معرفی و دانلود کتاب خانه بیساعت
برای دانلود قانونی کتاب خانه بیساعت و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب خانه بیساعت
برای یک کودک، یک روز به بلندای یک هفته است. به همین خاطر است که وقتی به دوران کودکی فکر میکنیم، روزهای بلند را به خاطر میآوریم و به آرامش آن دوران غبطه میخوریم. فردوس بنی در کتاب خانه بیساعت، خاطراتش را از خانهی پدربزرگش به رشتهی تحریر درآورده و با تکیه بر ارجاعات فرهنگی و ادبی، متنی نوستالژیک و زیبا را ارائه داده است.
دربارهی کتاب خانه بیساعت
دعوتی برای بازیابی روح کودکانه و ثبت تجربیات زندگی! بله فردوس بنی با نوشتن کتاب نوستالژیک خانه بیساعت، خواننده را به جهان زیبای کودکیاش میکشاند. در خانهی پدربزرگ، خبری از قید و بندهای زمان و روزمرگیهای تکراری نبود. پدربزرگ مردی سختکوش، با پشتکار و مقاوم بود. او با تنبلی و سستی میانهای نداشت و با مثبتاندیشی، سختی زندگی را تاب میآورد.
خانه بیساعت، ساحت پاکی است که در آن عجله کردن بیمعنا است. فردوس بنی در وصف روحیات پدربزرگش دست به قلم برده و روایتی ساده از زندگی به رشتهی تحریر درآورده است. با خواندن کتاب، کمکم با روحیات پدربزرگ آشنا میشویم و درمییابیم که او مردی دقیق و منظم بود، اما با روزمرگی و تکرار میانهای نداشت. پدربزرگ شعر میخواند و زندگیاش سراسر شور و شعف بود. در یک کلام، معماری زبانش، شعر و موسیقی بود.
کتاب خانه بیساعت به همت انتشارات ترانه پدرام منتشر شده و در دسترس شما عزیزان قرار گرفته است.
کتاب خانه بیساعت برای شما مناسب است اگر
- به دنبال روایتی ساده و خوشخوان هستید که احساسات لطیف انسانی در آن جاری باشد.
- عاشق خاطرهنگاری هستید و از مرور لحظات گذشته لذت میبرید.
- از نوشتههای نوستالژیک، با رنگ و بوی معنویت و حالات عرفانی لذت میبرید.
در بخشی از کتاب خانه بیساعت میخوانیم
راستی در دعاکردن برای پدربزرگ هم باید با احتّیاط بود؟ دعا مخصوص خوبان است.
پدربزرگ میگفت: ”زمانیکه در خیابان فروغی زندگی میکردیم پزشک خانوادۀ ما، دکتر «عطاءالله فروغی»، پزشک ارتش، آنجا مطب داشت و پزشک محله بود. همۀ اهالی محل از طبابت او راضی بودند. فضیلت و کرامت داشت. یکبار وقتی سرماخوردگی داشتم برای ویزیتشدن و معاینه به مطبش رفتم. خیلی سرفه میکردم. ضمن نسخهنوشتن پرسید: آقای منصوری! سیگار میکشی؟ گفتم، بله گفت دیگه نکش و گفتم چَشم، دست کردم در جیب پیراهنم، دو نخ سیگار داشتم، گفتم آقای دکتر همین دو نخ را میکشم و دیگر تمام! دکتر فروغی زیرچشمی، با عینک ذرهبینی به من نگاهی کرد. قلم را در دوات گذاشت و از جایش بلند شد؛ با قاطعیتی قابلاحترام آمد و آن دو نخ سیگار را از جیبم درآورد و در سطل آشغال انداخت و سپس بدون هیچ توضیحی بقیۀ نسخه را نوشت و گفت دو ماه دیگر بیا که معاینهات کنم... راستی طبابتش بعد از خدا بود و حکم او در حد قاضیالقضات بود و من، البته توبه...“
شرم میآیدم از خرقۀ آلودۀ خویش
گر بدین فضل و هنر نام کرامات بریم
پدربزرگ، عادت داشت که روی کتاب و دفتر ما، اسمش را مثل مُهری که سفارش داده بود؛ برای دسته چک، بنویسد و ما که وارد شدن هر خدشهای را بر کتاب و دفترمان دوست نداشتیم اما از این کار پدربزرگ خیلی خرسند بودیم.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب خانه بیساعت |
نویسنده | فردوس بنی |
ناشر چاپی | انتشارات ترانه پدرام |
سال انتشار | ۱۴۰۴ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 79 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-7567-42-7 |
موضوع کتاب | کتابهای خاطرات |