نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی بانو با سگش - آنتون چخوف
4.1
152 رای
مرتبسازی: پیشفرض
سمیرا ابراهیم پور
۱۴۰۲/۰۷/۰۹
00
کتاب صوتی بانو با سگش داستان مردی به نام دیمیتری است که زندگی خوبی دارد اما از زنش راضی نیست و مدام به هوس رانی میپردازد. او زن را جنس پست مینامد و به عشق اعتقادی ندارد اما طی سفر تفریحی خود با زنی اشنا میشود به نام انا که برای قدم زدن هر روز با سگش به کنار ساحل میاید و کسی در ان شهر توریستی چیزی در مورد او نمیداند و نام داستان برگرفته از این بخش میباشد. دیمیتری عاشق آنا میشود و تمام معادلات و ذهنیات او نسبت به رن و عشق تغییر میکند اما همچنان به حفظ ظاهر پرداخته و زن را جنس پست مینامد اما در خفا به رابطه عاشقانه خود با انا ادامه میدهد. نویسنده در این داستان به زیبایی پیچیدگی عشق و گریزناپذیری از ان را به تصویر کشیده به روابط خارج از ازدواج اشاره کرده و با مهارت مردی را به تصویر کشیده که با وجود تمام ادعاها و غرورش نسبت به زنان دچار عشق به زنی شده که اورا از بند هوس رانیها و بی مسئولیتیها رهانیده و به مردی متعهد و وفادار تبدیل کرده. همچنین نشان داده که ظاهر انسانها و انچه بدان تظاهر میکنند با باطنشان و حقیقت زندگیشان متفاوت است. داستان روایتی دلنشین و فضاسازی خوبی داشت و گویندگی نیز خوب بود.
برای بررسی این کتاب از دو جنبه باید نظر انداخت؛
یکی جنبه نوشتاری و دیگری جنبه محتوایی.
در مورد نوشتار باید بگویم شیوه بیان احساسات و توصیف موقعیتها جالب بود اما مثل نویسندگانی از سرزمین خودش همچون داستایوفسکی و دیگر نویسندگانی چون گابریل گارسیا مارکز کم توان بود. این احساس در من ایجاد میشد که انگار نویسنده زیاد تلاشی نکرده برای توصیفهای درون داستان و بیشتر خواسته روی محتوا مانور دهد و داستان را جلو ببرد.
اما در مورد جنبه دیگر که محتوایی است هم میتوان گفت که محتوای سادهای را انتخاب کرده اما میتوانست بسیار زیباتر به آن بپردازد و بال و پر دهد. این نوع داستانها با توجه به اینکه در تمامی ادوار تاریخی طرفدار دارد و به قول معروف همیشه روی بورس است، به نویسنده این امکان را میدهد که هر طور دوست دارد به داستانش شاخ و برگ بدهد. اما در اینجا نویسنده این کار را نکرده اما شاید دلیلش هم این است که میخواسته داستان کوتاه بنویسد، نه رمان. بنابراین در حد همین داستان کوتاه به نظرم کارش خوب بوده و به حد کافی به آن پرداخته است.
نکته جالب برای من این بود که با وجود اینکه در داستان خیانتی در جریان بود، اما من در هر لحظه احساسات متغیری داشتم؛ گاهی از خیانت ناراحت بودم و گاهی دلم با آنها همراه میشد و از احساساتشان لذت میبردم.
و به نظرم کار نویسنده ایجاد همین احساسات متناقض است تا خواننده بتواند خودش را در طول داستان محک بزند. البته این نظر من است.
به هر حال از اینکه این کتاب را گوش دادم خرسندم و ممنون از کتابراه و دست اندر کاران.
یکی جنبه نوشتاری و دیگری جنبه محتوایی.
در مورد نوشتار باید بگویم شیوه بیان احساسات و توصیف موقعیتها جالب بود اما مثل نویسندگانی از سرزمین خودش همچون داستایوفسکی و دیگر نویسندگانی چون گابریل گارسیا مارکز کم توان بود. این احساس در من ایجاد میشد که انگار نویسنده زیاد تلاشی نکرده برای توصیفهای درون داستان و بیشتر خواسته روی محتوا مانور دهد و داستان را جلو ببرد.
