نقد، بررسی و نظرات کتاب خرگوشها و مارهای بوآ - فاضل اسکندر
4.3
178 رای
مرتبسازی: پیشفرض
کتاب داستان جالبی که از در دنیای حیوانات اتفاق می افتد. از آثار نزدیک به این قلعه حیونات است که در نظرات گفتن با این هم تراز ولی به نظر من این کتاب از ان ضعیف تر است ولی با این حال خیلی نکات خوبی داره. اوایل کتاب کمی حوصله سر بر هست ولی رفته رفته خوب میشه. با این که متن داستان ساده و برای سنین نوجوان هم مناسب است ولی در دل خود مفاهیم سیاست و جامعه شناسی رو جای داده. داستان حاشیه و ماجرای اضافه مانند نظر ملکه خرگوشها به یک خرگوش رو داره که نمیدونم در متن اصل هم به این شکل هست یا در ترجمه مورد عنایت قرار گرفته داستان از شخصیتهای از مارها و خرگوشها و میمونها و افراد بومی تشکیل شده که هر کدام نمادی از چیزی است ولی کلیت داستان به حکومت شوروی اشاره دارد که چگونه امیال شخصی را در اداره کشور دخیل میشود و چگونه افراد در راس هرم، به خاطر از دست ندادن جایگاه خود حاضر به گرفتن تصمیماتی می شود که باعث زیان کل کشور می شود ترس و طمع دو ابزار مهم پادشاه خرگوشها برای کنترل قبیله میباشد که در مواقع مورد از شدت یکی کاسته و به دیگری اضافه میکند. پادشاه خرگوشها برای بودن در قدرت و کنترل دیگران نگهبانان مخصوصی رو استخدام میکنه و برای کنترل انها نگهبانان دیگر که همان سیستم کا-گ-ب هست. خرگوش دانایی که راز مارها را کشف کرده و با این می تواند باعث زنده ماندن خرگوشها شود پایه ترس حکومت داری را بر هم می زند به خاطر همین پادشاه او را طرد کرده و با خیانت او را طعمه دشمنان میکند و در ادامه از اندیشههای او سو استفاده کرده و برای دوام سلطنت خود استفاده میکند
روندی که در داستان از شیوه پادشاهی و حکومتداری جامعه خرگوشها نشان داده میشود، اشاره به سیستمی دارد که در تلاش برای حفظ قدرت خودش است. ترس از مارهای بوآ و امید به گلخانه گل کلم، تصویری نیک سرانجام و بد فرجام ارائه میدهد که با آن رفتار خرگوشها کنترل میشود. داستان به راحتی قلمرو اش را، میان مسیحیت و سرمایه داری تقسیم میکند. همه میخواهند تودهها را برای خود نگه دارند. این رویکرد تصویری ساده شده و روان شده از نگاهی سیاسی و اجتماعی است، که نویسنده به آن معتقد است. زبان نیز روایتش را در این داستان، از نگاه و مرتبهای پیش میگیرد که گویی از فراز تاریخ مینگرد. داستان هم آهسته و دقیق و ظریف، خودش را در فضایی روانشناسانه و جامعهشناختی قرار میدهد. به سلسله روابط قدرت رسوخ میکند و مناسبات را به دقت و موشکافانه، مورد بررسی قرار میدهد. شاید بتوان پیچیدهترین و عمیقترین بخش کتاب را دیدار مار جوان و خرگوش نکتهسنج دانست. یهودایی