معرفی و دانلود کتاب روزگار پیروزی‌های دروغین

معرفی کتاب روزگار پیروزی‌های دروغین

کتاب روزگار پیروزی‌های دروغین اثر هانس ورنر ریشتر زندگی دو مرد در دوران تسلط حزب نازی در آلمان را به تصویر می‌کشد که هر کدام به شیوه‌ی خودشان با حاکمیت توتالیتر روبه‌رو می‌شوند؛ یکی با سازش ظاهری و دیگری با مخالفت‌های علنی. اما شوربختی این است که در روزگارِ سرشار از دروغ و ریا، هیچ کس به پیروزی حقیقی دست نمی‌یابد.

درباره‌ی کتاب روزگار پیروزی‌های دروغین

ماجرای رمان سیاسی روزگار پیروزی‌های دروغین (Die Stunde der falschen triumphe) در دهه‌های 1930 و 1940 میلادی در آلمان می‌گذرد و حول محور دو شخصیت به اسم ویلی می‌گردد؛ ویلیِ آرایشگر و ویلیِ معلم که هر دوی آن‌ها در یک روستا زندگی می‌کنند و با یکدیگر نسبت فامیلی دارند. هانس ورنر ریشتر (Hans Werner Richter) رمان را با شرح زندگی ویلی آرایشگر شروع می‌کند. از کودکی‌اش می‌گوید، از اینکه در چهارده‌سالگی او را برای شاگردی به یک سلمانی فرستادند و از آن به بعد زندگی‌اش به شکلی یکنواخت ادامه پیدا کرد. او در جنگ جهانی اول در چند حمله‌ی نظامی شرکت کرده و به همین خاطر از جنگ متنفر بود.

در روزگار پیروزی‌های دروغین همه بازنده‌اند

ویلی آرایشگر با زندگی ساده‌ی خود خوش است و از گفتگو با مشتری‌هایش لذت می‌برد اما مشکل اینجاست که روستای کوچک و سلمانی کوچک‌تر ویلی هم از شرایط سیاسی حاکم بر جامعه در امان نمی‌ماند و اهالی روستا و مشتری‌های ویلی بر سر مباحثات سیاسی خود به اختلاف می‌خورند. ویلی که نگران کسب‌وکارش است مدام سعی می‌کند وارد این مباحث نشود تا آتش اختلافات و تبعات آن دامنش را نگیرد.

بخش دوم رمان، داستان ویلیِ معلم را روایت می‌کند؛ مردی که نسبت به ویلی آرایشگر رویه‌ی متفاوتی را در پیش گرفته است. او به‌عنوان یک سوسیال دموکرات از درِ اعتراض وارد می‌شود و از ابراز آشکار مخالفت‌هایش ابایی ندارد. به همین دلیل در سال 1933 با به قدرت رسیدن ناسیونال‌سوسیالیست‌ها، بازداشت می‌شود. اما این وقایع هم تغییری در رفتار ویلی آرایشگر ایجاد نمی‌کند و هر بار با بهانه‌هایی از زیر بار مسئولیت شانه خالی می‌کند. مسئله اینجاست در روزگار پیروزی‌های دروغین، فرقی ندارد که افراد ریاکاری پیشه کنند یا آشکارا از تمایلات خود بگویند، چون در هر صورت فرصتی برای برنده شدن حقیقی وجود ندارد.

روزگار پیروزی‌های دروغین، واکاوی سازوکار یک حکومت توتالیتر

هانس ورنر ریشتر در رمان سیاسی روزگار پیروزی‌های دروغین، با نثری موجز و بیانی روشن، قاب کوچک و در عین حال واضحی را از فشارهای حاکمیت و چگونگی متمایل کردن افراد به سمت سازگاری ارائه می‌دهد؛ تمایلاتی که چه بسا اغلب اوقات گذرا و کوتاه‌مدتند و به طرز ریاکارانه‌ای از شکلی به شکل دیگر تغییر می‌کنند.
لحن ساده‌ی ریشتر در این رمان نیز در نوع خود بازتابی از نگاه ساده‌دلانه‌ی ویلی است که خودفریبی‌های بی‌انتهایش را باورپذیرتر می‌سازد. نویسنده در داستان خود فقط از سرسپردگانی نمی‌گوید که بدون تفکر اطاعت می‌کنند، بلکه بیش از هر چیز رویه و سازوکار عاملان ایجاد این سرسپردگی را عیان می‌کند تا رسوخ زیرپوستی تفکرات ایدئولوژیک یک حاکمیت را به بهترین شکل به مخاطب نشان دهد.

کتاب روزگار پیروزی‌های دروغین، این رمان سیاسی متفاوت و خوش‌خوان را سینا درویش عمران به فارسی ترجمه کرده و نشر برج آن را در اختیار مخاطبان قرار داده است.

