نقد، بررسی و نظرات کتاب کفشهایش - جوجو مویز
4.5
137 رای
مرتبسازی: پیشفرض
Melika , S
۱۴۰۳/۰۶/۲۲
10
واقعا عالی و بی نظیر. چقدر قلم خانم جوجومویز بی همتاست. من کتابهای زیادی از ایشون مطالعه کردم و بواسطه کتابراه کتابهای صوتی که یکی از یکی عالی تر. یعنی دوستانشون روانشناسی و یک زندگی واقعی با همه دغدغه هاش که باید با تمرکز و توجه زیادی مطالعه شود و نکات نهفته در دل داستان را فهمید. قهرمان داستانشو همیشه یک زن. که برای رسیدن به قدرت باید خودت بیاری پایین و افتاده بشی تا به زمان خودش بدرخشید. من این کتاب در زمانی که باید مطالعه می کردم، خوندم. چقدر شادی و خوشحالی و امید باید از درون باشه. این می گه که زندگی در اوج نا اُمیدی، اُمید درخشان چشمک می زنه اما به شرطی که این لحظات سختی و غم و طاقت فرسا را تحمل کنی و به شیرینی صبر کنی و باور داشته باشی که به لحظات خوب و شادی می رسی. در کل بینهایت شیرین و لذت بخش بود. من این کتاب به همه پیشنهاد می دم. اما بایداز اون درس گرفت و نکات پر کاربرد و مفید اونو فهمید و به کار بست. به نظر من در عین شیرینی داستان از اینکه پر از مطالب آموزنده بود خیلی جذابیتش بیشتر کرده بود. سپاس فراوان از کتابراه برای گردآوری و انتشار این کتاب زیبا. مترجم هم کارش عالی بود.
مانند تمام کتابهای جوجومویز عالی و پر احساس و هیجان این کتاب درسهای قشنگی به ما میده تو هر سنی میتونیم تغییر کنیم خوب بودن و مهربونی چقدر میتونه زندگی رو قشنگ تر کنه آدمها باید با حذف غرور و شخصیت و اعتماد بنفس کارهاشون رو درست دقیق انجام بدنانسانها باید اشتباهات شون و بپذیرنفقط انسانهای پولدار قدرتمند نیستند تمام انسانها قدرت تو وجودشان هست فقط باید اعتماد بنفس شون تقویت شهاصالت فقط تو وجود پولدارها و قدرتمندها نیست اصالت در شخصیت و فرهنگ انسان هاستو دیگه اینکه خانمها اکثر بعد از یک سنی کلا خودشونو میبازن فکر میکنن که دیگه دنیا به آخر رسیده ولی قدرتی که در خانمها هست فکر کنم در آقایون باشه چون اگه یه خانم بخواد تک و تنها تو بدترین شرایط خودشو اطرافیان شو حمایت کنه قطعا بودند هیچ ترسی انجام میدهخیلی خوبه که خانمها این کتاب رو بخونن و زندگی برای خودشون تموم شده به آخر خط رسیده نبیننزندگی رو میشه هر لحظه و هر وقت که بخوای قشنگ زندگی کرداین کتاب حرف نداره هر کاری انجام بدیم تا حال مون خوب باشه مثل سم که هر چند لحظهای که از کفش و کتی به اشتباه برداشته بود بهش ورژن جدیدش رو نشون میداد با هر چیزی حتی اگه کوچولو هم بود حال دلمون رو خوب کنیممثل نیست تو هر لحظه با قدرت مثل یک رئیس زندگی مونو بگذرونیم تا حساب و کتاب از دست مون در نره که اشتباهی از مون سر بزنهمثل جسمین به زندگی قشنگ و زیبا نگاه کنیم و دلی مهربون داشته باشیمو مثل آدرینا با قدرت باشیم تو هر لحظه به مثبتترین فکر کنیمخدا بزرگ تر از مشکلات ماست و خدا همیشه زیباستو زیباییها رو دوست داره ما آدمها خودمون با انرژیهای خودمون زندگی رو برای خودمون زهر میکنیم از کائنات قافل شیم از خودمون قافل میشیم
