نقد، بررسی و نظرات کتاب تانگوی ساعت شش - امیرطاها سلکی

مرتب‌سازی: پیش‌فرض
Mahdi H
۱۴۰۴/۰۷/۲۷
خیلی جالبه اولین کتاب یک نویسنده و اولین تجربه رمان خواندن من به تلاقی برسند واقعا برایم عجیب است هیچ گاه فکر نمیکردم که سرنوشت من را در موقعیتی قرار دهد که اولین رمانی که میخونم وصف حال سردرگمی و آشفتگی ذهنم باشد و باعث بشود تا من به جواب برسم حس و حال این رمان به گونه‌ای است که واقعا در ذهن پریشانمان با خودمون در جنگ و دعوا هستیم و چیزی متفاوت و بسیار مناسب این موضوع است بگونه‌ای که گاها تفاوت اینکه داریم رمان میخونی یا در خلوت با خود صحبت میکنی از دستت در میره نتیجه: چه زیبا بود که ما انسان‌ها یاد میگرفتیم که تا دیر نشده است زبان باز کنیم نه اینکه منتظر بمانیم که شاید حالت بهتری هم پیدا کنیم و کمی از چهار چوب‌های بی معنای جامعه دوری کنیم
melika abbasi
۱۴۰۴/۰۸/۱۴
تانگوی ساعت شش روایت سکوته، سکوتی که فریاد می زنه بی آنکه دهانی داشته باشه. نویسنده تو این کتاب، از دل غروب عبور می کنه، از لحظه ای میان بودن و نبودن، جایی که عشق دیگه نام امنی نداره و دلتنگی بوی کهنگی می ده جملاتش نرم و بی رحم ان، مثل دستی که نوازش می کنه و هم زمان زخم رو باز نگه می داره این کتاب، نه از عشق میگه و نه از فراموشی از اون لحظه هایی حرف می زنه که می فهمی هیچ کسی قرار نیست برگرده، و تو با این فهمیدن، هنوز امید داری. نویسنده بسیار قلم زیبایی دارن با اینکه این اولین کتابشونه واقعا میتونم بگم شاهکاربود
Simin
۱۴۰۴/۰۸/۱۴
عرض ادب توی تک تک کلمات این کتاب غمی نهفته بود حتی صدای خود نویسنده هم غم داره کاش آدما یا عاشق نشن یا اینجوری عاشق بشن عشق شما بسیار پاک و مقدس بود در کل این رمان رو دوست داشتم
Ehsan
۱۴۰۴/۰۸/۱۱
قبل از شروع اصلا فکر نمیکردم رمان با این حجم اینقد ذهن آدم رو درگیر کنه و تصویرسازیه قشنگی تو ذهنم شکل بگیره
قلمتون پرکار آقای سلکی منتظر رمان‌های جذاب بیشتری هستم
افسانه مفاخری
۱۴۰۴/۰۶/۲۴
خیلی کتاب خوبی بود و من رفتم سرچ هم کردم نویسنده اولین کتاب رمانش بود واقعا قابل ستایش هستن همچین نویسنده‌هایی رمانی که برای تصویرسازی کرده بود من که دوست داشتم
علی مقدسی
۱۴۰۴/۰۸/۱۳
خیلی لذت بردم از خوندنش، نویسنده واقعا توصیف‌ها و فضا سازی‌های زیبایی به کار برده و باعث میشه مخاطب خیلی خوب ارتباط بگیره و حتی همزاد پنداری کند.
سینا
۱۴۰۴/۰۷/۲۲
نمی دونم چی بگم واقعا جملات یک غم عجیبی داشتند... چقدر حس عطا عمیق بوده... و امیدوارم اگر واقیت داره خدا بهش صبر بده
زهرا سیدی
۱۴۰۴/۰۶/۲۱
سلام و خسته نباشید. کتابی جالب و نوشته ای که خیلی آروم آروم پیش میره اما بسیار جذاب. به شخصه تحت تاثیر قرار گرفتم و خیلی خوشم اومد
سارا حقیقت
۱۴۰۴/۰۷/۱۴
اسپویل. خیلی ناراحت کننده بود کاش میدونستم تهش اینجوری تموم میشه نمی خوندم فک کنم واقعیه داستانش کاشکی نباشه🖤
صبا غیاثی
۱۴۰۴/۰۶/۲۳
خیلی عالی و روون بود. ممنون از نویسنده بابت قلم تاثیرگزارشون که درد هممون رو تونستن روی کاغذ بیارن... موفق باشن.
فاطمه محمدی
۱۴۰۴/۰۶/۲۱
سلام و خسته نباشید خدمت نویسنده عزیز فقط میتونم بگم امیدوارم که فقط این یک قصه باشه نه بیشتر خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم
Rayyan
۱۴۰۴/۰۷/۲۲
اسپویل... امیدوارم که پایانش بر اساس واقعیت نبوده باشه خیلی تصویر سازی قشنگی داشت اما...
مریم آذری نژاد
۱۴۰۴/۰۷/۲۰
اصلا مورد پسند من نبود فقط تعریف‌های سطحی بود دیالوگ‌ها بسیار کم بود و دور از واقعیت
سودابه
۱۴۰۴/۰۶/۲۸
رمان بسیار رون و توی قلم کلی خلاقیت حس میشه بنظر من رمان تانگوی ساعت شیش تصویر سازی قوی داری
روشن الماسی
۱۴۰۴/۰۶/۲۴
رمانی رونی بود یکی از نقطه قوت‌های کتاب این بود که خیلی طولانی نبود و من باقصه کاملا همراه شدم
هومن مفاخری
۱۴۰۴/۰۶/۲۴
خیلی رمان رونی بود واقعا لذت بردم و بنظرم جز رمان‌های هستش که با قلم نویسنده همراه میشی از همون اول
کسرا شریفی
۱۴۰۴/۰۶/۲۸
چقدر رُمان رون و پر از تصویر سازی بود پیشنهاد میکنم حتما بخونید
اکبر مشتاقی
۱۴۰۴/۰۶/۲۱
عالی بود چقدر حس های مختلفی رو تجربه کردم با این کتاب آقای سلکی خسته نباشید
سپیده
۱۴۰۴/۰۷/۲۵
نویسنده تازه کار ولی با معلومات و استفاده از واژه‌های عالی
Mahsa
۱۴۰۴/۰۷/۲۰
بر خلاف تعریف هایى که شده بود، خوشم نیومد
Sogol Tohidi
۱۴۰۴/۰۸/۱۷
واقعاا خیلی قشنگ بود
مهسا کاظمی
۱۴۰۴/۰۷/۱۵
اصلا خوب نبود! خیلی مسخره
وحید کریمی
۱۴۰۴/۰۶/۲۸
بسیار عالی و قصه پر محتوای داشت
علیرضا سعدی
۱۴۰۴/۰۶/۲۸
بسیار عالی و روند قصه خوبی داشت
👋 سوالی دارید؟