معرفی و دانلود کتاب دفترچه قهوه‌ای، خاطرات گرگ هفلی: کتاب هفتم مجموعه خاطرات یک بی‌عرضه

معرفی کتاب دفترچه قهوه‌ای، خاطرات گرگ هفلی: کتاب هفتم مجموعه خاطرات یک بی‌عرضه

وقتی جشن مدرسه نزدیک است و همه‌ی دنیا دارند دنبال جفت می‌گردند، شما چه کار می‌کنید؟ از باحالی زیاد، خیلی خونسرد یک گوشه می‌مانید، یا به هر دری می‌زنید تا تنها نمانید؟ در کتاب دفترچه قهوه‌ای، خاطرات گرگ هفلی، هفتمین جلد از مجموعه‌ی خاطرات یک بی‌عرضه، جف کینی ما را دوباره به دنیای بامزه، پر از هیجان، گیج‌بازی و دستپاچگیِ گرگ هفلی می‌برد؛ جایی که پیدا کردن جفت برای جشن، تبدیل می‌شود به مأموریتی غیرممکن، پر از سوتی‌های خنده‌دار، تلاش‌های خجالت‌آور و لحظه‌های طلایی که فقط گرگ هفلی می‌تواند از پس خراب کردنشان بربیاید.

درباره‌ی کتاب دفترچه قهوه‌ای، خاطرات گرگ هفلی

داستان کتاب دفترچه خاطرات قهوه‌ای، خاطرات گرگ هفلی (Diary of a Wimpy Kid 7: The Third Wheel) از جف کینی (Jeff Kinney) با مقدمه‌ای غافلگیرکننده شروع می‌شود: گرگ تصمیم گرفته از همان اولِ عمرش شروع کند و زندگی‌اش را از دوران نوزادی تعریف کند. از روزهایی که در شکم مادرش بوده و با موسیقی کلاسیک تغذیه می‌شده تا وقتی برادر بزرگ‌ترش، رودریک، وسایلش را می‌دزدیده و تختش را تصاحب می‌کرده... و همین شروع عجیب، نوید یک دفترچه‌ی قهوه‌ای پر از ماجراهای مضحک و عجیب و اعتراف‌های خنده‌دار و فوق جذابی را می‌دهد.

اما ماجرای اصلی از وقتی شروع می‌شود که مدرسه اعلام می‌کند قرار است جشن رقص روز ولنتاین برگزار شود و از همان لحظه، زندگی گرگ به هم می‌ریزد. چون او، مثل همیشه، هیچ برنامه‌ای ندارد. نه دختری در ذهنش هست، نه شجاعتی برای دعوت کردن کسی و نه حتی تجربه‌ای که بتواند به آن تکیه کند. از آن طرف، همه دارند با هم جفت می‌شوند و این یعنی یک چیز: گرگ دارد مستقیم به سمت نفر سوم بودن یک رابطه حرکت می‌کند! چون حالا که رالی هم تنهاست و کسی را ندارد، آن‌ها تصمیم گرفته‌اند یک دختر را پیدا کنند، سه نفری یک تیم شوند و با هم در مراسم جشن شرکت کنند. نقشه‌ای که نتیجه‌اش آن‌چنان که فکرش را می‌کردند خوب پیش نمی‌رود و همه چیز ضایع‌تر و تحقیرکننده‌تر از همیشه می‌شود.

قرار عاشقانه یا یک افتضاح تمام‌عیار؟

نتیجه؟ ترکیبی از موقعیت‌های رومخ، اشتباهات شرم‌آور و لحظه‌هایی که از خنده نمی‌توانی کتاب را زمین بگذاری. وقتی بالاخره شب بزرگ فرا می‌رسد و گرگ به آرزویش می‌رسد که با یک همراه به جشن برود، همه چیز دوباره از کنترل خارج می‌شود. چون گاهی حتی نفر سوم بودن، از بودن در یک قرار فاجعه‌بار، خیلی بهتر است!

