معرفی و دانلود کتاب کوکورو

معرفی کتاب کوکورو

کتاب کوکورو، رمانی به قلم ناتسومه سوسه‌کی است که یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های ادبیات ژاپنی نام گرفته. این کتاب، داستان پسری دانشجو است که طی تعطیلات با مردی مسن‌تر از خود آشنا می‌شود و او را استاد یا سنسی خود خطاب می‌کند. پسر سعی می‌کند از سنسی، که مردی گوشه‌گیر و غمگین است اما بینشی عمیق نسبت به دنیا دارد، بیاموزد. اما سنسی، بار سنگین گذشته‌ای تلخ و شرم‌آور را به دوش می‌کشد.

درباره‌ی کتاب کوکورو

ادبیات ژاپن از جهات مختلف برای مخاطبان جهان جذابیت دارد. بنیادهای عمیقی که ادبیات ژاپنی، خصوصا ادبیات دوره‌ی میجی، در فرهنگ اصیل شرقی دارد، باعث جذابیت و خواندنی‌تر شدن هرچه بیشتر این آثار برای علاقه‌مندان به ادبیات می‌شود. از طرفی، نویسنده‌ای مانند ناتسومه سوسه کی (Natsume Soseki)، که او را بزرگ‌ترین نویسنده‌ی ادبیات مدرن ژاپنی می‌دانند، فرهنگ اصیل خود را با تکنیک‌های داستان‌نویسی غرب درآمیخته‌ است و به این طریق، آثاری مدرن خلق کرده که سالیان سال پس از مرگش، هنوز بسیاری را در سراسر جهان متأثر می‌کند. کتاب کوکورو (Kokoro) مشهورترین اثر اوست که میلیون‌ها نسخه از آن در سراسر جهان به چاپ رسیده و هنوز هم تجدید چاپ می‌شود. داستان کوکورو حول دوگانه‌هایی اخلاقی و ذهنی شکل می‌گیرد که هر انسان آگاهی را تا مدت‌ها به فکر وامی‌دارد؛ تنهایی و یگانگی با دیگران، مرگ و زندگی، تجدد و سنت و...

خط روایی رمان کوکورو ناتسومه سوسه‌کی

داستان رمان ژاپنی کوکورو درباره‌ی پسری دانشجوست که برای پیوستن به دوستش، به سفری تابستانی می‌رود اما دوستش مجبور می‌شود، چند روز بعد، نزد خانواده‌اش بازگردد. دانشجو، در خانواده‌ای سنتی بزرگ شده است اما حالا، افکار پیچیده و مدرنی در سر دارد که احساس می‌کند کسی از خانواده حرف او را نمی‌فهمد. از طرفی، او که به تنهایی مجبور است به تفریح ادامه دهد، در ساحل با مردی آشنا می‌شود که به نظر دنیادیده و آگاه می‌آید. رفتارها و منش مرد برای پسر جذاب می‌شود. به تدریج سعی می‌کند با مرد وارد گفتگو شود و به قدری از او خوشش می‌آید که همیشه سنسی یا استاد خطابش می‌کند.

سنسی هم به مرد جوان علاقه نشان می‌دهد اما به نظر می‌رسد از نزدیک شدن به آدم‌ها و مورد عشق و همدلی قرار گرفتن بیزار است. سنسی رازی دارد که هیچکس از آن آگاه نیست. مرد جوان پس از اتمام تحصیلات نزد خانواده‌ی خود برمی‌گردد اما هنوز با سنسی در ارتباط است. سنسی به مرد جوان قول داده است روزی رازهای گذشته‌ی خود را با او به اشتراک بگذارد. بالاخره در نیمه‌ی دوم کتاب، سنسی به رازهای خود اعتراف می‌کند. اعترافی سرشار از بینش‌های ناب درباره‌ی زندگی، مرگ، عشق، مسئولیت و البته تنهایی فلسفی انسان که گویا تمام ناشدنی است.

رمان اجتماعی کوکورو را قدرت‌الله ذاکری ترجمه کرده و نشر برج آن را به چاپ رسانده است.