کفشهایش کتابیست که حول محور قشر خاصی از زنان میچرخد، زنانی که در دههی چهل پنجاه زندگی خود هستند و تجربیات خاص خود را دارند، نویسنده با نثری روان بسیار روانکاوانه و مسلط به حالات و افکار این گروه زنان، مشکلات زنان را بازگو میکند نکتهی جالب کتاب اینجاست که مترجم معادل ضرب المثلهای انگلیسی را که در زبان فارسی است در ترجمه بکار برده است بهتر بود ضرب المثل انگلیسی نوشته میشد و معادل فارسی آن در پرانتز قرار میگرفت اینطوری رسم امانت در ترجمه هم بجا آورده میشد، در جای دیگری از کتاب واژهی آتش به اختیار نوشته شده که آنهم باعث میشود اعتماد خواننده به کُل ترجمه سلب شود چرا که مطمئنا مترجم محترم سلیقه و ملیّت خود را تحمیل کرده است. غلطهای املایی زیاد داشت، درجایی از کتاب اسامی جابجا شده بود مثلا باید مینوشت جول گفت، نوشته بود فیل گفت. با تشکر
چیزی که کتابهای جوجو مویز را خاص میکند، به تصویر کشیدن زیبای شخصیتهای اصلی داستان هایش است که معمولا زنانی شجاع، قوی و بااراده را در کنار نقطه ضعف هایشان به تصویر میکشد، زنانی که پذیرفتهاند آنها هم حق دارنددر موقعیتهای متفاوتی عصبانی، زودرنج، خسته و حتی افسرده باشند و این احساسات نشانه بی عرضه بودن و حقیر بودنشان نیست! بنظرم از بین کتابهای جوجو مویز سه کتاب ستاره بخش، دختری که رهایش کردی و کفش هایش را هر زنی که در آستانه بیست سالگی به بعد به سر میبرد، توصیه میشود بخواند.
باوجود محدودیت زمانی که داشتم در کمتر از یک هفته خواندن کتاب را تمام کردم. موضوع برایم بسیار جذاب بود مخصوصا همدلی و اتحاد ۴ زن در میانسالی برای کمک به همدیگر. کلا نوشتههای جوجو مویز چنان ملموس، قابل درک و پر از احساسات عالی انسانی هستند؛ که وقتی خواندنشان تمام میشود باخود میگویم کاش تمام نشده بود. همزاد پنداری و ارتباط خوبی با شخصیتهای اصلی داشتم بگونه ایی که با آنها گریستم و در مواردی قهقهه زدم. امیدوارم بزودی شاهد انتشار آخرین کتابهای این نویسنده محبوب در کتابراه باشم.
موضوع رمان عالی و لذت بخش بود، سبک نگارش هم همینطور. قهرمان رمانهای خانم مویز اغلب زنان شجاع و جسوری هستن که از حقوق خودشون کوتاه نمیان و تا نفس آخر میجنگن . شاید از دیدگاه یه آقا این کتابها زیادی زنانه باشه اما از دیدگاه ما خانمها که گاهی از زندگی جوری به تنگ میایم که دوست داریم بالی باشه و بتونیم پرواز کنیم، همین جملات قشنگ کتاب همین جسارت بخشیدنها و آموختن جنگیدن در برابر ناملایمتیها خیلی کمک کننده س هرچند تکراری هرچند کلیشهای.
کفش هایش داستان دوستی بین دو زن است؛ نوعی ارتباط و دوستی خواهرانه. از آن دوستیهایی که پلی بر تفاوتها میزند و بر اشتراکها دست میگذارد و مهمترین اتفاق زندگی دو نفر میشود. همچنین صدای زنانی است که با گذر از جوانی احساس میکنند از چشمها افتادهاند و اهمیت سابق را ندارند. زنانی که اگرچه همه به آنها نیاز دارند اما کسی آنها را نمیخواهد. این قضیه بهخصوص در مورد سم با آن رئیس کندذهنش صدق میکند و باعث میشود خواننده با او همذاتپنداری کند.
اصلا از این کتاب خوشم نیامد، پر از خیانت و دل مرده گی و افسرده گی و مجبور به تحمل بسیاری چیزهای منفی و اینکه در واقعیت چنین زندگی هایی، آخرش اصلا گل و بلبل نمیشه.... از اول کتاب میخواستم خوندنش رو رها کنم، اما بخاطر نویسنده و نظرات خوب دوستان، به سختی تا آخر کتاب اونو خوندم، و بسیار پشیمان شدم، که وقتم رو براش گذاشتم..... اصلا دوستش نداشتم و حسابی حالم رو بد کرد
کفش هایش مثل اکثر کتابهای جوجو مویز زن محور بود و قدرت اتحاد زنها رو نشون میداد کمی معمایی بود که میشد حدس زد چه اتفاقی میفته در عین حال کشش داستان به قدری بود که نمیشد یه لحظه بی خیال داستان شد.
