اش هشدار می‌دهد که قرار است از فضای این جشن ساده سوءاستفاده‌ای شوم صورت گیرد. به همین دلیل بی‌درنگ با دوست و همکار قدیمی‌اش، کارآگاه هرکول پوآرو تماس می‌گیرد تا پرده از راز ماجرا بردارد.

درباره‌ی کتاب شکار قاتل

شخصیت آریادنه اولیور در رمان کارآگاهی شکار قاتل (Dead Man’s Folly)، نماینده‌ی خود نویسنده است. آگاتا کریستی (Agatha Christie) با خلق این شخصیت، فرصتی پیدا می‌کند تا با طنز و شوخی به مشکلات و دغدغه‌های یک نویسنده‌ی داستان‌های جنایی بپردازد. اولیور نویسنده‌ای پرهیاهو است که کمی گیج به نظر می‌رسد؛ اما پشت این ظاهر شلوغ و بی‌نظم، تیزبینی و شهود زنانه‌ای نهفته است که بارها در داستان‌ها به کمک پوآرو می‌آید.

آریادنه اولیور در این داستان جنایی، مسئول برگزاری جشن شکار قاتل است. جشن در عمارت ناسه، ملک باشکوه سِر جرج استابز و همسر جوانش برگزار می‌شود. این عمارت در دل روستای ناسه‌کومب، با باغ‌های وسیع و قایق‌خانه‌ای قدیمی در کنار رودخانه، فضایی مناسب برای برگزاری چنین رویدادی فراهم می‌کند. شرکت‌کنندگان مسابقه باید با دنبال کردن سرنخ‌ها و حل معماهای طراحی‌شده، به «قربانی خیالی» برسند و قاتل، سلاح و انگیزه‌ی او را حدس بزنند. برنده‌‌ی مسابقه، جایزه‌ای از هرکول پوآرو دریافت خواهد کرد؛ اما وقتی بازی بیش از حد واقعی می‌شود، همه چیز رنگ جنایت به خود می‌گیرد!

وقتی قاتل روی صحنه می‌آید

آگاتا کریستی با نگارش کتاب شکار قاتل بار دیگر نشان می‌دهد که چگونه می‌تواند یک موقعیت ساده و سرگرم‌کننده را به معمایی پیچیده و نفسگیر تبدیل کند. او با مهارت خاص خود، فضای روستایی آرام و جشنی پرهیاهو را به بستری برای وقوع جنایت بدل می‌سازد. پوآرو در ظاهر برای اهدای جوایز به برندگان دعوت شده، اما در واقع مأموریت اصلی‌اش کشف حقیقت پشت پرده است. درست در میانه‌ی جشن، همه چیز رنگ و بوی دیگری می‌گیرد، دختر راهنمایی به نام مارلین تاکر که قرار بود نقش قربانی نمایشی را بازی کند، به‌طور واقعی کشته می‌شود.

این اتفاق، شوک بزرگی به مهمانان وارد می‌کند و فضای شاد جشن به صحنه‌ی جنایت بدل می‌شود. در این میان آریادنه الیور با شهود زنانه‌ و نگرانی‌هایش و هرکول پوآرو با منطق دقیق و استدلال‌هایی بی‌نقص، دو قطب مکمل داستان هستند. آگاتا کریستی با نگارش این داستان، نه تنها یک معمای جنایی کلاسیک خلق می‌کند، بلکه تصویری طنزآمیز و انتقادی از زمانه‌اش ارائه می‌دهد؛ از اشراف تازه به دوران رسیده گرفته تا مهمانان خارجی و اهالی روستا. همین ترکیب، رمان پلیسی شکار قاتل را به اثری خواندنی و متفاوت در میان آثار او تبدیل کرده است؛ رمانی که هم سرگرم‌کننده است و هم لایه‌های عمیق‌تری از نقد اجتماعی را در دل خود جای داده.