که در باب خیانت خود به تفکر میپردازد. تفکری که همچون زخمِ بازی است که به ترمیم نیاز دارد. فاضل اسکندر در این کتاب کلیله و دمنه گونه، آن بخش تاریک و سایه انداخته جوامع تحت دیکتاتوری را، میشکافد و پیش روی خواننده میگذارد. از دید اسکندر، اول زخمها و ناکامیها باید اصلاح و ترمیم شود و پس از آن به جنگ دیکتاتور و خود کامه باید رفت. تا زمانی که در درون خود، از رذالت ارتزاق میکنیم، وضعیت بهتری شکل نمیگیرد. کاراکترها در داستان و در روند روایت، مرتبا جایگاه و نقششان را تغییر میدهند و از تمثیلی به تمثیل دیگر تناسخ میکنند. نقشها جا به جا میشوند و حیواناتی که آنها را ما به ازای آدم ها یا قدرت هایی فرض میکردیم، به ناگاه به آدمهایی دیگر شبیه میشوند
بعد از قلعه حیوانات دومین کتاب تو این ژانر بود که خوندم تجربه جالبی بود باید اعتراف کنم بخشهای زیادیش رو درست متوجه نشدم و قطعا لذت زیادی از اون قسمتها نبردم مثل بخشهایی که مربوط به خرگوش شاعر بود. نمیدونم مرغ غم یا مرغ طوفان دقیقا نماد چه چیزی هستن. یا خرگوش کوچولو واقعا کی بود و ماجراش چی بود و چی شد؟؟ اما شخصیت مورد علاقهام پادشاه خرگوشها بود یک سیاستمدار واقعی با اشراف کامل به تمام آموزههای علم سیاست و روان شناسی البته در دنیای خرگوشها. و هرچند استفاده غیر شرافتمندانه و جاه طلبانهای از این علوم میکرد ولی برام جالب بود. شخصیت اندیشمند هم شخصیت قابل اعتنایی بود هرچندکه اساسا کشف مهمش رو از طریق تفکر و تعقل و تدبر به دست نیاورده بود بلکه صرفا با فالگوش ایستادن راز مهم مارها رو کشف کرده بود!!
به هرحال در این داستان گویا هر حیوانی اعم از پیتون کبیر، چپ چشم، اندیشمند، ملکه، پادشاه خرگوشها، تشنه لب و... هر کدوم نماد یک نوع تفکر و شخصیت در دنیای واقعی انسانها هستن وشاید هر اتفاق در داستان ولو ساده و پیش پا افتاده اشارهای داره به یک اتفاق مهم در دنیای سیاست و کشورهای جهان.
در نهایت معتقدم اگر کمی داستان خلاصه تر و جمع و جورتر بود شاید جذابتر بود. چون یه جاهایی احساس میشد داستان داره کش میاد اونم بی جهت. ولی در کل خوندنش خالی از لطف نیست.
به هرحال در این داستان گویا هر حیوانی اعم از پیتون کبیر، چپ چشم، اندیشمند، ملکه، پادشاه خرگوشها، تشنه لب و... هر کدوم نماد یک نوع تفکر و شخصیت در دنیای واقعی انسانها هستن وشاید هر اتفاق در داستان ولو ساده و پیش پا افتاده اشارهای داره به یک اتفاق مهم در دنیای سیاست و کشورهای جهان.
در نهایت معتقدم اگر کمی داستان خلاصه تر و جمع و جورتر بود شاید جذابتر بود. چون یه جاهایی احساس میشد داستان داره کش میاد اونم بی جهت. ولی در کل خوندنش خالی از لطف نیست.
