نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی ابله - فئودور داستایوفسکی
4.6
672 رای
مرتبسازی: پیشفرض
ولی زاده
۱۴۰۱/۰۴/۲۵
192
ابله رمانی زیبا و دارای داستانی عاشقانه ولی بسیار تلخ است. شخصیت اصلی این داستان جوانی به نام پرنس میشکین بوده که به تازگی پس از درمان بیماری ابلهی! از سوئیس به روسیه برگشته و درگیر یک مثلث عشقی با دو خانم به نامهای ناستاسیا و آگلهاً شده است و پرنس میشکین در این بین دارای یک رقیب عشقی سرسخت و ثروتمند به نام روگوژین میباشد. داستان حول شخصیت اصلی یعنی پرنس میشگین بوده و مهمترین ویژگی این داستان بهره گرفتن از شخصیت بسیار متمایز پرنس است که دارای شخصیتی بسیار ساده، بی آزار و بخشنده است. علاوه بر پرنس میشگین شخصیت پردازی دیگر افراد دخیل در داستان نیز جالب توجه و قابل لمس بوده و باعث ایجاد ارتباط عمیق بین داستان و خواننده میشود و بنظر من این موضوع مهمترین نقطه قوت داستان و همچنین نشان دهنده هنر نویسندگی بالای داستایوفسگی است. لذا به دلیل داستان فوق العاده زیبا و دارای جذابیت زیاد، خواندن رمان ابله رو به همه توصیه میکنم. ترجمه این رمان رو استاد شروش حبیبی انجام دادن و ترجمه مانند دیگر ترجمههای ایشون روان و دلنشین بوده که باعث هرچه بیشتر شدن ارزش خرید این کتاب صوتی میشود. در نهایت با توجه به صوتی بودن اثر پیش رو هنر گویندگی راوی داستان بسیار حائز اهمیت است. جناب آقای آرمان سلطان زاده وظیفه گویندگی این اثر صوتی را بر عهده گرفتند و به حق به خوبی از عهده این وظیفه برامدهاند. ایشون دارای صدایی دلنشین هستند و با هنر گویندگیشون به جای هر شخصیت داستان، صدایی درخور اون شخص رو ایجاد کرده بودند و به حدی این کار را هنرمندانه انجام داده بودند که علی رغم اینکه من رمان ابله رو قبلا یکبار از روی کتاب خوانده بودم دوباره به دلیل گویندگی جذاب آقای سلطان زاده، از طریق این کتاب صوتی مطالعه کردم
این کتاب هم مثل دیگر آثار داستایوفسکی از بزرگترین رمانهای روسی است. و به شدّت مطالعه یا شنیدن آن را پیشنهاد میکنم.
راوی؛ جناب سلطان زاده همچنان عااالی هستند و زیبایی کتاب را چند برابر میکنند.
من حتما یکبار دیگر این رمان را گوش میکنم.
این کتاب ناب غیر از اینکه رمان است، جملاتی که از شخصیت اصلی و نقشهای عادی و حتی شخصیتهای منفی بیان میشود بسیار زیبا و عمیق است. علی رغم طولانی بودن آن فرد علاقمند به ادامه ماجرا میباشد.
((پیشنهاد میشود اسامی افراد را در ابتدا جایی یادداشت کنید. بدلیل صوتی بودن رمان و نامهای روسی ممکن است بعضی نامها فراموش شوند. البته برای من که حافظه قوی ندارم اینطور بود.))
در جامعه رمان داستایوفسکی شخص صادق و درستکار که همه اخلاقیات را رعایت کند ابله خوانده میشود. البته در زمانه ما هم به نظر بنده زیاد تغییری نکرده و اینگونه افراد جایگاه خود را ندارند و از نظر قشر ثروتمند به حساب نمیآیند. هرچند در این رمان سطحی و پوچ بودن ثروتمندان کاملا نشان داده شده و مردم برای پول و ثروت نسبت به اخلاقیات ارزش بسیار بیشتری قائل هستند. هر چند ثروت فرد از راه غیر مشروع باشد، اهمیتی نمیدهند.
داستایوفسکی افکار عمق ذهن را عریان و رک بیان میکند. ممکن است بدترین و پلیدترین فرد از نظر مردم، نیز عقاید خوبی در ذهن داشته باشد.
شخصیت اصلی رمان تمام تلاش خود را میکند تا دست افراد بیراهه رفته را بگیرد و نجات دهد هرچند ممکن است پیروز نشود.