نکوداشت‌های کتاب کوکورو

• کوکورو شما را کاملا مات و مبهوت و محو کلمات می‌کند. بعد از تمام شدن کتاب، چندین روز گیج بودم و به ارزش آن فکر می‌کردم. کتابی فوق‌العاده زیبا نوشته شده و من را به خواندن علاقه‌مند کرد. رمان کوکورو را در دو نشست خواندم و زمین گذاشتن آن دشوار بود... آن را به همه پیشنهاد می‌کنم، چه اولین کتابتان باشد چه هزارمین کتاب. خواندنش از واجبات است. (کاربر آمازون)
• کتابی بسیار ظریف و مبسوط. به سبک ژاپنی واقعی. طرح داستان ریتم کندی دارد و می‌تواند بعضی افراد را از خواندن منصرف کند اما سرعت کم، باعث ایجاد عمق در داستان می‌شود. در نتیجه شخصیت‌ها زنده می‌شوند و من احساس کردم با بسیاری از آن‌ها همدردی می‌کنم... روایت اول شخص داستان خواننده را با مضامین گوناگونی روبه‌رو می‌کند. اشاره‌هایی نیز به پوچ‌گرایی به چشم می‌خورد که با توجه به تاریخ نوشتن رمان، قابل درک است. پایان داستان که بر عهده‌ی مخاطب قرار می‌گیرد نیز، از ویژگی‌های مثبت این رمان سوسه‌کی است... احتمالا در لیست یکی از 5 کتاب برتر من قرار می‌گیرد. (کاربر گودریدز)

اقتباس‌های فرهنگی و سینمایی از کتاب کوکورو

رمان ژاپنی کوکورو، بارها مورد اقتباس برای فیلم‌ها، سریال‌ها، برنامه‌های تلویزیونی، انیمه، مانگا و... قرار گرفته است. فیلم قلب (The Heart) به کارگردانی کن ایچیکاوا (Kon Ichikawa) در سال 1955 از روی این رمان ناتسومه سوسه کی اقتباس شده است. همین‌طور فیلم دیگری با همین نام به کارگردانی کانتو شیندو (Kaneto Shindo) در سال 1973 با اقتباس از کتاب کوکورو ساخته شده است.

کتاب کوکورو برای شما مناسب است اگر

• به ادبیات ژاپن علاقه دارید.
• دوست دارید رمانی عمیق درباره‌ی تنهایی، انسان و مرگ بخوانید.
• آثار ناتسومه سوسه کی را دنبال می‌کنید.
• به ژانر اجتماعی و فلسفی علاقه دارید.

در بخشی از کتاب کوکورو می‌خوانیم

می‌شود گفت من جوان ساده‌دلی بودم؛ هنوز نه ذره‌ای شناخت از جنس زن داشتم، نه تجربه‌ای از معاشرت با زنان. مسلماً مثل هر مردی میلی غریزی به جنس مخالف احساس می‌کردم، اما این میل بیش‌وکم از حد رؤیایی گذرا فراتر نمی‌رفت _ چیزی شبیه تپش قلب آدمی که چشمش به ابری زیبا در آسمان بهار می‌افتد. بنابراین گهگاه که با زنی روبه‌رو می‌شدم، ناگهان میل و اشتیاقم فروکش می‌کرد. در واقع بیش از آنکه مجذوب آن‌ها شوم، یک جور دل‌زدگی به من دست می‌داد. در مقابل همسر سنسی اما اصلاً این‌طور نبود. حتی آن شکاف عقلی و ذهنی هم که معمولاً بین زنان و مردان جدایی می‌اندازد، هیچ‌گاه به ذهنم خطور نکرد. در حقیقت خیلی زود فراموش کردم که زن است و در ذهنم بدل به کسی شد که می‌توانستم علاقه‌ی بی‌ریا و دلسوزانه‌ی خودم به سنسی را صادقانه با او در میان بگذارم.

«یادتان است که پیشتر، وقتی از شما پرسیدم چرا سنسی فعالیت اجتماعی بیشتری ندارد، چه جوابی دادید؟ گفتید قبلاً این‌طور نبوده...»

«بله، گفتم. واقعاً هم این‌طور نبود.»

«چطور بود؟»

«همان طور که شما دوست دارید، همان طور که من آرزویش را دارم... قابل‌اتکا، قدرتمند، امیدوار...»

«پس چرا یک‌دفعه تغییر کرد؟»

«یک‌دفعه نبود. به‌تدریج این‌طور شد.»

«و شما در طی این تغییر، از ابتدا تا انتها همراه سنسی بودید...»

«البته. ما زن و شوهریم.»

فهرست مطالب کتاب

مرگ به مثابه‌ی گریز از تنهایی
پیشگفتار مترجم
فصل اول: من و سنسی
فصل دوم: من و والدینم
فصل سوم:‌ سنسی و وصیت نامه