اما در مورد جنبه دیگر که محتوایی است هم میتوان گفت که محتوای سادهای را انتخاب کرده اما میتوانست بسیار زیباتر به آن بپردازد و بال و پر دهد. این نوع داستانها با توجه به اینکه در تمامی ادوار تاریخی طرفدار دارد و به قول معروف همیشه روی بورس است، به نویسنده این امکان را میدهد که هر طور دوست دارد به داستانش شاخ و برگ بدهد. اما در اینجا نویسنده این کار را نکرده اما شاید دلیلش هم این است که میخواسته داستان کوتاه بنویسد، نه رمان. بنابراین در حد همین داستان کوتاه به نظرم کارش خوب بوده و به حد کافی به آن پرداخته است.
نکته جالب برای من این بود که با وجود اینکه در داستان خیانتی در جریان بود، اما من در هر لحظه احساسات متغیری داشتم؛ گاهی از خیانت ناراحت بودم و گاهی دلم با آنها همراه میشد و از احساساتشان لذت میبردم.
و به نظرم کار نویسنده ایجاد همین احساسات متناقض است تا خواننده بتواند خودش را در طول داستان محک بزند. البته این نظر من است.
به هر حال از اینکه این کتاب را گوش دادم خرسندم و ممنون از کتابراه و دست اندر کاران.
آنتوان چخوف در نوشتن داستانهای کوتاه و با مضمون مانند همیشه متبحر است و داستان بانو با سگش نیز از این امتیاز نویسنده بهرهمند است.
نویسنده روس، داستانی از سرزمینش روایت میکند که در هر برحهای از زمان نیز تازه است به خصوص در این زمانه.
کتاب داستان جذاب و گیرایی دارد و با اینکه صوتی است اما من را برای شنیدنش تا به انتها هیجان زده کرد.
در فاصله زمانی که این کتاب را شنیدم از قضاوت کردن بهرهای نبردم و این ایجاد کشش در داستان مانع این میشود که در این مجال به سیاه و سفید بودن کاراکترها انگ بزنیم.
کتاب با یک بار شنیدن مجذوب ات میکند و عشق را به یادت میآورد البته با رهایی نه با اسارت!
نویسنده روس، داستانی از سرزمینش روایت میکند که در هر برحهای از زمان نیز تازه است به خصوص در این زمانه.
کتاب داستان جذاب و گیرایی دارد و با اینکه صوتی است اما من را برای شنیدنش تا به انتها هیجان زده کرد.
در فاصله زمانی که این کتاب را شنیدم از قضاوت کردن بهرهای نبردم و این ایجاد کشش در داستان مانع این میشود که در این مجال به سیاه و سفید بودن کاراکترها انگ بزنیم.
کتاب با یک بار شنیدن مجذوب ات میکند و عشق را به یادت میآورد البته با رهایی نه با اسارت!
ترجمه و روایت عالی اما داستان از فرهنگ غنی روسیه و ادبیات طنز چخوف دور بود و بیشتر به داستانهای روسپیهای آمریکایی شبیه بودادبیات روسیه و آلمان با ادبیات انگلوساکسونی فرانسوی وجه تمایزشان را میتوان در حد روایت جنایت و خیانت دانستروسها و رایش تبارها کمی ملاحظه میکنند اما در این داستان بی بندباری بی پروا روایت شده بودداستان اعصاب خرد کن و بدون همزاد پنداری بودافراد علاقه مند به آثار جنایی و خیانت این داستان چخوف را نمیپسندند بلکه علاقه مندان به داستانهای عاشقانه و همراه با خیانت مثل مکبث شکسپیر میپسندندچون چخوف با هنرمندی یک کار کثیف را با بیان تمیز و زیبا به قلم کشیده است.
