معرفی و دانلود کتاب باید به کسی می‌گفتم که اینجا بوده‌ام: چند روایت درباره‌ی نبودن، تنهایی، دیدن، خانه، و دوست داشتن

عکس جلد کتاب باید به کسی می‌گفتم که اینجا بوده‌ام: چند روایت درباره‌ی نبودن، تنهایی، دیدن، خانه، و دوست داشتن
قیمت:
۱۲۰,۰۰۰ تومان
۵۰٪ تخفیف اولین خرید با کد welcome

برای دانلود قانونی کتاب باید به کسی می‌گفتم که اینجا بوده‌ام و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

برای دانلود قانونی کتاب باید به کسی می‌گفتم که اینجا بوده‌ام و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

معرفی کتاب باید به کسی می‌گفتم که اینجا بوده‌ام: چند روایت درباره‌ی نبودن، تنهایی، دیدن، خانه، و دوست داشتن

«هیچ‌چیز غم‌انگیزتر از این نیست که بخواهی به جایی برگردی که دیگر وجود ندارد.» کتاب باید به کسی می‌گفتم که اینجا بوده‌ام، مجموعه جستارهایی است که در آن علی معتمدی با زبانی صادقانه، به تجربه‌های زیسته‌ی درونی‌اش پرداخته است؛ سفری از مشهد تا نیویورک با خاطراتی درباره‌ی نبودن، تنهایی، دیدن، خانه و دوست داشتن.

درباره‌ی کتاب باید به کسی می‌گفتم که اینجا بوده‌ام

تصور کن بیش از سی بهار از زندگی‌ات گذشته باشد. از ایران بیرون آمده باشی و الان توی نیویورک زندگی کنی، اما چیزی مبهم آزارت دهد؛ احساس نگنجیدن در هیچ‌جا. انگار برای پیدا کردن خودت باید لای آلبوم خاطراتت را نگاه کنی تا به یاد بیاوری چه چیزی زندگی تو را می‌سازد.

کتاب باید به کسی می‌گفتم که اینجا بوده‌ام، روایت درونی‌ترین احساسات علی معتمدی درباره‌ی تجربه‌ی زیستن است؛ مجموعه‌ای از جستارهای کوتاه که از تأملی در زندگی روزمره آغاز می‌شوند؛ از خمیردندانی که هیچ وقت تمام نمی‌شود تا لذت خوابیدن‌های طولانی یا دیدن اتفاقی یک کارگردان مشهور در مترو.

تکه‌هایی از من در جهان

نویسنده با زبانی شاعرانه و ظریف درباره‌ی تجربه‌های شخصی خودش از زیستن در غربت، از هویت داشتن و رویا حرف می‌زند. او مجموعه جستار باید به کسی می‌گفتم که اینجا بوده‌ام را در پنج فصل مستقل اما با درون‌مایه‌ای مرتبط نوشته است؛ نبودن، تنهایی، دیدن، خانه و دوست داشتن هر فصل تکه‌ای از پازل بزرگ‌تری است که در نهایت هویت او را شکل می‌دهد. او نشان می‌دهد که تجربه‌ی مهاجرت کردن چطور تعریفش از هویت را دگرگون کرده و مهاجرت کردن خواهرش از تهران به مونترال تا چه اندازه به خاطرات کودکی‌اش ضربه زده است.

علی معتمدی با نگاهی دقیق نشان می‌دهد چگونه خاطرات در ذهنش لایه‌لایه انباشته شده‌اند و فقط چند لحظه‌ی درخشان از میانشان باقی مانده است؛ خاطره‌ی معشوق‌های از دست رفته و نامی که برای انگلیسی‌زبان‌ها ناآشناست و او را وا می‌دارد تا برای آشنا به نظر رسیدن، حتی نام خود را تغییر دهد و شاید از خویشتنِ حقیقی‌اش فاصله بگیرد.

بعضی از یادداشت‌های کتاب باید به کسی می‌گفتم که اینجا بوده‌ام در نشریه‌های ادبی انگلیسی زبان مثل Barnstorm Journal ،the Decolonial Passage و Hobart منتشر شده‌اند و صدای آرام و صادقانه‌ی نویسنده را به گوش خوانندگان جهان رسانده‌اند. این مجموعه جستارها را می‌توانید با چاپ انتشارات خوانه مطالعه کنید.

کتاب باید به کسی می‌گفتم که اینجا بوده‌ام برای شما مناسب است اگر

  • درگیر پرسش‌های درونی درباره‌ی هویت هستید یا تجربه‌ی مهاجرت، جدایی و دلتنگی را از سر گذرانده‌اید.
  • می‌خواهید جستارهایی صادقانه‌ و صمیمانه از زبان یک نویسنده‌ی مهاجر بخوانید.
  • از طرفداران کتاب‌هایی مانند «در جست و جوی زمان از دست رفته» یا «از قیطریه تا اورنج کانتی» هستید.

