نقد، بررسی و نظرات کتاب سمفونی مردگان - عباس معروفی
مرتبسازی: پیشفرض
نرگس علیدادی
۱۴۰۴/۰۶/۰۸
00
خیلی ها سمفونی مردگان رو شاهکار ادبیات معاصر می دونن، اما به نظر من داستان چیزی بیشتر از یک تراژدی ساده ی خانوادگی نیست. خط اصلی رمان روشنه: پدری مستبد، پسری روشنفکر، برادری حسود و عشقی ممنوع که به شکست می رسه. اما همین طرح بارها و بارها در ادبیات تکرار شده و این جا چیز تازه ای برای عرضه نداره. شخصیت ها هم عمق کافی ندارن: آیدین حتی وقتی از سایه ی پدر بیرون میاد، هیچ میلی برای عمل به ایده هاش نشون نمی ده. مادر کاملاً منفعل و بی تأثیره. آیدا (خواهر) عملاً هیچ نقشی توی پیشبرد داستان نداره و عاقبتش هم گفته نمی شه. بقیه هم یا تسلیم اند یا نمادهای خیلی مستقیم و قابل پیش بینی. به همین دلیل رمان بیشتر شبیه یک گزارش نمادین از «خفگی نسل روشنفکر» ه تا یک داستان پرکشش با شخصیت های زنده. تأکید بیش ازحد منتقدها روی “نمادین بودن” و “بار تاریخی” رمان، به نظرم چیزی جز بزرگ نمایی نیست. روایت کند و تکراریه، شخصیت ها بی اراده اند و در نهایت اثری که «شاهکار» معرفی شده، در عمل نه تاثیرگذار بود، نه غم انگیز.
سبک نوشتار کتاب (تغییر مدام راوی، رفت و امد زیاد بین زمان حال و خاطرات راوی) گرچه سلیقه من نیست و گاهی گیج کننده بنظر میرسید، اما بسیار جذاب بود. داستان خیلی ملموس و حقیقی بود؛ وجود پدر مستبد و خودخواه ومتهجری که نقطه مقابل روشن فکریه، مادر ضعیف و تک بعدی ای که بین بچه هاش فرق میذاره، ظلمی که به دخترها میشه، تاثیر عجیبی که کودکی هرکس توی رفتارش در بزرگسالی داره، تاثیر وحشت اور جنگ روی زندگی ادمها، اشاره های غیر مستقیم به کم فروشی اورهان توی حجره، خرافه پرستی ای که در همه ادیان وجود داره، ترسی که جامعه از روشنفکرها داره، و خیلی مسائل دیگه در کنار یه چاشنی عاشقانه باعث شد که این داستان رو یکی از بهترین کتابهایی که خوندم بدونم.
کتاب خوبی بود سبک نوشتاری متفاوتی داشت همینام بنظرم باعث شده برخی دوستش نداشته باشن بنظر من جذاب بود چون انگار ک در حال فکر کردن باشی و افکار و موقعیت و زمانهای مختلفی از ذهنت عبور کنه. مووان ۴ این شکلی بود ک انگار ذهن کامل آشفته است و تمرکزی نداره. به خوبی یک خانواده سنتی ایرانی و به تصویر کشیده بود هر کدوم از اعضای خانواده ب نحویی مورد ظلم بودن و بیشتر از همه آیدین که نقش یک روشنفکر رو در جامعه سنتی داشت. زندگی آیدین سرنوشت بسیاری از جوانان این سرزمین بوده و هست. یک جاهای گنگ و نامفهوم مونده ک بنظرم در این سبک نوشتاری چیز عجیبی نیست. کتاب باید در کمترین زمان تموم بشه که بخاطر بهمریختگی داستان چیزی فراموش نکنید و براتون گنگ و نامفهوم نشه.
تا اواسط داستان همه چیز خوب و میخکوب کننده جلو رفت ولی از یه جایی به بعد خیلی پیچیده شددقیقا از جایی که آیدین تو روزنامه خوند یک زن تو آبادان خودکشی کرد!!!! قابل درک بود که پدر خانواده تفکرات شدید سنتی داشت و بدترین کارش این بود که راجب بچه هاش با کسی مثل پاسبان حرف میزد که بدترین راهنما بود…ولی شخصیت آیدین بنظرم داشت از افسردگی هم از بین میرفت عشق به سرمه میتونست نجاتش بده… ولی سرمه چیشد؟! چرا آیدین از وجود دخترش بی خبر موند؟!!! و چرا آیدا که عاشق همسرش بود بدون توضیحی تو داستان خودکشی کرد یک قسمتایی از داستان بخصوص قسمت های مربوط به آیدا و سورمه همینجوری بی نتیجه موند ولی سبک خاص خودش رو هم داره و خیلیا ممکن دوستش داشته باشن پس توصیه میکنم که بخونید
این کتاب داستان همیشگی نسل جوان و نسل قبل از خود است که در بسیاری موارد زندگی افراد را در جهات مختلف تحت تاثیر قرار داده است. کتاب به صورت جملات کوتاه و مقطع نوشته شده و به منفیترین شکل ممکن به این مطلب پرداخته است. متن نوشته به شکل تقطیع شده میباشد که به کرات به زمانهای گذشته و حال میپردازد که تا حدی باعث آزردگی خواننده میشود. در فصل چهار یا به قول نویسنده موومان چهار جملات تقطیع شده و تا حدودی نامفهوم به اوج میرسد. داستان در فضایی غم انگیز پیش میرود.