عالی بود این کتاب یکی از بهترین کتابهایی بود که شنیدهام داستان آن به شدت نو و خلاقانه طراحی شده بود و توانست بین اجزای مختلف آن انسجام و ارتباط تشکیل شود. در ابتدا توصیفهای زیبا و همچنین طنز نرمی را شاهد بودیم که به شدت هوشمندانه بودند همچنین لفظ بازی و بازی با کلمات آن خیلی خوب بود در اواسط هم که شاهد رویارویی حوا با آدم بودیم که به شدت عاشقانه و احساسی بود که توانست حس قلبی نویسنده را نسب به این موضوع به خوبی بازتاب بدهد فقط در کمتر جایی میتوان دید که کلمات و اصطلاحات همدیگر را نقض کنند و هماهنگی افت میکرد اما درکل پکیج خوبی ارائه شد گویندگی هم که به شدت با احساس و ادراک بیان شد و توانست پیش از بیش مارا ب فیض برساند موارد مثبت انسجام بین محتوا احساسی و عاشقانه بودن گویندگی عالی منفی گاها بین کلمات ناهماهنگی پیش میامد
تشکر
تشکر
کتاب بسیار خوبی بود؛ از نکات برجسته کتاب قسمتهایی هست که خواننده دقیقا مصداقهای حوادث و شخصیتهای کتاب رو میتونه در جامعهای که در اون زندگی میکنه پیدا کنه، و حتی در جایی انقدر نزدیکی این مصداقها به واقعیتها زیاد میشه که آدم ناخودآگاه و شاید از شدت عصبانیت خندهاش میگیره! خیلیها این کتاب رو با کتاب قلعه حیوانات مقایسه کردند ولی به نظر ویژگی مشخصی که این کتاب رو از قلعه حیوانات متمایز میکنه این هست که خرگوشها و مارهای بواً شمول بیشتری نسبت به جامعه مختلف داره و از طرف دیگر ماهیت خیلی از گروههای آزادی خواه و ضروریت ایجاب و مبارزه اونها رو هم مورد پرسش قرار میده. در کل کتاب بسیار خوبی بود و از خوندنش راضی ام. سپاس از کتابراه عزیز...
فاضل اسکندر، نویسنده کتاب خرگوش ها و مارهای بوآ، از روسیه زمان خودش به زبان حیوانات، پرده برداری می کند و حرفهای دل خودش را با مخاطبانش در میان گذاشته است. شرایط حاکمه و تمثیل حیوانات با روابط حاکمه انسانی در آن زمان خفقان آور شوروی، بهانه خوبی برای روایت گری داستان است. رمزگشایی در کتاب خودش نیز حکایت تک و جالبی دارد. در قلعه حیوانات اورول نیز این شکایت و حکایت افراد جامعه با زبان حیوانات دیده می شود و این راه حل برای اینکه به جایی که می خواهید برسید. جمله بندی ها کوتاه است اما انتقال مفاهیم نویسنده در کتابش گنگ و نامفهوم است. فاضل اسکندر، را در کتاب با زبان اصلی شاید باید خواند و نامفهومی شاید در ترجمه نیز باشد، خدا داند.
اگر قلعه حیوانات رو جلد اول حساب کنیم این کتاب جلد دوم محسوب میشه و کتاب ۱۹۸۴ جلد سوم یک مجموعه فوق العاده. "خرگوشها و مارهای بوآ" اثری ادبیست که به قلم فاضل اسکندر نگاشته شده است. این کتاب با داستانی جذاب و الهام بخش، به مطالعهی قابل توجهی در زمینهٔ تاریخ و جامعه ایران میانجامد. این اثر به زبان فارسی توسط آبتین گلکار ترجمه شده و مورد توجه خوانندگان فارسی زبان قرار گرفته است. اگر به داستانهای تاریخی و فرهنگی علاقهمندید، این کتاب ممکن است برای شما جذاب باشد و به شما نگاهی عمیقتر به جوانب مختلف فرهنگ و تاریخ ایران ارائه دهد. هر کس که قلعه حیوانات خونده این کتاب هم حتمااااا بخونه تمام
خسته کننده بود. واقعا این همه طولانی بودن داستان نیازی نبود. پندهای قشنگی داشت ولی انقدر داستان را نویسنده کش داده که تمام شیرینی پندها از یادم آدم میره. بعد فاز داستان خیلی تغییر میکنه. بعضی جاها احساس میکنی داری یک داستان شگفت آور در سطح مزرعه حیوانات مطالعه میکنی، بعضی جاها حس میکنی یک کتاب بچه گانه دستت گرفتی. خود پندهای داستان خوبه، ولی شخصیت پردازی آن و کش دادن آن توی ذوق میزنه. البته مطالعه آن خالی از لطف نیست اما کتابی نیست که وقتی دستتان گرفتید، شور مطالعه اولیه را حفظ کند.