راوی؛ جناب سلطان زاده همچنان عااالی هستند و زیبایی کتاب را چند برابر میکنند.
من حتما یکبار دیگر این رمان را گوش میکنم.
این کتاب ناب غیر از اینکه رمان است، جملاتی که از شخصیت اصلی و نقشهای عادی و حتی شخصیتهای منفی بیان میشود بسیار زیبا و عمیق است. علی رغم طولانی بودن آن فرد علاقمند به ادامه ماجرا میباشد.
((پیشنهاد میشود اسامی افراد را در ابتدا جایی یادداشت کنید. بدلیل صوتی بودن رمان و نامهای روسی ممکن است بعضی نامها فراموش شوند. البته برای من که حافظه قوی ندارم اینطور بود.))
در جامعه رمان داستایوفسکی شخص صادق و درستکار که همه اخلاقیات را رعایت کند ابله خوانده میشود. البته در زمانه ما هم به نظر بنده زیاد تغییری نکرده و اینگونه افراد جایگاه خود را ندارند و از نظر قشر ثروتمند به حساب نمیآیند. هرچند در این رمان سطحی و پوچ بودن ثروتمندان کاملا نشان داده شده و مردم برای پول و ثروت نسبت به اخلاقیات ارزش بسیار بیشتری قائل هستند. هر چند ثروت فرد از راه غیر مشروع باشد، اهمیتی نمیدهند.
داستایوفسکی افکار عمق ذهن را عریان و رک بیان میکند. ممکن است بدترین و پلیدترین فرد از نظر مردم، نیز عقاید خوبی در ذهن داشته باشد.
شخصیت اصلی رمان تمام تلاش خود را میکند تا دست افراد بیراهه رفته را بگیرد و نجات دهد هرچند ممکن است پیروز نشود.
هیچوقت از رمانهای داستایفسکی خسته نخواهید شد همهی آثار او با هدفی مشخص دنبال میشود همانگونه که در رمان ابله شاهد بودیم. نویسنده دنیای تاریک و غرق در پلیدی زمینی را در مقابل دنیایی زیبا با اخلاق و منش خدایی قرار میدهد. در دنیای زمینی هیچ خبری از اخلاق و شعور در اکثریت انسانها نیست و به درنده خویی عادت کردهاند به دم دمی مزاج بودن به خیانت به هوس بازی به دزدی و خون ریزی در واقع انسانهای زمینی حاضر در داستان بردهی خوی حیوانی هستند و چنان در آن غرق شدهاند که اگر کسی خارج از این چهارچوب قرار بگیرد ابله میانگارندش. پرنس در جایگاه انسانی عاری از گناه قرار میگیرد که با بدی رابطهای ندارد همهی صفات پرنس با چهارچوبهای اخلاقی انسانهای زمینی در تضاد است و نه تنها جذابیتی برایشان ندارد بلکه مسخرهاش میکنند این تقابل نور و تاریکیست و قطعا در داستان تاریکی قدرت بیشتری دارد و نور شانسی در مقابل این حجم عظیم از پلیدی ندارد و همانطور که در داستان شاهد بودیم در نهایت تاریکی بر نور غلبه کرد. یک جمله در کل این داستان بیشتر از همه به دل من نشست جایی که یوینی پابلوویچ به پرنس میگوید ساختن بهشت روی زمین کار آسانی نیست. این جمله همهی نتیجه گیری است که از کل کتاب میتوان کرد. نظر شخصی خودم و البته شخص خودم هم این است و اضافه میکنم کسی که بخاهد بهشت واقعی را روی زمین بسازد وقتی زمینیها ب هر دلیلی این بهشت را خلاف منافع خود میبینند مسلما موفق نخاهد بود و خود نیز به آتش زمینیها خواهد سوخت پس من هم با همهی شخصیتهای کتاب موافقم که پرنس ابلهی بیش نبود چون من هم یکی از همین زمینیها هستم. با سپاس فراوان از کتابراه و آقای سلطان زاده امیدوارم این صدا همیشه ماندگار بماند. درکل از کتاب لذت بردم
۱- چه ایده خوبی که نقدهای معتبرو انتهای داستان آوردید. ۲- صدا پردازی آرمان سلطان زاده، رویاییه و چه بسا سنگینی متون داستایفسکی رو از دوش مخاطب برمیداره.