نتیجهای که از داستان میگیرم اینه که روابط انسانها جایی برای نگاههای رادیکال و سیاه سفید نداره چون از ابعاد مختلف و جنبههای زیادی قابل بررسیه مثلا با زدن برچسب مرد هوسباز یا زن خیانتکار دردی دوا نمیشه بلکه باید درون یک انسان رو مخصوصا از دوره کودکیش واکاوی کرد و متوجه شد چرا فکر و روانش به این سمت خاص متمایل شده مثلا به خیانت کردن یا دروغ گفتن یا دزدی کردن و... و از جنبه دیگه که به این داستان بپردازیم مقوله عشق هست که میتونه بنیان فکری چندین و چند ساله یک انسان رو در هم بشکنه و طرحی نو دربیاندازه... ممنون از کتابراه و تیم خوب گویندگی
کتاب خیلی خوبی بود خیلی داستانش باحال بود صدایه گوینده هم خیلی خوب بود داستان مردی بی قید و بند که زن هارو موجودات پستی میدونه حتی از زن خودشم خوشش نمیاد عاشق زنی میشه و باهاش رابطه برقرار میکنه اون زن که شوهر داشته و شوهرش با نفوذ بوده میان خیانت و خیانت نکردن دو دل بود و اخرش خیانت کرد مرد به دیدنش به شهرشون رفت و دید که زن هم اونو دوست داره هرماه همو میدیدن و زن به شوهرش گفته بود که مریضه و باید به پیش دکتر بره ولی تویه هتل با اون مرد که سنشم از سن زن بیشتر بود قرار میذاشت ممنونم از کتابراه
کشمکش بین نجابت و خیانت خانم جالب بود از وجدان نسبتا قدرتمند برخوردار بود اما به علت نداشتن نجابت کافی وجدان شکست خورد و خانم تن به خیانت داد وسوسهای قبل از انجام گناه و پشیمانی بعد از گناه در داستان به خوبی بیان شده بود اصولا مردها راحتتر تن به خیانت میدهند و این موضوع در متن قصه کاملا مستتر بود چخوف نویسنده توانایی است من کلا محیطی که داستان در ان اتفاق افتاده بود را دوست داشتم گاهی اعتماد زیادی وگاهی کنترل زیادی یکی از طرفین موجب خیانت طرف مقابل میشود
مردی که خانواده داشت همسر و فرزند ولی بازم دنباله نیمه گمشده خودش میگشت و بدون آنکه بداند جویای عشق است ولی معلوم نبود چند بار عاشق شده بود چون در ذهنش گفت نکنه این بانو هم مثل زنم که بقیه بشه. رفتار و اخلاق آدمها ریشه در کودکی در تربیت و فرهنگ است چه زن چه مرد باشیم اگر که گذشته رو ترمیم نکرده باشیم و عقدهها رو درمان نکردیم بارها بارها به اشتباه میفتیم و خطا پشته خطا و هر بار فکر میکنیم این یکی دیگه خودشه
داستان کوتاهی است که روایت زندگی بند و بار مردی میانسال است که سرگرمیاش رفتن از آغوش معشوقی به آغوش معشوق بعدی است و هیچ وقت عاشق نمیشود و این را برای خودش امتیاز میداند ولی از آنجایی که در همیشه به یک پاشنه نمیچرخد او این بار عاشق زنی متاهل میشود.
در این داستان از طنز خاص جناب چخوف خبری نیست به نظرم نسبت به سایر آثار این نویسنده نامدار اثر متوسطی است.
روایت خوب بود.
با سپاس از کتابراه
در این داستان از طنز خاص جناب چخوف خبری نیست به نظرم نسبت به سایر آثار این نویسنده نامدار اثر متوسطی است.
روایت خوب بود.
با سپاس از کتابراه
در ابتدا اصلا فکر نمیکردم که این کتاب صوتی داستان جالبی داشته باشد اما با شنیدن آن به کلی نظرم تغییر کرد. در داستان این کتاب به خوبی مشکلات جامعه در کشور روسیه بیان شده بود. گوینده داستان هم تسلط خوبی به متنها و صدا گذاریها داشتند. اگر به رمانهای کلاسیک و اجتماعی علاقه مند هستید این کتاب را از دست ندهید.
داستان خوبی بود کوتاه و سرگرم کننده و نکتهای که بیان میکرد این بود که خیلیها تو زندگی جایی که باید باشن نیستن انتقادی که به این کتاب یکم وارد میشه بدون پایان بودن کتاب بود واینکه عمر این ارتباط مخفی تا کجا ادامه پیدا میکنه از این سری داستانها ست که تهش به اختیار خواننده گذاشته شده
من داستان های چخوف رو نه به خاطر ساختارش بلکه به خاطر محتواش میپسندم، چیزیه که آدم میتونه توی زندگی ببینه، این داستان بر خلاف آثار دیگه ی این نویسنده که شخصیت ها میدونن چی میخوان ولی تلاشی براش نمیکنن، اما اینجا آدما میدونن چی میخوان و علی رغم تردید ها و شک ها، به دنبالش میرن.