نقد، بررسی و نظرات کتاب اجازه نده او بماند - نیکولا ساندرز
4.4
67 رای
مرتبسازی: پیشفرض
در کل کتاب بدی نبود. ترجمه ی کتاب خوب بود اما ویراستاری یه جاهایی مشکل داشت. چیزی که به نظرم اومد و یه جورایی خیلی تو ذوق می زد؛ این بود که نویسنده الکی هی سعی می کرد به کتاب هیجان و ترس بده و این تا آخر ادامه داشت. حتی وقتی فکر کردی که کتاب تموم شده و ماجرا بسته شده، این ترس و هیجان کاذب دوباره به کتاب، تزریق می شد. جوری که انگار نویسنده فقط می خواست هیجان و آدرنالین به خواننده تزریق کنه حالا به هر طریقی که شده... یه جاهایی از کتابم بی منطق بود و با اینکه زوج کتاب سن و سالشون زیاد بود اما رفتارهاشون تینیجری بود و مثل بچه های ۱۶_۱۷ ساله بود! در کل از خوندنش پشیمون نیستم و برام بد نبود اما اگه نمی خوندمش هم، چیزی از دست نمی دادم. امیدوارم اگه خوندین، دوسش داشته باشید.
داستان ژانر معمایی جنایی، اول داستان به نوعی مجرم معرفی میشه بعد نویسنده داستان رو توضیح میدهد در مورد چگونگی وقایعی که اتفاق افتاده که فکر خواننده رو در گیر خودش میکنه هرچند که خواننده انتظار داره داستان سریعتر پیش بره اما شاید این جزئیات بیان میشه که ذهن خواننده بیشتر در گیر ماجرا بشه ودر آخر زمانی میرسه که خواننده فکر میکنه کلا اشتباه کرده ودچاره یک نوع سردرگمی میشه وبعد میبینه داستان هنوز ادامه داره
بنظرم کتاب خوبی بود ولی کتاب های فریدا مک فادن قطعا یچیز دیگن و بهتون پیشنهاد میکنم که حتما کتاب های بخش دی و خدمتکار و همکار و هیچوقت دروغ نگو و در قفل شده و یکی پس از دیگری رو بخوانید ولی خب این هم کتاب بدی نبود و پایان شگفت انگیزی داشت هرچند اگر که کتاب های مک فادن رو خوانده باشید کاملا قابل پیش بینی میشه این براتون ولی کتاب های مک فادن اصلا قابل پیش بینی نیستن
اصلا دوستش نداشتم چقدرکشش دادنویسنده چیزهیجان انگیزوشوکه کننده برای ارائه نداشت درسته پایان یکم متفاوت بودولی برای منی که جنایی زیادمیخونم جذبش نشدم یک کتاب خیلی معمولی باریت کندحوصله سربر البته این نظرمنه که کتاب زیادمیخونم ترجیحم کتابهایی هست باجوایزمهم بین المللی ولی خوب توکتاب راه نظرات بقیه رومیخونم توانتخاب کتاب وخوب اینجاهم سلیقه هامتفاوته
جالب وعجیب، دختر ریچاردوارد زندگی جوآن وریچارد میشود و از همان ابتدا بنای ناسازگاری را میگذارد، ایجاد ترس میکند، آیا او آمده تا مشکلی بین آنها بوجود آورد؟. داستان التهاب داشت، ترس داشت، اما بیشتر یک رمان روانشناسی بود تا رمانی که درآن کارآگاهی دنبال جانی وقاتلی بگردد، آخرش هم باید منتظر جنایات بیشتری باشیم اگر اجازه دهد او بماند.
کتاب رو خیلی دوست داشتم، برای من به شخصه هم سیر پر کششی داشت طوریکه نمیشد کتاب رو زمین بذازی و هم غافلگیری خوبی داشت آخر داستان و نحوه پایان بندی رو خیلی خیلی دوست داشتم، انگار یه جورایی اون حس ترس و نگرانی با خواننده باقی میمونه. خوندن کتاب رو به تمام کسایی که به ژانر جنایی، معمایی علاقه دارن پیشنهاد میکنم.
کتابی است که از نیمه ی دوم آن تعلیق ها و غافل گیری ها شروع می شود و به عنوان خواننده مانند شخصیت اصلی نمی دانی چه کسی دروغ می گوید و چه کسی راست می گوید و این که اگر تو بودی در شرایط حساس، به کی اعتماد می کردی بر هیجان داستان اضافه می کند. رمان، کشش لازم برای تبدیل شدن به یک فیلم سینمایی را دارد.
شما فکر میکنید با یه سوژه خانوادگی کسالت بار سرو کار دارید ولی با ورود دختر خوانده ریچارد، کلوئی اینقدر گیج میشید که نمیتونید خوب وبد رو تشخیص بدید. از باغبان و خدمتکار مشکوک میشید وهر لحظه در حال سکته هستید و منتظرید یه اتفاق بد بیفته. اخر داستان که باز تموم میشه و نتیجه به عهده خواننده است به قدری دلهره اور تموم میشه که ممکنه مدتها از سایه خودتون هم بترسید. این رمان ارزش خواندن بسیار بالایی داره و از معدود رمانهای دلهره است که پایانی متفاوت و پردازشی قوی و سوژهای جالب داره. اگر خوندید ودوست دلشتید کتاب خانه کج اگاتا کریستی هم توصیه میکنم بخونید