۳- راستی چرا منجی همیشه یک مرد هست؟ چرا داستایفسکی غول نویسندگی هم ازین قاعده مستثنی نشده؟ یعنی یک زن بصیرت و توان منجی بودن رو نداره؟
۴- داستایفسکی متعالیترین حالات انسانی و روح خدا رو در قالب انسانهایی به نمایش میذاره که در نگاه عادی، افرادی کم مایه هستند مثلا کلید رستاخیزِ راسکلنیکف در رمان جنایت و مکافات رو در دست سونیا که فاح... ه هست گذاشته و توی رمان ابله، نجات بشریت رو در شناسایی و درک روح یک انسان ابله...
۵- نکته جالب توجه دیگه اینه که خیلی از داستانهای این نویسنده در واقع بازتاب تجربههای زندگی شخصیش هست که نشون دهنده فراز و فرودهای روح این انسانه که اونو گاهی به صورت روان شناس گاهی فیلسوف گاهی ماتریالیست و در نهایت موثر بر دیدگاه نویسندههای سوررئالیست بعد از خودش متجلی کرده.
روح بعضی انسانها تا چه بی نهایتی گسترش پیدا میکنه...
۶- راستی پیچاندن پیکر دردمند ناستازیا توی مشمای پلاستیکیِ ساخت آمریکا، استعاری هست؟
۷- در نهایت از کتابراه عزیز که این چنین فرصتهای مطالعاتی رو در اختیار مردم ایران قرار میده نهایت سپاس و امتنان رو دارم.
۳- راستی چرا منجی همیشه یک مرد هست؟ چرا داستایفسکی غول نویسندگی هم ازین قاعده مستثنی نشده؟ یعنی یک زن بصیرت و توان منجی بودن رو نداره؟
۴- داستایفسکی متعالیترین حالات انسانی و روح خدا رو در قالب انسانهایی به نمایش میذاره که در نگاه عادی، افرادی کم مایه هستند مثلا کلید رستاخیزِ راسکلنیکف در رمان جنایت و مکافات رو در دست سونیا که فاح... ه هست گذاشته و توی رمان ابله، نجات بشریت رو در شناسایی و درک روح یک انسان ابله...
۵- نکته جالب توجه دیگه اینه که خیلی از داستانهای این نویسنده در واقع بازتاب تجربههای زندگی شخصیش هست که نشون دهنده فراز و فرودهای روح این انسانه که اونو گاهی به صورت روان شناس گاهی فیلسوف گاهی ماتریالیست و در نهایت موثر بر دیدگاه نویسندههای سوررئالیست بعد از خودش متجلی کرده.
روح بعضی انسانها تا چه بی نهایتی گسترش پیدا میکنه...
۶- راستی پیچاندن پیکر دردمند ناستازیا توی مشمای پلاستیکیِ ساخت آمریکا، استعاری هست؟
۷- در نهایت از کتابراه عزیز که این چنین فرصتهای مطالعاتی رو در اختیار مردم ایران قرار میده نهایت سپاس و امتنان رو دارم.
نویسنده اى نیست که نزدیک به ده رمان جذاب و درجه یک داشته باشه، در بین تمام نویسندگان بزرگ هیچکس جز داستایوسکى چنین جایگاهى نداره. تحلیل خیلى خوب بود و چیز دیگه اى نمیشه گفت، فقط تکرار این موضوع که شخصیت پردازیهاى رمانهاى داستایوسکى یونیک هستن و روان پریشى مرموز و عذاب آورى که تقریبا در تمام رمانهاى داستایوسکى هست در ابله هم مشهوده. در طى خوندن رمان، از نظر منِ خواننده، ابله شخصیت اصلى نبود، بلکه شخصیتهاى دیگه ى داستان بودن که بیشتر از اعیان و اشراف بودن. “جوان خام” رمان کمتر مشهور داستایوسکى هم بنوعى شبیه همین رمانش هست اما در قالب ضعیفترش. اما یک نکته دیگه اینکه غیر از رمانهاى مشهور داستایوسکى که خیلى معرفى شدن و همه اسامیشون رو میدونن، من کتاب “رنج کشیدگان و خوارشدگان” رو که از رمانهاى کمتر شناخته شده ى داستایوسکى هست پیشنهاد میکنم، و همینطور رمان “همزاد”، این دو تا کتاب داستایوسکى هیچ چیزى از این رمانها کم ندارن و من به شخصه بعد از رمان حیرت انگیز “شیاطین”، این دو رمان داستایوسکى رو حتى بیشتر از ابله و جنایت و مکافات دوست داشتم
داستایوفسکی سبک خاص خودشو داره، این کتاب در مورد شخصی که ارث بزرگی بهش رسیده و عاشق خانمی شده که بدنام هست و از قضا رفیق اون شخص هم عاشق این زن هست، در همین حال زن خودش رو لایق اون شخص پولدار نمیدونه هرچند عاشق اونه و میره با اون دوست فقیر و شر خر که هرچند سر عقد فرار میکنه و...