ترجمه ضعیف بود و بعضی جاها گنگ و خیلی ایرانیزه شده بود (آتش به اختیار!)
امیدوارم ترجمه بهتری ارائه بشه
بسیار آموزنده ست (چه زمانی باید رها کنی و چه زمانی باید سفت بچسبی) و خواندنش به شدت توصیه میشه
ترجمه ضعیف بود و بعضی جاها گنگ و خیلی ایرانیزه شده بود (آتش به اختیار!)
امیدوارم ترجمه بهتری ارائه بشه
بسیار آموزنده ست (چه زمانی باید رها کنی و چه زمانی باید سفت بچسبی) و خواندنش به شدت توصیه میشه
عزیزم شما قراره برای خودت زندگی کنی حق خودت رو ازین دنیا بگیر حالا دور و بری هات اگه ادمهای کله گنده هستن لازمه یکم سیاست و زرنگی و البته کمی شانس داشته باشی اگه آدمهای دورت قدرت رو نمیدونن تو بدون!!!!
فکر کن زندگیت طی چند ساعت بره رو هوا و تمام اتفاقات زندگیت با یک نفر دیگه جابجا بشه و داستان فقط با جابجا شدن یه ساک شروع بشه
مگه یه کفش قرمز چقدر میتونه تو اعتماد به نفس آدم تاثیر بذاره
فکر کن زندگیت طی چند ساعت بره رو هوا و تمام اتفاقات زندگیت با یک نفر دیگه جابجا بشه و داستان فقط با جابجا شدن یه ساک شروع بشه
مگه یه کفش قرمز چقدر میتونه تو اعتماد به نفس آدم تاثیر بذاره
من کتابهای زیادی خواندم که قهرمان اونا زنهای قوی بودن که زندگی خودشون رو با قدرت اراده خودشون ساختن
اما این کتاب ورای قدرت ذاتی زنها، قدرت واقعی عشق، صمیمیت و همبستگی رو جوری نشون میده که میتونه الهام بخش هر زنی، در هر موقعیت و روحیهای باشه.
پس اگر کسی هستین که به هر دلیلی احتیاج به یک انگیزه برای شروع دوباره هستین این کتاب میتونه بهترین ایدهها رو بهتون بده.
اما این کتاب ورای قدرت ذاتی زنها، قدرت واقعی عشق، صمیمیت و همبستگی رو جوری نشون میده که میتونه الهام بخش هر زنی، در هر موقعیت و روحیهای باشه.
پس اگر کسی هستین که به هر دلیلی احتیاج به یک انگیزه برای شروع دوباره هستین این کتاب میتونه بهترین ایدهها رو بهتون بده.
به طور کلی رمان بدون کاستی نبود. ولی برای من همین که در مورد دنیای زنانه بود خیلی جذاب بود. افکار زنانه، دیدگاه زنانه دغدغههای زنانه. کسایی که به وقتش کفش پاشنه بلند میپوشند و به وقتش کتونی. یه جاهایی تو کتاب تناقضات فرهنگی با باورهای ما یکم سخت هضم میشه. به نظرم اگه دنیا با زندگی زنان آشنا باشه همیشه صلح همه جا خواهد بود. در کل کتابی بود که با خوندنش احساس بهتری خواهید کرد
کتاب در خصوص دو زن هست که به موازات هم برای زندگی میجنگند. در میانه داستان زنان دیگری هم با مشکلات خاص خودشون در زندگی به داستان اضافه میشن. اتفاقاتی همه این افراد رو به هم پیوند میده و اونها میتونن به کمک هم مشکلات رو حل کنند، کتاب سرگرم کنندهای هست، بسیار ساده نوشته شده و اصلا پیچیدگی نداره. برای یک آخر هفته کتابی هست که خستگی رو از تنتون در میاره.
برای من فوق العاده جذاب بود.
ذهن خلاق نویسنده و متن قوی داستان باعث میشه که خواننده کاملا توی فضای قصه بره.
پارادوکس دو تا شخصیت هم از نکات جالبش بود.
تغییر شخصیت قهرمان داستان در اثر مواجهه با اشخاصی که صادقانه بهش کمک میکنند بعنوان نقطه عطف کتاب خوب و منطقیه.