نکوداشت‌های کتاب روزگار پیروزی‌های دروغین

• رمانی زیبا، دقیق و طنزآلود که در پی محکوم کردن نیست بلکه با دقت پاسخ این پرسش را می‌کاود که چرا انسان خود را سازگار می‌کند؟ (وبسایت انتشارات واگن‌باخ)
• در این رمان گویی هانس ورنر ریشتر در کنار شخصیت‌هایش ایستاده، آن‌ها را با نگاهی که ترکیبی از طنز و جدیت است می‌نگرد و از تراژدی مطلق دوری می‌کند. درست مانند زندگی واقعی. (رسانه‌ی NDR)
• با خواندن داستان، ما بخش مهمی از تاریخ آن دوره از آلمان را می‌فهمیم. همه چیز حزبی است. هیتلر و نازی‌گری به حد اعلای خود رسیده‌اند. تا جایی که اطلاق نام ابله توسط معلمی مخالف امکان نابودی‌اش را فراهم می‌کند. کتاب بسیار خوشخوان، به اندازه، منسجم و باورپذیر است. (کاربر در گودریدز)
• کتابی خواندنی و خوش‌خوان که در آن نشانی از نگاه‌های آرمانی و ستایش شجاعت و مقاومت وجود ندارد. (کاربر گودریدز)

کتاب روزگار پیروزی‌های دروغین برای شما مناسب است اگر

• می‌خواهید یک رمان سیاسی روان و جذاب بخوانید.
• در پی رمانی ساده و کم‌حجم هستید تا با اوضاع جامعه‌ی آلمان در دوران حکومت حزب نازی آشنا شوید.
• قصد دارید با آثار و تفکرات هانس ورنر ریشتر به‌عنوان یکی از نویسندگان شاخص ادبیات آلمان آشنا شوید.
• رمان‌های طنز انتقادی را می‌پسندید.

در بخشی از کتاب روزگار پیروزی‌های دروغین می‌خوانیم

صبح روز بعد همه‌چیز جور دیگری بود،روشن‌تر، راحت‌تر حتی، گویی با این‌یکی هم کنار آمده بود. انگار فقط کافی بود از کاه، کوه نسازد. یک تابلو بود، نه چیزی بیشتر. یک تابلو نصیبش شده بود، همین‌وبس. قضیه روشن بود، حتی برای برادرزنش. همان معلم اخراجی را هم می‌توانست سر این قضیه روشن کند. پس با خاطری آسوده، هرچند نه‌چندان سرحال، از تخت پایین آمد، پاهای رنگ‌پریده‌اش از زیر لباس‌خواب بلندش بیرون زده بود. پوست آفتاب‌ندیده‌اش حسابی سفید بود. کنار تخت رو به پرتره ایستاد. دستش را به‌نشانه‌ی سلام هیتلری بالا برد و گفت: «صبح‌به‌خیر آقای هیتلر. من بالأخره از دستت خلاص می‌شم. حتماً. از این بابت مطمئن باش! هایل!»

زنش از خواب پرید و سیخ روی تخت نشست. موهای پریشانِ بلند و سیاهش ریخته بود دور شانه‌هایش. درحالی‌که از رفتار ویلی حیرت‌زده بود، گفت: «ویلی داری چی کار می‌کنی، مبادا دوباره این کار رو بکنی. اگه یکی از حزبی‌ها بشنوه می‌دونی چی می‌شه، هان، می‌دونی چی می‌شه؟»

ویلی درحالی‌که دستش را پایین می‌آورد جواب داد: «دیگه هر صبح تا وقتی تابلو این‌جا آویزونه، همین بساطه، می‌فهمی؟ تا وقتی که از دستش خلاص نشدیم، همین کار رو می‌کنم.» زنش خندید، خنده‌ای آرام، می‌خواست بگوید حالت را می‌فهمم و شرایط را درک می‌کنم. اولین خنده بعد از هفته‌ها بود. این خنده برای ویلی درست مانند یک هدیه بود. بالأخره زن هم متوجه شد ویلی کار دیگری از دستش برنمی‌آید. کاری مانند برادرزنش، همان‌ که معلم بود. نه، از او برنمی‌آمد. آن‌وقت چه بلایی سرشان می‌آمد؟ زندگی و کاروکاسبی چه می‌شد؟ آدم می‌تواند مخالف باشد، اما مخفیانه. می‌تواند آن‌ها را مسخره کند، اما در چهاردیواری خودش. شب‌ها زیر پتو، همان‌جا که هر کلام ممنوعه‌ای مدفون می‌شود، اما آن بیرون، در ملأعام باید هم‌رنگ جماعت شد. چاره‌ی دیگری هم نبود.

فهرست مطالب کتاب

بخش اول: روزگار آرایشگر
بخش دوم: روزگار معلم