در آخر باید بگوییم که رمان شکار قاتل، ترکیبی از طنز، معما و فضای روستایی انگلیسی است؛ این تجربه‌‌ی متفاوت از ملکه‌ی بی‌رقیب داستان‌های جنایی را می‌توانید با ترجمه‌ی روان حمیدرضا بلندسران مطالعه کنید که به همت انتشارات هرمس چاپ و منتشر شده است.

اقتباس‌های سینمایی و فرهنگی از کتاب شکار قاتل

• فیلم سینمایی: در سال 1986 فیلمی با اقتباس از رمان جنایی شکار قاتل ساخته شد که در آن پیتر یوستینف (Peter Ustinov) و جین استیپلتون (Jean Stapleton) به ترتیب در نقش پوآور و آریادنه اولیور بازی کردند.
• سریال تلویزیونی: رمان پلیسی شکار قاتل به‌عنوان بخشی از مجموعه‌ی تلویزیونی پوآروی آگاتا کریستی (Agatha Christie's Poirot) اقتباس شد. دیوید سوشی (David Suchet) همانند همیشه با ظاهر آراسته و کاریزماتیکش در نقش هرکول پوآرو درخشید.
• اجرای رادیویی: در سال 2007 رادیو BBC نسخه‌ای شنیداری و جذاب از رمان کارآگاهی شکار قتل منتشر کرد.

نکوداشت‌های کتاب شکار قاتل

• آگاتا کریستی بی‌نهایت اصیل، بار دیگر دست به ساختن معمایی تازه و بسیار هوشمندانه زده است. (نیویورک تایمز)
• معما با چنان نبوغی حل می‌شود که ما به دیدن آن عادت کرده‌ایم. (ضمیمه‌ی ادبی نشریه‌ی تایمز)

کتاب شکار قاتل برای شما مناسب است اگر

• به داستان‌های جنایی و معمایی علاقه‌مند هستید.
• از طرفداران آگاتا کریستی هستید و می‌خواهید مجموعه آثار او را کامل بخوانید.
• آثار مهم ادبیات کلاسیک از روسیه، فرانسه، آمریکا و... را خوانده‌اید و حالا قصد دارید به سراغ ادبیات انگلستان بروید.

در بخشی از کتاب شکار قاتل می‌خوانیم

خانم فولیات خنده خفیفى کرد و از جا بلند شد.

وقتى از سالن خارج شد و اندام کوچکش داشت هَتىِ قدبلند را دنبال مى‌کرد، پوآرو صورتش را دید و از اینکه چهره خندانش جاى خود را به نوعى انزجار داده بود، جا خورد. گویى لحظه‌اى خودش را رها کرده بود و حواسش نبود که آن نقابى که در مهمانى زده بود، از صورتش کنار رفته است. هنوز هم به نظر مى‌آمد چیزهاى دیگرى در پس پرده هست. شاید مبتلا به نوعى بیمارى بود که مثل خیلى از زن‌ها هرگز راجع به آن صحبت نمى‌کرد. پوآرو با خود اندیشید که آن زن آدمى نیست که به دنبال جلب ترحم و هم‌دردى باشد.

سروان واربرتون خودش را روى همان صندلى‌اى انداخت که اندکى پیش هَتى از رویش بلند شده بود. او هم نگاهش را به سمت درى دوخت که آن دو زن داشتند از آن رد مى‌شدند، اما راجع به آن زن مسن نبود که مى‌خواست حرف بزند. پوزخند آرامى زد و با لحن کشدارى گفت:

موجود زیبایى است، نه؟

چشمانش به پنجره قدى افتاد که سِر جرج داشت از آن بیرون مى‌رفت و خانم مسترتون و خانم اولیور هم دنبالش بودند.

این پیرمرد، جرج استابز، پاک گیج شده. هیچ‌چیز زنش را ارضاء نمى‌کند! جواهرات، پوست خز و این جور چیزها. اینکه آیا فهمیده توقع این زن خیلى بالاست یا نه، من که سر درنمى‌آورم. احتمالاً زیاد برایش مهم نیست. با همه این‌ها، این پیرهاى پول‌دار زیاد از عقلشان پیروى نمى‌کنند.