نقد، بررسی و نظرات کتاب تانگوی ساعت شش - امیرطاها سلکی
مرتبسازی: پیشفرض
Mahdi H
۱۴۰۴/۰۷/۲۷
00
خیلی جالبه اولین کتاب یک نویسنده و اولین تجربه رمان خواندن من به تلاقی برسند واقعا برایم عجیب است هیچ گاه فکر نمیکردم که سرنوشت من را در موقعیتی قرار دهد که اولین رمانی که میخونم وصف حال سردرگمی و آشفتگی ذهنم باشد و باعث بشود تا من به جواب برسم حس و حال این رمان به گونهای است که واقعا در ذهن پریشانمان با خودمون در جنگ و دعوا هستیم و چیزی متفاوت و بسیار مناسب این موضوع است بگونهای که گاها تفاوت اینکه داریم رمان میخونی یا در خلوت با خود صحبت میکنی از دستت در میره نتیجه: چه زیبا بود که ما انسانها یاد میگرفتیم که تا دیر نشده است زبان باز کنیم نه اینکه منتظر بمانیم که شاید حالت بهتری هم پیدا کنیم و کمی از چهار چوبهای بی معنای جامعه دوری کنیم
تانگوی ساعت شش روایت سکوته، سکوتی که فریاد می زنه بی آنکه دهانی داشته باشه. نویسنده تو این کتاب، از دل غروب عبور می کنه، از لحظه ای میان بودن و نبودن، جایی که عشق دیگه نام امنی نداره و دلتنگی بوی کهنگی می ده جملاتش نرم و بی رحم ان، مثل دستی که نوازش می کنه و هم زمان زخم رو باز نگه می داره این کتاب، نه از عشق میگه و نه از فراموشی از اون لحظه هایی حرف می زنه که می فهمی هیچ کسی قرار نیست برگرده، و تو با این فهمیدن، هنوز امید داری. نویسنده بسیار قلم زیبایی دارن با اینکه این اولین کتابشونه واقعا میتونم بگم شاهکاربود