با تشکر ویژه از تیم محترم کتابراه🌹
با تشکر ویژه از تیم محترم کتابراه🌹
کتابی سرشار از نکات سیاسی، جامعه شناختی و انسان شناسیداستانی زیبا که نظامهای حکومتی رو با دقت با توصیفی شیوا بیان کرد در غالب تمثیلهای حیوانی، که بسیار جذاب بود و از خوندنش نمیشد دست برداشت. چه دروغهایی زیبایی که حکمرانان برای برسر قدرت ماندن به مردم ساده دل میگن و چه دسیسههایی که انجام نمیشه و چقدر راحت افکار عمومی گول میخورندو متاسفانه در آخر داستان مردم غبطه همون روزگاری رو میخورند که فرصت داشتند بهتر کنند ولی نتونستند با هم همدل و متحد بشنو نکتهای که ارزشمند بود دروغ نگفتن در هر حال بود تا اعتماد و ایمان و امید از بین نره
کتابی بود که نشون داد حاکمانی که فقط وعده میدن چیزی جز دروغگوهای خیانتکار نیستن جوری که حتی حاضر میشن مردم خودشون رو قربانی کنن (به خصوص اندیشمندان و متفکران) تا بتونن خودشونو همچنان توی حکومت نگه دارن به نظرم داستان خیلی خوب این نوع حکومت هارو نشون داده و همینطور مردمی که باعث میشن این جور حاکمان همچنان تو قدرت باقی بمونن رو هم خوب به تصویر کشیده همچنین مردمی که فقط به فکر زنده نگه داشتن خودشون و پر کردن شکمشون هستن (به سختی زندگی میکنن) و خب از تغییر هم میترسن
کتاب خیلی خوبیه...
حقیقتش من اول فکر کردم یه داستان معمولی در مورد خرگوشها و مارهاست
اما بعد از خوندنش متوجه شدم که چه کتاب قشنگی انتخاب کردم
کلا کتاب نمادین و جالبیه...
و بیشتر در مورد نفوذ و قدرت پادشاهان،
و اینکه چطور برای منفعت خودشون، دست به جنایتهای عجیب و باورنکردنی میزنن هست.
خوندنش خالی از لطف نیست و به نظرم هرکسی حداقل یکبار اینو باید بخونه.
مرسی از کتابراه و عوامل بی نظیرش
حقیقتش من اول فکر کردم یه داستان معمولی در مورد خرگوشها و مارهاست
اما بعد از خوندنش متوجه شدم که چه کتاب قشنگی انتخاب کردم
کلا کتاب نمادین و جالبیه...
و بیشتر در مورد نفوذ و قدرت پادشاهان،
و اینکه چطور برای منفعت خودشون، دست به جنایتهای عجیب و باورنکردنی میزنن هست.
خوندنش خالی از لطف نیست و به نظرم هرکسی حداقل یکبار اینو باید بخونه.
مرسی از کتابراه و عوامل بی نظیرش
از اون کتابهاست که وقتی شروع میکنی به خوندن دیگه نمیتونی بزاریش زمین اونقدر که قشنگ نوشته شده و قشنگ ترجمه شده و اینکه همونطور که گفته شده در مقدمه کتاب شبیه قلعه حیوانات جورج اورول هست. این کتاب رو باید خودتون بخونید و برداشت خودتون رو داشته باشید ازشمن به همین اندازه بسنده میکنم که لذت بردم از خوندن این کتاب فوق العاده زیبا. با تشکر از کتابراه و مترجم عزیز ابتین گلکار
کتاب خرگوشها و مارهای بواً بازتاب این موضوع رو خاطر نشان میکنه که انسانهای مفید و باسواد برای هر حاکمی، موجب ترس و وحشت هستند
طبق داستان حاکم و اطرافیانش مخالف هرگونه علم برای مردم هستن.
بیشتر سعی در تلاشاند که به جای موضوع علم؛ مفهوم خودشان یعنی تولید مثل را جایگزین این موضوع کنن و تا حدی هم در این عمل موفق هستند
پیشنهاد میکنم این کتاب را مطالعه بفرمایید
طبق داستان حاکم و اطرافیانش مخالف هرگونه علم برای مردم هستن.
