معرفی و دانلود کتاب به سوی بخشش
برای دانلود قانونی کتاب به سوی بخشش و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب به سوی بخشش
«اگر شما خطاهای دیگران را ببخشید، پدر آسمانی شما نیز شما را میبخشد.» این جمله از انجیل، پیام کلی کتاب به سوی بخشش است. ریچارد پل اوانز ما را به یک محیط کوهستانی میبرد؛ جایی که بهدلیل سرما و نبود امکانات و... چارهای نداریم جز اینکه با اطرافیانمان معاشرت کنیم. آلن باید بتواند به هدف خود برسد و آن دستیابی به آرامش و صلح درونی است. او برای این کار با همه گفتوگو میکند تا از درون ایشان باخبر شود و توانایی بخشیدن آنها را بهدست آورد.
دربارهی کتاب به سوی بخشش
قرار نیست در کتاب به سوی بخشش (The Road to Grace) با اتفاقی غیرمنتظره، حادثهای شگفتانگیز یا معمایی هوشمندانه مواجه شوید. هیچکدام از شخصیتهای این داستان، کار عجیبی انجام نمیدهند و شما نیز نباید منتظر واقعهای شوکه کننده باشید. اینجا همه چیز در آرامش مطلق میگذرد. آدمها خوب و مهربان هستند. جایی که تصور میکنید یک نفر خبیث است و شاید به دیگری ظلم کرده، باید منتظر شنیدن کمبودهای دوران کودکی و آسیبهای روحی و روانیاش باشید که ناخواسته موجب شدهاند تا در بزرگسالی به دیگری ضربه بزند؛ همانند وضعیتی که برای آلن و پاملا بهوجود آمده است.
پاملا مادر مککیل، همسر مرحوم آلن، است. مککیل در زمان حیاتش حتی یک خاطرهی خوب از مادر خود تعریف نکرده بود و هر چه از کودکیاش به یاد داشت، انواع آسیب روحی و روانی بودهاند و بس. بههمین دلیل آلن نیز در زمان زندگی مشترکش با مککیل، از پاملا متنفر بود و هنوز هم هست؛ اما او تمام حقیقت را نمیداند و عمر خود را در نفرت و جنگی بیهوده گذرانده. ریچارد پل اوانز (Richard Paul Evans) در داستان به سوی بخشش، به شخصیت آلن حالتی مسیحگونه بخشیده است. آلن کسی است که در کوه و روستاها پیادهروی میکند و از آدمهای رنجور درس میگیرد و به انسانها درس بخشش و مهربانی میدهد.

بخشش تنها راه نجات روح انسان است
برای آلن مهم نیست که پاملا بهدنبال او در کوهستان راه افتاده و میخواهد با همسر فرزند مرحومش صحبت کند. آلن فقط میخواهد از این زن که در نظرش آدمی ظالم و آسیبزننده است بگریزد. این تعقیب و گریز چند روزی بهطول میانجامد تا اینکه آلن راضی میشود با پاملا - که حالا دیگر بیمار و رنجور است - گفتوگو کند. داستان به سوی بخشش تمام تصوراتی را که تاکنون دربارهی پاملا در ذهن ما نقش بسته بود، بههم میریزد. حالا زمان آن فرارسیده تا با شخصیت پاملا آشنا شویم و بدانیم این زن در کودکی چه آسیبهایی را متحمل شده و بهعنوان کسی که هیچگاه نتوانسته عشق و محبت را تجربه کند، نمیتوان از او توقع داشت که برای مککیل به عنوان مادری خوب و حمایتگر ظاهر شود.
آلن هنگامی که حرفها و اعترافات پاملا را میشنود، او را برای همیشه میبخشد و متوجه میشود هنگامی که ذهن خود را از خشم و نفرت تهی کنیم، تا چه اندازه روحمان را از شکنجه و فشار دائمی خلاص کردهایم. آلن در کوهها با افراد دیگری نیز ملاقات میکند؛ مثلاً با یک یهودی لهستانی که از هولوکاست زنده بیرون آمده و میکوشد تا خشم و کینه را از درون خود بزداید! تمام افرادی که در رمان به سوی بخشش بر سر راه آلن قرار میگیرند مهربان، نیکوکار و انساندوست هستند. کتاب روانشناسی به سوی بخشش وقایع محور نیست بلکه میخواهد پند و پیامی اخلاقی را به خوانندگان خود برساند. ریچارد پل اوانز در طول داستان خود، خوانندگانش را به مهر و دوستی تشویق میکند و از ایشان میخواهد که درون خود را با کمک گرفتن از خدا و مذهب، خالص سازند و کینه را به فراموشی بسپارند.
رمان به سوی بخشش سومین اثر از مجموعهی The Walk است. این مجموعه از ریچارد پل اوانز در لیست پرفروشترینهای نیویورکتایمز قرار دارد و کتاب حاضر با ترجمهی شیرین ولیزاده در نشر کتاب پارسه بهچاپ رسیده است.
نکوداشتهای کتاب به سوی بخشش
- این داستان با لحنی مذهبی نوشته شده و برای همهی باورها و گرایشهای عقیدتی خواندنی و زیباست. (دزرت مورنینگ نیوز)
- کتاب به سوی بخشش ریتم تندی دارد. دلنشین است و میتواند اش خوانندگانش را جاری کند. (Kirkus)
- ریچارد پل اوانز میتواند خوانندگان خود را در تعلیق نگه دارد. پایان داستان به سوی بخشش باز است و خوانندگان را برای خواندن بخش بعدی زندگی آلن نیز ترغیب میکند. (Booklist)
کتاب به سوی بخشش برای شما مناسب است اگر
- به داستانهای روانشناسی که ریتم آرام، مضمون عاطفی دارند و میخواهند مخاطبان خود را به آرامش برسانند، علاقه دارید.