در بخشی از کتاب باید به کسی می‌گفتم که اینجا بوده‌ام: چند روایت درباره‌ی نبودن، تنهایی، دیدن، خانه، و دوست داشتن می‌خوانیم

در همان روزها، خیلی اتفاقی، مجموعه‌عکسی دیدم به نامِ Subdivided Flats. زندگی در آپارتمان‌های کوچکی در هنگ‌کنگ را نشان می‌داد. خانه‌هایی با مساحتِ حدوداً چهل فیتِ مربع که حتی سخت می‌شد اسمِ خانه بر آن‌ها گذاشت. فضای کوچکی که برای ساکنانش محلِ درس خواندن، نامه نوشتن، آشپزی کردن، حمام کردن، و خوابیدن بود. عکاس چند سالی از این واحدها عکاسی کرده بود تا مشکلِ مسکن در آن منطقه را نشان بدهد. ویژگیِ منحصربه‌فردِ این مجموعه زاویه‌دیدِ آن بود. نگاهِ bird view و از بالا که می‌توانست همه‌چیز را در خود جای بدهد. همه‌ی زندگی در یک قاب.

دیدنِ عکس‌ها برایم یادآورِ این بود که زندگی‌ام آن‌قدرها هم با قدیم فرق نکرده. توی تختی چهارضلعی بیدار می‌شدم. روی میزی چهارضلعی صبحانه می‌خوردم. پشتِ فرمانِ اتاقکی چهارضلعی می‌راندم. خیره به مانیتوری چهارضلعی کار می‌کردم. در صفحه‌ی چهارضلعیِ گوشی غرق می‌شدم. توی صفحه‌ی کتاب‌های چهارضلعی قصه می‌خواندم و زیر ملحفه‌ای چهارضلعی به خواب می‌رفتم و باز از نو. حالا تنها چیزی که عوض شده بود عرض و طولِ چهارضلعی بود.

نوشتن. خواندن. عکاسی. ورزش. کارهای دانشگاه. تماشای فیلم. آشپزی. لاندری. شستنِ ظرف‌ها. آب دادن به گلدان‌ها. حمام کردن. دستشویی رفتن. خوابیدن. مگر این‌ها همان کارهایی نبود که همیشه انجامشان می‌دادم؟ پس چرا همه‌چیز این‌قدر خسته‌کننده شده بود؟ این‌که فکر کنم ندیدنِ آدم‌ها و رفت‌وُآمد نداشتن با رفقایم تنها علتِ ملال‌آور شدنِ زندگی‌ام است ساده‌انگارانه بود. من با همان چیزهایی مواجه شده بودم که سال‌های سال در حالِ انجام دادنشان بودم. من در حالِ تماشای خودم بودم.

فهرست مطالب کتاب

مقدمه
نبودن
من خواب را دوست دارم
خمیردندان‌ها هیچ‌وقت تمام نمی‌شوند
کلاسِ شنا
عکسِ پاسپورتم
مای نِیْم ایز اَلِکس
نقطه‌ی آرامِ ماندن
تنهایی
از این‌که تلویزیونت را خاموش کنی می‌ترسی؟
انباری
باید به کسی می‌گفتم که این‌جا بوده‌ام
سه فیلم و دو کارگردان
دیدن
مستطیلِ طلایی
چند دانه مافینِ بلوبری
دیروز جیم جارموش را دیدم
فقط پانزده دقیقه وقت داشتم
دنیاهای موازی
خانه
قفس
آینه
دوست داشتن
عکاس بود
من فقط یک پولیورِ خوب می‌خواستم
تا حالا عاشق شده‌ای؟
بُن‌سای دیگر برگ نریخت

مشخصات کتاب الکترونیک

نام کتابکتاب باید به کسی می‌گفتم که اینجا بوده‌ام: چند روایت درباره‌ی نبودن، تنهایی، دیدن، خانه، و دوست داشتن
نویسنده
ناشر چاپیانتشارات خوانه
سال انتشار۱۴۰۲
فرمت کتابEPUB
تعداد صفحات120
زبانفارسی
شابک978-622-90370-0-3
موضوع کتابکتاب‌های مقاله و جستار ایرانی، کتاب‌های خاطرات
قیمت نسخه الکترونیک

نقد، بررسی و نظرات کتاب باید به کسی می‌گفتم که اینجا بوده‌ام

هیچ نظری برای این کتاب ثبت نشده است.

راهنمای مطالعه کتاب باید به کسی می‌گفتم که اینجا بوده‌ام

برای دریافت کتاب باید به کسی می‌گفتم که اینجا بوده‌ام و دسترسی به هزاران کتاب الکترونیک و کتاب صوتی دیگر و همچنین مطالعه معرفی کتاب‌ها و نظرات کاربران درباره کتاب‌ها لازم است اپلیکیشن کتابراه را نصب کنید.

کتاب‌ها در اپلیکیشن کتابراه با فرمت‌های epub یا pdf و یا mp3 عرضه می‌شوند.

👋 سوالی دارید؟