معرفی و دانلود کتاب زندگی با سرعت
برای دانلود قانونی کتاب زندگی با سرعت و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب زندگی با سرعت
موتور هوندا 900 صرفاً برای صادرات به اروپا تولید شده و استفاده از این وسیله که درکی از سرعت غیرمجاز ندارد، در ژاپن ممنوع است. همین قانون تجاری، بریژیت ژیرو را به سوگی ابدی دچار کرده است. کتاب زندگی با سرعت روایتگر مرگ «کلود» بر اثر تصادف رانندگی و عوامل مؤثر در مرگ اوست. نویسنده کوشیده است تا حس فراغ و رنجی را که بیست سال است او را رها نمیکند، برای خوانندگان خود شرح دهد.
دربارهی کتاب زندگی با سرعت
واقعاً چه کسی مقصر است؟ شرکت هوندا یا استیفن کینگ؟ گناه مرگ کلود بیشتر بر گردن چه کسی است؟ آیا میتوان دستگاه خودپرداز که 300 فرانکِ کلود را بدون سروصدا تحویل داد و موجب شد تا او دریافت پول را فراموش کند و برود و دوباره برگردد، در مرگ این مرد مؤثر دانست؟ قطعاً جواب این پرسش مثبت است. در رخ دادن یک اتفاق شوم، فقط آن فرد عاملیت ندارد، بلکه زمان قرمز شدن چراغ راهنمایی، مردمی که از کنار خیابان میگذرند، گربهای که با صدای بلند میومیو میکند و... در وقوع یک حادثه اثرگذارند. شاید اگر همان موقعی که کلود مشغول بالا بردن سرعت بود و با موتور هوندا 900 گاز میداد، بریژیت ژیرو (Brigitte Giraud) با او تماس میگرفت و کلود مجبور میشد سرعتش را کم کند، حالا زنده بود؛ اما او رأس ساعت 16:25 در یکی از شیکترین خیابانهای شهر با ماشین پسری که هیچ تقصیری در تصادف نداشت و پلیس هم او را کاملاً بیگناه دانست، تصادف کرد و به سوژهی اصلی کتاب زندگی با سرعت (Vivre vite) تبدیل شد.
اگر کلود نمیمُرد
بریژیت ژیرو در رمان زندگی با سرعت، روند طی شدن یک سوگ عمیق و رفتار طبیعی یک آدم عزادار را روایت میکند؛ آدمی که نمیتواند به راحتی با مرگ عزیزترین انسان زندگیاش کنار بیاید. بریژیت ژیرو تمام سناریوهایی را که اگر اجرایی میشدند، کلود تصادف نمیکرد و زنده میماند، بررسی کرده است؛ اتفاقاتی مثل «اگر برادرم موتور نمیخرید که کلود بخواهد آن را بردارد و به خیابان برود»، «اگر آن روز صبح هوا بارانی بود و کلود از موتورسواری منصرف میشد»، «اگر خانه نمیخریدیم و کلود از آن مسیر عبور نمیکرد» و... . شاید این عوامل در نگاه ما به رخداد یک تصادف بسیار بیربط بهنظر برسند، اما برای یک آدم سوگوار پذیرش یک خبر کوتاه با مضمون «همسرتان درگذشت» غیر ممکن است؛ به همین دلیل بریژیت ژیرو میکوشد تا تمام راههایی را که ممکن بود بتوانند در زنده ماندن کلود مؤثر واقع شوند، شرح دهد. رمان زندگی با سرعت ما را به بیست سال پیش میبرد؛ زمانی که کلود بر اثر تصادف درگذشت. همسر او از آن زمان تاکنون به خانهی مشترکشان وارد نشده، اما حالا تصمیم گرفته تا به خانه برگردد و به این گریختن و فرار از سوگ خود، پایان بدهد.
کتاب زندگی با سرعت با ترجمهی پریزاد تجلی در انتشارات مروارید منتشر شده است.
جوایز و افتخارات کتاب زندگی با سرعت
- برندهی جایزهی Choix Goncourt UK در سال 2023
- برندهی جایزهی گنکور در سال 2022
کتاب زندگی با سرعت برای شما مناسب است اگر
- نمیتوانید بدترین اتفاق تلخی را که در زندگیتان رخ داده فراموش کنید.
- دچار تجربهی سوگ هستید و با وجود گذشت زمان چیزی از حس غم و اندوهتان کم نشده است.
- به داستانهایی که نویسندهی آنها بدون نقاب و خودسانسوری احساسات عمیق و عواطفش را بازگو میکند، علاقهمندید.
در بخشی از کتاب زندگی با سرعت میخوانیم
کلود هیچوقت از این مسئله خبردار نشد، اما اگر بخواهم همۀ چیزهایی را که او در دنیایی که بدون او به گردشش ادامه داد از آن بیخبر ماند بشمارم، لیست بلندبالایی میشود.