دفترچه قهوه‌ای پر از موقعیت‌های خنده‌دار و جزئیات واقعی از دنیای نوجوانی است که هر تصمیم کوچکی در آن می‌تواند به یک بحران بزرگِ غیرقابل کنترل تبدیل شود. جف کینی با همان سبک کمیک تصویری خاص خودش، به شکلی شیرین نشان می‌دهد که چقدر بزرگ شدن می‌تواند هم بامزه باشد، هم خسته‌کننده و در عین حال کاملاً هم گیج‌کننده.

این کتاب را با ترجمه‌ی ندا شادنظر از نشر ایران‌بان بخوانید.

کتاب دفترچه قهوه‌ای، خاطرات گرگ هفلی برای شما مناسب است اگر

• در رده‌ی 6 تا 12 سال به سر می‌برید.
• در آستانه‌ی نوجوانی هستید و دنیا برایتان پر از سؤال، دردسر و سوءتفاهم است.
• آدم‌بزرگِ دمغی هستید که باید برگردید به کودکی‌هایتان و یک چیزهایی از خودِ بچگی‌هایتان یاد بگیرید.
• آن‌قدرها هم بچه نیستید، اما هنوز نمی‌دانید چطور کسی را به یک قرار عاشقانه دعوت کنید.
• از داستان‌های تصویری و کمیک با طنز زیاد و شوخی‌های مداوم لذت می‌برید.
• گرگ هفلی را دوستش دارید و دلتان می‌خواهد هر هزار تا دفترچه خاطراتش را بخوانید.
• دلتان می‌خواهد هم داستان خنده‌دار بخوانید و هم آن وسط به زندگی، خاطرات و دغدغه‌هایتان فکر کنید.

در بخشی از کتاب دفترچه قهوه‌ای، خاطرات گرگ هفلی: کتاب هفتم مجموعه خاطرات یک بی‌عرضه می‌خوانیم

دوشنبه، هیلاری گزارشش را تحویل شورا داد و گفت که تدارکات لازم برای برگزاری این مسابقه فراهم شده است، اما انجمن جمع‌آوری کمک‌های نقدی، «تغییرات کوچکی» در پیشنهاد اولیه شورا ایجاد کرده‌اند.

در واقع، مسابقه‌ی کشتی و موتورسیلکت‌سواری تبدیل به جشن بزرگ مدرسه شد. یوجین و بقیه‌ی پسرها می‌خواستند نظر شورا را تغییر دهند و مسابقه را برگزار کنند، اما خانم بیرچ گفت که باید به تصمیمی که انجمن جمع‌آوری کمک‌های نقدی گرفته است، احترام بگذارند. کاملاً از این حقیقت مطمئنم که او اصلاً دوست نداشت بچه‌ها با موتور، وارد سالن ورزش مدرسه شوند.
از وقتی صحبت از جشن بزرگ به میان آمده است، در مدرسه همه‌ی دانش‌آموزان درباره‌ی آن حرف می‌زنند. بچه‌ها حسابی ذوق‌زده هستند و طوری رفتار می‌کنند انگار قرار است جشن بزرگ دانشگاه را برگزار کنند.

البته انجمنی هم برای برگزاری جشن بزرگ تشکیل شد و چون رالی رئیس روابط اجتماعی شورا بود، او را هم به این انجمن دعوت کردند. خوشحالم که بیش‌تر اعضای انجمن دانش‌آموز بودند، چون اگر قرار بود کار را به مسئولان مدرسه بسپارند، حتماً ازگرست دعوت می‌کردند که به جشن مدرسه بیاید و ما را سرگرم کند.

برای بیش‌تر پسرها، جشن بزرگ مدرسه جذابیتی نداشت. شنیدم بعضی از پسرها می‌گفتند که باید برای شرکت در جشن بزرگ مدرسه سه دلار پول بدهند و هیچ راه فراری هم ندارند؛ اما اوایل این هفته که اولین سری آبنبات گرمز در کلاس توزیع شد، بلافاصله همه تغییر عقیده دادند.