داستان بسیار قوی و عالی بود، بسیار ملموس و آشنا چون تقریبا بیش از نیمی از جمعیت ایران درگیر خودخواهی و نادانی پدر و مادرهایی هستند که فقط صرف داشتن رابطه جنسی، بچه دار شدن و آگاهی لازم و کافی از مسوولیت و اینکه صاحب بچه هاشون نیستن ندارند، یه جاهایی شدیدا منقلب شدم و همزاد پنداری کردم و متاسف شدم که در واقع همچین جامعه ناآگاه و کم دانی داریم
خیلی زیبا بود کتابی که واقعیتهای زندگی فرزندان پدر دیکتاتور و به شدت دهن بین و مادری که بین بچهها فرق میذاره رو توصیف کرده و مشخص نبودن راوی در ابتدای فصلها از جذابیتهای کتابه که ذهن خواننده رو درگیر میکنه و جمله بندیها بین زمان حال و گذشته به خصوص در فصل آخر در رفت و آمده که گیج کننده است یه مقدار اما به نظر من اگه کتاب رو با فاصله زمانی زیاد نخونده باشیم میشه درکش کرد
در کل کتاب خوبی بود و سبک خاص خودش چقدر داستان غم انگیز بودو اینکه جهالت یک نفر تو خانواده اون هم بعنوان یک پدر چطوری کل خانواده و به تباهی کشوند ولی کلا اینجور داستان ها با روحیه من سازگار نیست و خیلی بهم انرژی منفی میده ولی سبک نوشتاری داستان و دوست داشتم و برام جذاب بود هر چند که اذیت شدم ولی تا تهش خوندم داستان جوری پیش میره اگه شروع کنی به خوندن نمیتونی وسط راه رهاش کنی
بعد از مدتها سمفونی مردگان رو بالاخره شروع کردم هنوز کامل نخوندم ولی داستان جذابی داره و ذهنم در گیر کشف شخصیت هاست و میشه کامل باهاشون اخت گرفت و همینطور همه صحنهها تو ذهنم زنده میشن فقط نباید سخت گرفت و در جریان داستان جلو رفت چون مدام در اینده و گذشته در حرکته این یه جورایی هم داستان رو از خستگی دور میکنه و هم باعث حواس پرتی میشه
کتاب جالبی بود، اگر از اون دسته افرادی هستید که داستان هایی که به سبک جریان سیال ذهن نوشته شده اند براتون گیج کننده نیست و از خوندن اونها لذت می برید این کتاب رو بهتون پیشنهاد می کنم. چون اتفاقاتی که در این کتاب روایت شده طوری کنار هم امده اند که داستانی هیجان انگیز رو روایت می کنن و خواننده هر لحظه مشتاق هست بدونه خب بعدش چی....!!
نویسنده در خیال خود ما را همراه خود کرده و در کشتی پر کلماتش ما را در اقیانوس خیالاتش میگرداند. این کشتی گویا که عاری از امید است و حتی مقصدی ندارد. در صفحات کتاب در زمان ثابتی نیستیم گاه به گذشته و گاه به آینده سفر میکنیم. با آیدین عاشق میشویم و با اورهان میترسیم. هر شخصیت را در وجود خود مییابیم.
داستانی آشنا برای خیلی از خانواده های سنتی که نقش پدر به عنوان بزرگتر را نشان میدهد که با طرز فکر و دیدگاهش خانواده را از هم میپاشاند با اینکه به لحاظ جایگاه اجتماعی در دوران خودشان جایگاه خوبی داشتند ولی به لحاظ مدیریت و پدری کردن و تبعیض بین دختر و پسر این بلا را سر خانواده میآورد
زمانی خواندن کتاب را شروع کردم که در تب ۴۰ درجه میسوختم ولی با خود عهد بسته بودم شبی چند صفحه کتاب بخوانم، اوایل نمیدانستم تغیی راویست یا هذیانهای تب گونه ولی کم کم داستان را پیدا کردم. آیدین گونه نسلی که گرفتار حکومتی مستبد پدرانه است و چه بسیار مادران ساده انگار و آیداهو دور از اصل داستان زندگی
داستان کتاب بسیار تاثیر گذار، زیبا و غم انگیز است. بعضی وقتا گیج میشدم که داستان از زبان کدام شخصیت داستانه و مدام داستان در زمان حال و گذشته در رفت و آمد بود و یکم خوندن این کتابو سخت میکرد ولی با همه اینا ارزش وقت و تایمی که برای خوندن این کتاب گذاشتم و داشت و برام این کتاب خیلی آمورنده بود.
اولین آثار آقای معروفی بود خواندم کتاب با واقعیت روبرو بود وقتی که انسانی اگاهی ندارد نباید نظر دهد ولی متاسفانه پدران ما اون زمانهای قدیم همین طوری بودنند فرزند رو درک نمیکردند وسرنوشت فرزندان به ناکامی کشیده میشد وخرافات و بی سوادی در خانواده رواج بود
بعضی از جاهای کتاب تکرار بود
بعضی از جاهای کتاب تکرار بود