- از گرهگشایی و حل معما لذت نمیبرید و فعلاً میخواهید به صلح درونی برسید و ذهن خود را به چالش نکشید.
- فردی مذهبی هستید و معتقدید که میتوان از طریق الهیات و ارتباط با خدا، شادی و آسودگی را تجربه کرد.
در بخشی از کتاب به سوی بخشش میخوانیم
«او تا حالا به من دروغ نگفته. در ضمن، موضوع چیزی که گفت نیست؛ موضوع اینه که چهجوری گفت. وسط یک شب جمعۀ خیلی شلوغ، او توی اتاق استراحت کارمندها، پشت آشپزخونه بوده. وقتی داشته دستهاش رو میشسته تو آینه نگاه کرده و یکهو زنی رو با لباسهای قرن هجدهمی پشت سر خودش دیده. همهمون صدای جیغش رو شنیدیم. من رفتم که ببینم حالش خوبه یا نه؛ دیدم رنگش پریده و داره میلرزه. داشت از حال میرفت. درجا استعفا داد و رفت و من میزهای اون رو تمیز کردم. از اون به بعد پاش رو اینجا نذاشت.»
نگاهی به من کرد تا واکنشم را ورانداز کند. «در هر صورت بهتره قبل از اینکه غذاتون سرد بشه اون رو میل کنید. اطلاعات بیشتر در مورد هتل پشت صورتغذا نوشته شده. نوش جان!»
استیکم را ریز کردم. بسیار استادانه پخته شده و آنقدر تُرد بود که میتوانستم با چنگال آن را تکهتکه کنم. چند لقمه خوردم و همزمان صورتغذا را برداشتم و مشغول خواندن تاریخچۀ هتل در پشت آن شدم.
هیل سیتی یکی از مناطق معدن طلا بود که در دورۀ کشف طلا در غرب تبدیل به شهر شد. دورۀ شکوفایی آن بسیار کوتاه بود و معدنکاران بهسرعت از آنجا نقلمکان کردند و شهر را برای دو شهروند باقی گذاشتند؛ یک مرد و سگ شکاریاش.
در سال 1883 وقتی قلع کشف شد این شهر دوباره رونق گرفت. یک شرکت انگلیسی میلیونها دلار برای تأسیس شرکت استخراج، تراش و ساخت قلع هارنی پیک24 سرمایهگذاری کرد. این شرکت هتل را با همان نام هارنی پیک برای اقامت مدیران معدن تأسیس کرد. تب قلع نیز، مثل سایر معدنکاویها در این شهر، زیاد به طول نینجامید و دوباره شهر از رونق افتاد تا اینکه کوه راشمور با معرفی گردشگریِ طلا منطقه را دوباره احیا کرد.
در سال 1974 خانمی آلمانی به نام والی ماتوش هتلِ هارنی پیک را خرید و نام آن را به آلپاین این تغییر داد. تا آن زمان حضور اشباح عادی شد و مدیر جدید دیگر از گفتن اینکه هتلش شبحزده است شرمنده نبود. والی حتی وصیّت کرد پس از مرگش او را زیر هتل دفن کنند تا بتواند همراه دیگر اشباح در سالنهای هتل راه برود.
مطالبی که دربارۀ اشباح خواندم مرا به یاد پاملا انداخت. نمیدانستم از زمانی که او را پشت سرم رها کردم چه اتفاقی برایش افتاده بود. برای اولینبار از وقتی که سر و کلهاش پیدا شده بود خشمم آنقدر فروکش کرده بود که میتوانستم احساسم را دقیقتر بررسی کنم. در واقع با این وضعیت کلنجار میرفتم. بخشی از وجودم میگفت که حتی حرف زدن با پاملا خیانت به مککِیل است و بخش دیگر که احتمالاً مسالمتجو بود میگفت درستش این است که دستکم به پاملا فرصت گفتن حرفی را بدهم که بهخاطرش اینهمه راه را آمده.
کشمکش را از ذهنم بیرون کردم. غلط یا درست هیچ علاقهای به حرف زدن با او نداشتم. اگر از چیزی رنج میکشید، خب به درک! خودش مسبّب آن بود. نه من و نه مککِیل هیچ دِینی به او نداشتیم.
غذایم را تمام کردم؛ حسابم را پرداختم و به سمت شمال و بالای جاده به راه افتادم تا مهمانخانه را پیدا کنم. سر راه چشمم به یک مغازۀ کوچک افتاد. جای مناسبی بود تا ذخیرۀ آب و ملزوماتم را خریداری کنم. بیسکوئیت ترش، سیب، آجیل، سالامی، پرتقال، معجون پروتئینی، لواشک، باگت سبوسدار و تعدادی کنسرو مثل سوپ و خوراک.
مشخصات کتاب الکترونیک
| نام کتاب | کتاب به سوی بخشش |
| نویسنده | ریچارد پل اوانز |
| مترجم | شیرین ولی زاده |
| ناشر چاپی | بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه |
| سال انتشار | ۱۴۰۲ |
| فرمت کتاب | EPUB |
| تعداد صفحات | 232 |
| زبان | فارسی |
| شابک | 978-600-253-871-0 |
| موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان روانشناسی خارجی، کتابهای داستان و رمان عاشقانه خارجی |






