البته یسری مسائل همیشه داستایوفسکی تکرار میکنه، مثلا شخصیتهای کاملا مختلف توی داستان قرار میده، مثلا زنی که ظاهر بین، وکیلی که قانونیه، بازنشسته یا یک نظامی، یه ادم معمولی و یهو یه مهمونی یا یه شام یا نهار میذاره و همه رو دور کنار هم قرار میده، گاهی هم چندتا شخصیت مختلف رو کنتار هممیذاره و یهومثلا یکی میگه میخوام ازت بپرسم نظرت در مورد سوسیالیسم چیه و داستایوفسکی در قالب گفتگوی اون دو شخص نظر شخصی خودش رو در مسائل مختلف مثل دین، سیاست یا مکتب خاصی یا نظریه خاصی که مطرح شده، ولی بنظرم یه عیبی که داره خیلی اسامی پیچیده قرار میده توی داستان هاش حالا شاید فکر نمیکرده جهانی بشه، گاهی واقعا پیچیده میشه بفهمی کی به کیه، ولی خب رعایت کرده مثلا اسم یکیو تا اخر میذاره پرنس دیگه اسم و فامیلیشو نمیگه و همیشه پرنس خطابش میکنه و دیگه برات مشخص میشه، و یه عیب دیگه گاهی یه موضوع رو خیلی طول میده، مثلا میبینی شش ماه رو توی یه صفحه توضیح میده چه اتفاقاتی افتاد و گذشت ولی یه مهمونی شام رو قشنگ چند فصل یا چند بخش مفصل بهش میپردازه، مثلا میبینی یه مهمونی یا یه شام و دعوت به شام چیزی حدود نصف کتاب، ولی در کل بنظرم داستایوفسکی دلنشینه، میری تو بحر داستان و با داستان میری جلو...، یه ستاره کم دادم چون از سبکی که داره و داستان رو طولانی میکنه بنظرم دیگه زیادی کش میده و اگر بقیه قسمتا رو یکم بیان کنه و این قسمتا رو یکم کمتر
البته یسری مسائل همیشه داستایوفسکی تکرار میکنه، مثلا شخصیتهای کاملا مختلف توی داستان قرار میده، مثلا زنی که ظاهر بین، وکیلی که قانونیه، بازنشسته یا یک نظامی، یه ادم معمولی و یهو یه مهمونی یا یه شام یا نهار میذاره و همه رو دور کنار هم قرار میده، گاهی هم چندتا شخصیت مختلف رو کنتار هممیذاره و یهومثلا یکی میگه میخوام ازت بپرسم نظرت در مورد سوسیالیسم چیه و داستایوفسکی در قالب گفتگوی اون دو شخص نظر شخصی خودش رو در مسائل مختلف مثل دین، سیاست یا مکتب خاصی یا نظریه خاصی که مطرح شده، ولی بنظرم یه عیبی که داره خیلی اسامی پیچیده قرار میده توی داستان هاش حالا شاید فکر نمیکرده جهانی بشه، گاهی واقعا پیچیده میشه بفهمی کی به کیه، ولی خب رعایت کرده مثلا اسم یکیو تا اخر میذاره پرنس دیگه اسم و فامیلیشو نمیگه و همیشه پرنس خطابش میکنه و دیگه برات مشخص میشه، و یه عیب دیگه گاهی یه موضوع رو خیلی طول میده، مثلا میبینی شش ماه رو توی یه صفحه توضیح میده چه اتفاقاتی افتاد و گذشت ولی یه مهمونی شام رو قشنگ چند فصل یا چند بخش مفصل بهش میپردازه، مثلا میبینی یه مهمونی یا یه شام و دعوت به شام چیزی حدود نصف کتاب، ولی در کل بنظرم داستایوفسکی دلنشینه، میری تو بحر داستان و با داستان میری جلو...، یه ستاره کم دادم چون از سبکی که داره و داستان رو طولانی میکنه بنظرم دیگه زیادی کش میده و اگر بقیه قسمتا رو یکم بیان کنه و این قسمتا رو یکم کمتر
کتاب نسبتا جذابی هست
شخصیتها هم از قلم نویسنده هم از صدای گوینده خوب پرداخته شدن و هر کدوم از شخصیتها خاص و تک هستن و با ویژگیهای متمایز کننده و برجسته
