معرفی و دانلود کتاب دفترچه دودی، خاطرات گرگ هفلی: کتاب پانزدهم مجموعه خاطرات یک بی‌عرضه

معرفی کتاب دفترچه دودی، خاطرات گرگ هفلی: کتاب پانزدهم مجموعه خاطرات یک بی‌عرضه

تا حالا شده مامانتان بگوید می‌خواهم یک تغییر خیلی کوچولو در خانه بدهم و بعد ببینید نصف دیوارهای خانه کنده شده و دیگر نشیمنی وجود ندارد؟ به جهنمِ گرگ هفلی خوش آمدید! در کتاب دفترچه دودی، خاطرات گرگ هفلی، پانزدهمین جلد مجموعه‌ی همیشه‌خفن و همیشه‌مصیبت‌بارِ خاطرات یک بی‌عرضه اثر جف کینی، گرگ این‌بار گرفتار پروژه‌ی خانه‌خراب‌کنی شده که به گفته‌ی بابا قرار است ارزش ملکشان را حسابی بالا ببرد، ولی از نظر گرگ بیشتر اینطور به نظر می‌رسد که دارد آدم‌های توی خانه را هم می‌کوبد و زیر آوار می‌برد.

درباره‌ی کتاب دفترچه دودی، خاطرات گرگ هفلی

همه چیز از وقتی شروع شد که عمه‌ی مرحوم گرگ تصمیم گرفت ارثیه‌ای برای خانواده‌ی هفلی بگذارد. گرگ خیال کرد بالاخره شانس به او رو کرده و قرار است با پولش بازی ویدئویی جدید بخرد، اما زهی خیال باطل! مامان و بابا تصمیم گرفتند با آن پول، خانه‌ی نقلی قدیمی‌شان را بازسازی کنند. بازسازی؟ بله. همان کلمه‌ای که در فرهنگ لغت گرگ معنایش می‌شود: گردوخاک، آجر روی سر، برق‌رفتگی و کارگرهایی که با چکششان آهنگ می‌نوازند. در کتاب دفترچه دودی، خاطرات گرگ هفلی (Diary of a Wimpy Kid 14: Wrecking Ball) از جف کینی (Jeff Kinney) از همان لحظه‌ی اول، فاجعه شروع می‌شود: یک‌جا لوله می‌ترکد، یک‌جا موش‌ها از پشت دیوار سرک می‌کشند و درست وقتی بابا تصمیم می‌گیرد آستین‌هایش را بالا بزند و شخصاً وارد عمل شود و این آشفتگی‌ها را خودش راست‌وریس کند، فاجعه‌های بعدی هم پشت هم اتفاق می‌افتند و مثل بمب وسط خانه می‌ترکند.

بازسازی یا بمب‌گذاری؟ مسئله این است!

مامان که فکر می‌کند این پروژه‌ی اسفناک در واقع یک فرصت طلایی برای همکاری خانوادگی است، خیلی هم خوشحال و خرسند به نظر می‌رسد. در حالی که رودریک در اولین روز پروژه دریل را توی یخچال فرو می‌کند و گرگ هم با افتخار موفق می‌شود سطل رنگ را روی فرش جدید خالی کند. در طول ماجرا، گرگ هرچه بیشتر تلاش می‌کند مفید باشد، بیشتر خراب‌کاری راه می‌اندازد. خانه‌ی بیچاره کم‌کم به میدان جنگ تبدیل می‌شود و کارگرها یکی‌یکی فرار می‌کنند. بابا دارد به زندگی بدون دیوار و در و پنجره فکر می‌کند، در حالی که مامان همچنان چشم‌هایش برق می‌زند و برای دیدن اتمام پروژه امید دارد.