از خواننده کاملا با فضای قصه همراه میشه.
از خریدش راضیم. ممنون از کتابراه
ذهن خلاق نویسنده و متن قوی داستان باعث میشه که خواننده کاملا توی فضای قصه بره.
پارادوکس دو تا شخصیت هم از نکات جالبش بود.
تغییر شخصیت قهرمان داستان در اثر مواجهه با اشخاصی که صادقانه بهش کمک میکنند بعنوان نقطه عطف کتاب خوب و منطقیه.
از خواننده کاملا با فضای قصه همراه میشه.
از خریدش راضیم. ممنون از کتابراه
خیلی دوست داشتم رمان رو، جدا از اینکه کلیه آثار خانم مویز خواندنی و دلنشین هست، این رمان هم جزو بهترین آثار ایشان هست، من به فاصله سه ماه دوبار خوندمش و لذت بردم، بخصوص اینکه در دل داستانهای این نویسنده همیشه یک لحظه حساس هست یه نقطه عطفی هست که یهو ورق برمیگرده و برای خواننده هم قابل پیش بینی نیست و واقعا رمان رو جذاب میکنه...
شاهکاری دیگر از جوجو مویز بود. توصیف زیبا و لحظه به لحظه از هیجانات شخصیتها باعث شده که بتوانی خودت را جای تک تک آنها بگذاری و غم و رنجشان را احساس کنی. کتاب در مجموع توصیفی از بحرانها و نیازهای زنان در دوران میانسالی است و اینکه چقدر آدمها در همه زمانها نیاز به یک دوست واقعی دارند رابطهای صمیمانه و عاشقانه نه رابطه بده بستان
برخلاف سوشال مدیا و اجتماع که روابط و دوستی زن ها رو بر پایه حسادت و رقابت میبینه، این کتاب اتفاقا نیاز وجود یک دوست برای یک زن مخصوصا در دهه ۴۰ الی ۵۰ سال زندگیش چقدر الزامه و حتی چطور آدم های بسیار متفاوت بالاخره نقطه مشترکی باهم پیدا می کنند و ارتباط عمیقی رو ایجاد می کنند که در سختی ها چطور بهم کمک می کنند
سلام به دوستداران کتاب.
مثل همیشه کتاب این نویسندهی ارزشمند دارای نثری روان و ترجمهای دلنشین با داستانی بسیار ملموس و زیبا بود. این که چقدر زیبا با یک جفت کفش داستانی به این جذابی خلق کردند از عهده این نویسنده زبر دست بر میاد. واقعا باید شاکر داشتهها و دوستان واقعی خود باشیم خواندنش رو توصیه میکنم.
مثل همیشه کتاب این نویسندهی ارزشمند دارای نثری روان و ترجمهای دلنشین با داستانی بسیار ملموس و زیبا بود. این که چقدر زیبا با یک جفت کفش داستانی به این جذابی خلق کردند از عهده این نویسنده زبر دست بر میاد. واقعا باید شاکر داشتهها و دوستان واقعی خود باشیم خواندنش رو توصیه میکنم.
کتابی معروف هست... مثل خیلی دیگه فیلمهای هالیودی مثل سری امری کن پای و امثال الهم و همان طور کتابی بسیار سطحی است... روابط بدون هیچ پیچیدگی و پختگی... روابط خاکستری وجود نداره همه یا خوبن یا بد... شخصیتی خاکستری وجود نداره... خیلی از جاهای کتاب میشد با چشم رد کرد و چیزی از دست نداد... تعجب میکنم این کتاب در بازار اینقدر فروش داره...
سبک اغلب کارای مویز یک جور هست. اوایل کتاب خیلی دلچسب نیست و باید چند فصل رو بخونید تا ریتم داستان به دستتون بیاد. داستان پردازیش نصبت به دختری که رهایش کردی سطح پایین تری داشت، اما در کل خوب بود. ارزش یک بار خوندنو داره که ببینی این اثر مویز که اینقدر هم اسمش میاد چه جور کتابی هست.
کتابهای جوجو مویز معمولا جذاب هستند و من تقریبا تمام شان را خواندهام این رمان داستان جالبی داره که کاملا غافلگیر کننده است من ارتباط زیادی با قهرمانها گرفتم شاید به دلیل شباهتهای زیاد و نتوانستم کتاب را تا ساعت ۴ صبح زمین بگذارم. ممنون از کتابراه و کتابهای الکترونیکی و صوتی خوبش