بیشتر سعی در تلاشاند که به جای موضوع علم؛ مفهوم خودشان یعنی تولید مثل را جایگزین این موضوع کنن و تا حدی هم در این عمل موفق هستند
پیشنهاد میکنم این کتاب را مطالعه بفرمایید
نثر نویسنده بسیار عالی و شیوا بود علاوه بر این که همهٔ اتفاقات و مسائل تماماً منطبق بر نگرش ها و واقعیتهای موجود در بین حکومت و ملتهای کشورهای جهان سوم میباشد و انگار نویسنده از وجه تسمیه خرگوش و مار بواً به صورت کاملا هوشیارانه استفاده نموده است، و حتی مسئله هیپنوتیزم و تمامی فراز و نشیبش و تغییراتش عیناً روابط و تأثیرات ابر قدرتها بر جهان سومیها میباشد.
برعکس نظراتی که دوستان گفتن سطح این کتاب در مقابل مزرعه حیوانات بسیار پایینه.
بعضی مطالب چندین بار تکرار شدن. مثل مار چپ چشم. درصورتی که فقط دو بار کفایت میکرد تا خواننده متوجه بشه که چه موقع چشمش رو از دست داده.
مثال مار و خرگوش هم چیز خوبی نبود. و از لحاظ علمی مسخره به نظر میرسه. داستان هم بیخودی طولانی شده. با تشکر از کتابراه.
بعضی مطالب چندین بار تکرار شدن. مثل مار چپ چشم. درصورتی که فقط دو بار کفایت میکرد تا خواننده متوجه بشه که چه موقع چشمش رو از دست داده.
مثال مار و خرگوش هم چیز خوبی نبود. و از لحاظ علمی مسخره به نظر میرسه. داستان هم بیخودی طولانی شده. با تشکر از کتابراه.
رمان قشنگی بود و تا حدی منو یاد رمان زیبای قلعه حیوانات اثر جورج اورول انداخت، داستان خوب شروع شد و تمثیلهای جالبی هم داشت، اما نتونستم ارتباطی بین این داستان و دوره پروسترویکا اتحاد جماهیر شوروی یا حتی کلیت دوران حکومت کمونیستی پیدا کنم. به نظرم ترجمه داستان تا حدی گیج کننده بود.
حیوانات درون داستان هرکدام نماد گروهی از انسانها بودند، پیتون کبیر نماد رییسی بود که حقش نبوده اما به ریاست رسیده مثلاً خودش مار پیتون بوده ولی زیر دستانش مار بواً.
پادشاه خرگوشها کسی بوده که دائما دروغ میگفته و با وعدههای دروغین خرگوش هارو خام میکرده.
خرگوشها نماد کسانی بودند که هر حرفی را باور میکنند مثلاً موقع سخنرانی هرچه که اندیشمند میگفت باور میکردند ولی تاکه پادشاه حرفی برخلاف اندیشمند میزد باز حرف پادشاه را باور میکردند.
مارها نماد کسانی بودند که تا برای کسی اتفاقی میافتاد رهایش میکردند و و سر چیزهای الکی بهشون بر میخورد و عصبانی میشدند.
کوتوله نماد کسی بود که هیچگاه حقیقت خودش را باور نمیکرد و به دنبال چیزی بود که هرگز نبوده و نمیشد.
اندیشمند نماد کسی بود که در راه فهمیدن و فهماندن حقیقت تلاش میکرد و حتی جونش رو فدا کرد.
نکته سنج و ملکه نماد افراد خائن بودند ملکه در پی خیانت به همسرش بود و نکته سنج به همنوع خود خیانت کرد.
کتاب درسهای مهمی برای زندگی داشت و شخصیتهای داستان هر کدوم درسی برای ما بودند.
فقط یه چیزی، چرا همهی شخصیتهای اصلی داستان میمردند؟ هم اندیشمند مرد هم چپ چشم هم پیتون کبیر و...
ولی در کل داستان زیبایی بود، لذت بردم.
یک چیز دیگه هم هست به نظر من کتاب برای نوجوانان نوشته شده بود ولی بقیه هم بخونن ضرر نمیکنن🙂