وقتی کلود به طرف درِ ورودی موزه که بچهدبیرستانیها آنجا جمع شده بودند نگاه کرد، شاید یاد نور فیلترشدۀ داخل افتاد یا اسکلت بزرگ ماموتی که همۀ فضای طبقۀ همکف را گرفته بود یا شاید هم یاد دورانی افتاد که خودش دبیرستانی بود و معلم در پلههای مدرسه بهش میگفت سریع حرکت کن، هیچکس بچههای نسل ما را اینجور جاها نمیبرد.
از آخرین فکرهایی که در حال توقف پشت چراغ قرمزی که زندگیاش را هم متوقف کرد، مقابل آن گروه نوجوانهای هیجانزده از آمدن تعطیلات، در سرش بود هیچچیز نمیدانم. در آن ساعت چهار و بیستوچهار دقیقۀ بعدازظهر سهشنبه بیستودوم ژوئن پایان قرن بیستم چه در سرش گذشته.
شاید زیر لب ترانهای میخوانده؛ احتمالاً سهتا نت سرود عزا که از وقتی گوشش داد در سرش میچرخید و تکرار میشد. یک آهنگی هم بود که همیشه زمزمه میکرد و گاهی سر میز با سوت میزد و با یک بطری و چاقو ضرب میگرفت، پسرمان خیلی خوشش میآمد و دوست داشت خودش هم این کار را بکند، کلود هم فقط تا اندازهای اجازۀ این کارها را به او میداد چون همانقدر که نگران ارث گذاشتن راکاندرول برای پسرش بود، دغدغۀ تربیت او را هم داشت.
کلود منتظر بود چراغ سبز شود تا راه بیفتد و این سیصد متر آخر قبل از پل رود رن را طی کند و بعد دوباره باید میرفت بالا به طرف خیابان مدرسه که (با آن دیوارهای جلوآمده کارگاههای ابریشمبافی) به باریکیاش معروف بود و بین ساعت هشت تا نه و ربع صبح ترافیک ورودیاش خیلی زیاد میشد. در نیمۀ سربالایی خانم فسفریپوشی بچهها را از خیابان رد میکرد، پدر و مادرهایی که جلوی درِ مدرسه جمع میشدند و دستهدسته بچههایی که میآمدند بیرون، رانندههای ماشینها را به وحشت میانداخت.
فهرست مطالب کتاب
1. اگر نخواسته بودم آپارتمان را بفروشم
2. اگر پدربزرگم خودکشی نکرده بود
3. اگر این خانه را ندیده بودم
4. اگر درخواست نکرده بودیم که کلیدها را پیش از موعد تحویل بگیریم
5. اگر به مادرم تلفن نزده بودم
6. اگر برادرم بلافاصله یک هفته مرخصی نمیگرفت
7. اگر قبول کرده بودم که پسرمان با برادرم به تعطیلات برود
8. اگر برادرم مشکل گاراژ نداشت
9. اگر من تاریخ قرارم را با ناشر تغییر نداده بودم
10. اگر شب بیستویک ژوئن، بهجای گوش دادن به ماجرای عشقی تازه هلن به کلود زنگ میزدم
11. اگر تلفن همراه داشتم
12. اگر ساعت تعطیلی بچهها فقط مربوط به مامانها بود نه باباها
13. اگر برادرم موتورش را در گاراژ خانۀ جدید پارک نکرده بود
14. برای چه تادائو بابا مهندس ژاپنی که انقلابی در مؤسسه هوندا ایجاد کرد، آن را بهشکلی غیرمنتظره وارد زندگی من کرد
15. برای چه مدل 900 سیبیآر صاعقه هوندا، گل سرسبد صنعت ژاپن، که کلود روز 22 ژوئن 1999 آن را میراند انحصاراً برای صادرات به اروپا و در خود ژاپن ممنوع بود
16. اگر به برادرم سرویس نمیدادم
17. اگر کلود موتور برادرم را برنمیداشت
18. اگر استفن کینگ آن روز شنبه 19 ژوئن سال 1999 فوت شده بود
19. اگر آن صبح سهشنبه بارانی بود
20. اگر کلود قبل از ترک محل کارش بهجای سرود عزای گروه مرگ در وگاس آهنگ نترس از کُلدپِلی را گوش کرده بود
21. اگر کلود سیصد فرانکش را در دستگاه خودپرداز بانک فراموش نکرده بود
22. اگر چراغ قرمز نمیشد
23. اگر دنیس ر. تصمیم نگرفته بود که ماشین را به پدرش برگرداند
خورشیدگرفتگی
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب زندگی با سرعت |
نویسنده | بریژیت ژیرو |
مترجم | پریزاد تجلی |
ناشر چاپی | انتشارات مروارید |
سال انتشار | ۱۴۰۳ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 120 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-324-162-8 |
موضوع کتاب | کتابهای اتوبیوگرافی، کتابهای خاطرات |