یه نکتهای ولی توی این اثر هست که شاید نشه گفت انتقاد ولی بی اهمیت نیست اونم این که داستان با اون حالت ذوق و شوق و هیجان و پویایی که داره آدم انتظار یه پایان درخشان داره ولی پایانش بسیار تلخ هست ولی این مزیت رو داره که این پایان تلخ آدم رو به فکر فرو میبره و به نوعی انگیزه میشه واس مرور رمان توی ذهن و تحلیل شخصیتها و اتفاق ها
شاید توی چهار تا شخصیت اصلی داستان یعنی خود پرنس، روگوژین، ناستازیا و آگلایا، ویژگی مشترک همشون احساسات و تصمیمات نوسان دار و بی ثبات باشه
به طوری که شخصیت پرنس با وجود نکات مثبت اخلاقیش، بیش از حد نرم و تاثیر پذیر و منفعل هست و کمتر پیش میاد جریانها و وقایع رو فعالانه پیگیری کنه و ثبات رای داشته باشه
روگوژین که شاخصهاش شرارت هست، بین عشق و نفرت در نوسانه و این نکته هم ارتباط نزدیک عشق با نفرت رو میرسونه و هم این که میشه برداشت کرد که تا وقتی آدم توی این نوسان به ثبات نرسیده و با خودش یک دل نشده اون عشق رو نباید جدی بگیره
آگلایا تا حدی ثبات داره ولی بیشتر وقتها چیزی که ابراز میکنه تلخ تر و متفاوت هست نسبت به چیزی که توی دلش داره
ناستازیای بیچاره هم انگار در درون خودش در انتخاب بین کسی که در شان و شخصیت خودش هست ولی بخاطر همین رذالت مشترک همونطور که خودش رو نمیپسنده عمیقا اون رو هم نمیپسنده، و کسی که اخلاق و شخصیتش رو میپسنده ولی خودش رو لایق اون نمیدونه، در جدال و تردید هست و آخر هم این دو دلی و نوسان بیچارش میکنه
اگر به تحلیل شخصیتها و وقایع علاقه دارین توصیه میکنم بهتون گوش بدین
یا علی
شخصیتها هم از قلم نویسنده هم از صدای گوینده خوب پرداخته شدن و هر کدوم از شخصیتها خاص و تک هستن و با ویژگیهای متمایز کننده و برجسته
یه نکتهای ولی توی این اثر هست که شاید نشه گفت انتقاد ولی بی اهمیت نیست اونم این که داستان با اون حالت ذوق و شوق و هیجان و پویایی که داره آدم انتظار یه پایان درخشان داره ولی پایانش بسیار تلخ هست ولی این مزیت رو داره که این پایان تلخ آدم رو به فکر فرو میبره و به نوعی انگیزه میشه واس مرور رمان توی ذهن و تحلیل شخصیتها و اتفاق ها
شاید توی چهار تا شخصیت اصلی داستان یعنی خود پرنس، روگوژین، ناستازیا و آگلایا، ویژگی مشترک همشون احساسات و تصمیمات نوسان دار و بی ثبات باشه
به طوری که شخصیت پرنس با وجود نکات مثبت اخلاقیش، بیش از حد نرم و تاثیر پذیر و منفعل هست و کمتر پیش میاد جریانها و وقایع رو فعالانه پیگیری کنه و ثبات رای داشته باشه
روگوژین که شاخصهاش شرارت هست، بین عشق و نفرت در نوسانه و این نکته هم ارتباط نزدیک عشق با نفرت رو میرسونه و هم این که میشه برداشت کرد که تا وقتی آدم توی این نوسان به ثبات نرسیده و با خودش یک دل نشده اون عشق رو نباید جدی بگیره
آگلایا تا حدی ثبات داره ولی بیشتر وقتها چیزی که ابراز میکنه تلخ تر و متفاوت هست نسبت به چیزی که توی دلش داره
ناستازیای بیچاره هم انگار در درون خودش در انتخاب بین کسی که در شان و شخصیت خودش هست ولی بخاطر همین رذالت مشترک همونطور که خودش رو نمیپسنده عمیقا اون رو هم نمیپسنده، و کسی که اخلاق و شخصیتش رو میپسنده ولی خودش رو لایق اون نمیدونه، در جدال و تردید هست و آخر هم این دو دلی و نوسان بیچارش میکنه
اگر به تحلیل شخصیتها و وقایع علاقه دارین توصیه میکنم بهتون گوش بدین
یا علی
از نظر من شخصیت پردازی داستایوفسکی و توصیف هرکدوم از نقشهای داستان بی نظیر بود.