مثل همیشه همه چیز در حال خراب‌شدن است ولی خب، مگر بدون این اتفاقات بامزه و خنده‌دار و فاجعه‌بار، دنیای گرگ هفلی معنایی دارد؟ جف کینی با همان شوخی‌های به‌جا، موقعیت‌های فاجعه‌بار و طنز هوشمندانه‌ی خانوادگی‌اش دوباره ما را می‌خنداند، یاد خانه‌ی خودمان می‌اندازد و ثابت می‌کند در هر نوسازی، یکی مثل گرگ هست که بیشتر از دیوارها ترک برمی‌دارد. این کتاب با ترجمه‌ی ندا شادنظر از نشر ایران‌بان به انتشار رسیده است.

جوایز و افتخارات کتاب دفترچه دودی، خاطرات گرگ هفلی

• فروش بیش از 200000 نسخه در هفته‌ی نخست
• فروش بیش از 650000 نسخه تا تاریخ ۹ فوریه 2020

نکوداشت‌های کتاب دفترچه دودی، خاطرات گرگ هفلی

• خوانندگان همچنان می‌توانند روی این مجموعه برای خنده‌های درست و حسابی و از ته دلی حساب کنند. (Kirkus Reviews)
• این کتاب شایسته‌ی چهار ستاره از پنج ستاره است و پیام‌های مثبتی بیشماری در خود دارد. (کری آر. ویدون از Common Sense Media)

کتاب دفترچه دودی، خاطرات گرگ هفلی برای شما مناسب است اگر

• 6 تا 12 سال دارید.
• حتی بزرگ‌تر هستید، اما هنوز بعضی شب‌ها از ترس هیولای زیر تخت و صدای چکه‌کردن آب بیدار می‌مانید.
• عاشق داستان‌های بامزه، ماجراجویانه و خنده‌دارید.
• تجربه‌ی نوسازی خانه دارید یا قرار است به زودی دست‌به‌کار شوید و بیل‌وکلنگ را بردارید.
• جزو آن دسته از آدم‌های بامزه، باهوش، حواس‌پرت و خرابکارید.
• عاشق درآوردن معنا و خنده از دل فجایع و اتفاقات رومخی روزگارید.
• وقتی مامانتان می‌گوید «فقط یه تغییر کوچیک»، به کابوسی که در انتظارتان است کاملاً آگاهید.

در بخشی از کتاب دفترچه دودی، خاطرات گرگ هفلی: کتاب پانزدهم مجموعه خاطرات یک بی‌عرضه می‌خوانیم

مامان مجبورم کرد‌ آگهی‌هایی درست کنم که بیشتر شبیه آگهی‌های مجله بودند و کارم که تمام شد، آن‌ها را روی کیوسک‌های تلفن محله‌مان چسباندم. بعد تمام خرت و پرت‌ها و وسایلم را از اتاق بیرون آوردم و آن‌ها را در حیاط خانه‌مان، روی میزهای پلاستیکی چیدم.

هر میزی مخصوص وسایل جداگانه‌ای بود؛ مثلا میز لباس‌ها و کتاب‌ها و از این‌جور چیزها؛ اما دسته‌بندی بعضی از وسایل آسان نبود، برای همین مجبور شدم کمی خلاقیت به خرج دهم.

مشتی هدیه از پدربزرگ‌ و مادربزرگ‌ و بقیه‌ی افراد مسن فک و فامیل گرفته بودم که حتی به آن‌ها دست هم نزده بودم؛ بنابراین تمام آن‌ها را روی میزی جداگانه کنار هم چیدم.

چند تا کارت تبریک تولد هم داشتم که هنوز دست‌نخورده و تر و تمیز بودند؛ بنابراین با لاک غلط‌گیر اسمم را از روی کارت‌ها پاک کردم و آن‌ها را نیز روی میز جداگانه‌ای گذاشتم.

تمام اسباب‌بازی‌های درب و داغانم را نیز روی میز جداگانه‌ای چیدم و امیدوار بودم توجه بچه‌های کوچولویی را که خواندن بلد نبودند، به حراجی‌ام جلب کنم.