قهرمان داستان گاهی شخصی عاقل تر از همه و تاحدی فیلسوف و گاهی ابله و در حین حال مضحک به نظر میرسید
ولی همه ادمهای داستان به سمتش جذب میشدند و این همون گرایش ذات بشر به سمت خوبی و سادگیه ولی کسایی که ایمان خودشونو تاحدی از دست داده بودن از خوب بودن افراطی پرنس میشکین بیزار بودن.
چیزی که توی این رمان توجه منو جلب کرد قضاوتهایی بود که شخصیتهای داستان علیه هم انجام میدادن و بعد از تغییر کردن شرایط باز رنگ عوض میکردن و نظرشون عوض میشد.
توی این کتاب شاهد تناقضهای زیبا و عمیقی بودیم مثل این جمله پرنس میشکین که باور داشت زیبایی دنیارو نجات میده.
درکل کتاب فوق العادهای بود و به همه کسایی که صبور هستن و به عمق داستان توجه میکنن پیشنهادش میکنم ❤️👌🏻
قهرمان داستان گاهی شخصی عاقل تر از همه و تاحدی فیلسوف و گاهی ابله و در حین حال مضحک به نظر میرسید
ولی همه ادمهای داستان به سمتش جذب میشدند و این همون گرایش ذات بشر به سمت خوبی و سادگیه ولی کسایی که ایمان خودشونو تاحدی از دست داده بودن از خوب بودن افراطی پرنس میشکین بیزار بودن.
چیزی که توی این رمان توجه منو جلب کرد قضاوتهایی بود که شخصیتهای داستان علیه هم انجام میدادن و بعد از تغییر کردن شرایط باز رنگ عوض میکردن و نظرشون عوض میشد.
توی این کتاب شاهد تناقضهای زیبا و عمیقی بودیم مثل این جمله پرنس میشکین که باور داشت زیبایی دنیارو نجات میده.
درکل کتاب فوق العادهای بود و به همه کسایی که صبور هستن و به عمق داستان توجه میکنن پیشنهادش میکنم ❤️👌🏻
تا اواسط کتابو گوش دادم. خیلی خیلی خیلی خوشم اومد. وقتی پرنس ماجرای خر رو تعریف میکرد خیلی خنده دار بود نمیشد نخندی چند دقیقه بعد با ماجرای ماری میخواد اشکتو دربیاره. نویسنده چقد ماهرانه قدرتشو بهت نشون میده.
داستایفسکی ۲بار اوایل کتاب نظرشو درباره حکم اعدام از طریق پرنس میگه. میگه که چقد ظالمانست. همین حرفای غربیا که الان ما رو متهم میکنن بخاطر اعداما. همیشه برام سؤال بود کجاش ظالمانست. داستایفسکی توضیح میده کسی که به قتل میرسه شده تا ثانیه اخر امید داره که شاید زنده بمونه. اما محکوم به اعدام همون یه ثانیه امیدرو هم نداره.
حرفش قشنگ بود اما خوب بنظرم درست نیست
تنها کسانی که باید درمورد حکم قصاص نظر بدن خانوادههای مقتولان و قاتلان هستن نه کس دیگری
ممنون از کتابراه بخاطر تخفیفات خوبی که میزارین. به دوستام معرفی کردم کتابراه رو نصب کنن
داستایفسکی ۲بار اوایل کتاب نظرشو درباره حکم اعدام از طریق پرنس میگه. میگه که چقد ظالمانست. همین حرفای غربیا که الان ما رو متهم میکنن بخاطر اعداما. همیشه برام سؤال بود کجاش ظالمانست. داستایفسکی توضیح میده کسی که به قتل میرسه شده تا ثانیه اخر امید داره که شاید زنده بمونه. اما محکوم به اعدام همون یه ثانیه امیدرو هم نداره.
حرفش قشنگ بود اما خوب بنظرم درست نیست
تنها کسانی که باید درمورد حکم قصاص نظر بدن خانوادههای مقتولان و قاتلان هستن نه کس دیگری
ممنون از کتابراه بخاطر تخفیفات خوبی که میزارین. به دوستام معرفی کردم کتابراه رو نصب کنن
یکی از بهترین کتابهایی که تا به حال گوش داده ام. روشی که داستایوفسکی یک مرد واقعاً معصوم را وارد روسیه مدرن میکند و تماشای تأثیرات چنین شخصی بر خود و اطرافیانشان بسیار جذاب است. این شخص بسیار پر حرف است و کتاب مملو از دیالوگها و مونولوگهایی است که عمیقا خواننده و شنونده را به فکر فرو میبرد. داستایوفسکی مثل همیشه از زندگی خودش اقتباس میکند. توصیف او از وحشت لحظهای که به اعدام منتهی میشود، واضحترین نمونه اقتباس از زندگی خویش است. کتاب را با عجله گوش نکنید و به مکالمات طولانی آن دقت کنید. اگر ردیابی شخصیتهای مختلف را از دست دادید، از یک "برگه شخصیت" استفاده کنید، زیرا کاملاً ارزشش را دارد. گوینده هم مثل همیشه عالی و بی نظیر بود. شخصا برای من، کتابهای داستایوفسکی با صدای آرمان سلطان زاده گره خورده.
من دو تا نابغه بی مانند در ادبیات کلاسیک جهان میشناسم یکی تولستوی، دیگری داستایوسکی.
مادر دهر هرگز مثل این دو نویسنده به خودش ندیده، یکی از یکی ژرف تر، معنوی تر.
جنایت و مکافات را چند بار خوندم و روش به عنوان بهترین کتاب عمرم تعصب خاصی داشتم، ولی این روزها که دارم ابله را با اجرای بی نظییییییر ارمان سلطانزاده گوش میدم خیلی قسمت هاش مو به تنم راست میشه از قدرت و استعداد این مرد بزرگ و خلق شاهکارش.
قطعا روسیه به خاطر داشتن پر رنگترین و با استعدادترین نویسندههای دنیا میتونه ادبیاتش را بهترین عامل افتخارش بداند.
زنده باد داستایوفسکی بزرگ و پاینده باد ارمان عزیز که ترکیب این دو با هم لذت غیر قابل وصفی برای یک مخاطب خوش ذوق میافریند.
مادر دهر هرگز مثل این دو نویسنده به خودش ندیده، یکی از یکی ژرف تر، معنوی تر.
جنایت و مکافات را چند بار خوندم و روش به عنوان بهترین کتاب عمرم تعصب خاصی داشتم، ولی این روزها که دارم ابله را با اجرای بی نظییییییر ارمان سلطانزاده گوش میدم خیلی قسمت هاش مو به تنم راست میشه از قدرت و استعداد این مرد بزرگ و خلق شاهکارش.
قطعا روسیه به خاطر داشتن پر رنگترین و با استعدادترین نویسندههای دنیا میتونه ادبیاتش را بهترین عامل افتخارش بداند.
زنده باد داستایوفسکی بزرگ و پاینده باد ارمان عزیز که ترکیب این دو با هم لذت غیر قابل وصفی برای یک مخاطب خوش ذوق میافریند.
فئودرداستایوفسکی، نمیتوان فقط به عنوان یک نویسنده از ایشون تقدیر کرد، وقتی روند زندگی و سفر و بعد احساس پختگی به انسان دست میدهد و ان زمان با کتابهایی اینچنین روبه رو میشود متوجه میشویم که دنیا چه وسعت عجیب و عظیم و پیچیدهای دارد و احساس کودکی که ن دیده و نشنیده و ن تجربههای رو دار به ادم دست میده، بسیااااااار عجیب شعف انگیز لذت بخش و جذاب است نوشتههای ایشون به حقیقت دریست به دنیایی جدید که فقط و فقط در دنیا ونوشتههای خود ایشون میشود تجربه کرد و لذت برد، هرچند گاهی مثل سخنرانیهای الهه قمشئی بی در و پیکر و پراکنده و سختن و پیچیده و گاهی هم بحثهایی رو با تملق زیادی کش میدهد اما باز این موضوع از جذابیت و عظمت این رویای شیرین کم نخواهد کرد.
می تونم بگم زیباترین کتابی هست که در عمرم خوندم عالم و جهان و انسانیت رو درش کاملا میشه درک کرد مثالها و آثاری که برای انتقال حس ازشون نامبرده شده مثل نقاشی مسیح در تابوت که در قسمتی از داستان بهش اشاره شده باعث میشه کاملا حس نویسنده رو درک کنید تمام شخصیتها انقدر واقعی هستن که میشه شبیه به اونها رو در همین عصر و زندگی خودمون شبیه پنداری کرد و درباره شخصیت اول میتونم بگم انقدر گیرا و در عین حال غیر قابل پیشبینی بود که متحیرم میکرد واقعا باید بگم از جنایت و مکافات که انقدر معروفه خیلییی عالی تر بود و باید گفت بهتدپرین اثر داستایوفسکی هست.
کتاب قشنگیه، مثل بقیه آثار نویسنده ش، اما من تا اینجا که خوندم از کتاب ابله رو، میتونم بگم از کتابهای داستایوفسکی جنایت و مکافات رو بیشتر پسندیدم
امروز بالاخره کتاب تموم شد، باید بگم اوایل شاید برام آنچنان کشش نداشت و تا نقشها و شخصیتها رو بفهمم تقریبا نیمه کتاب بودم، اما از یه جاهایی متوجه شدم اینهمه وقتی که گذاشتم بیهوده نبوده و واقعا ارزش خوندن رو داره، از اون کتابهایی هست که حقیقتا بهتون یه چیزی به اندازه درک و دانش و تحلیل تون میده.
امروز بالاخره کتاب تموم شد، باید بگم اوایل شاید برام آنچنان کشش نداشت و تا نقشها و شخصیتها رو بفهمم تقریبا نیمه کتاب بودم، اما از یه جاهایی متوجه شدم اینهمه وقتی که گذاشتم بیهوده نبوده و واقعا ارزش خوندن رو داره، از اون کتابهایی هست که حقیقتا بهتون یه چیزی به اندازه درک و دانش و تحلیل تون میده.
همانند بقیه داستان های داستایوفسکی زیبا بود، در این داستان قسمتهایی از زندگی و اتفاقهایی که برای نویسنده افتاده بود را از زبان قهرمان داستان بازگو میکنه که برای کسی که با زندگی او آشناست خیلی جالبه، نشان میده که آن اتفاق ها چه تاثیری در روحیه او گذاشته است، تنها یک داستان از داستایوفسکی را آقای سلطان زاده اجرا نکرده که کتاب تسخیر شدگان است که در حال مطالعه نسخه چاپی آن هستم، ولی به هیچ عنوان حسی که راوی به شنونده میدهد را ندارد، پیشنهاد میکنم حتما کتاب ابله رو گوش کنید
اکثر کتابای با متنهای بلند یه جاهایی خسته کننده میشن برای خود من اتفاق افتاد تو این کتاب یه مدت تا نصفه خوندم وقفهای افتاد اما دوست داشتم بدونم یک آدمی که اینقدر ساده و صمیمی به قول اطرافیانش (ابله) تو جامعهای که همه افراد اون دروغ گو و ریا کار و متملق که خودمم شاملشون میشم چه رخ خواهد داد.. اما برای ماجرای ماری و پرنس و بچهها نا خود آگاه خیلی گریه کردم هیچ وقت از خوندن این کتاب پشیمون نمیشم پیشنهاد میکنم
زیبا مثل آثار دیگر داستایوفسکی، البته پاکی مطلقی ک در این کتاب و بعضی کتابهای دیگر داستایوفسکی اشاره شده کمی متفاوت با معیار و الگوی ماست که برگرفته از اعتقادات مذهبی ماست، ب نظر من خوبی مطلقی ک در اندیشه ما ایرانیان و مسلمانان شکل گرفته عقلانی تر و قابل درک تر است. در کل این اثر زیبا رو ب دوستان پیشنهاد میکنم و تامل در خصلتهای پاک شخصیت اول داستان، ک کاش الگوی رفتاری برای ما بشود در این زمانه ناپاک
کتاب خوبیه من فعلا فصل اول رو تموم کردم تا اینجا که جذاب بوده برام داستان جالبی بود. نشون میده که نیازی نداره انسان کامل کامل باشه بلکه باید خود واقعیشو نشون بده. اگر خشم داشته باشه خشمش رو بروز بده ولی کنترل شده محبت و عشق ورزی بکنه ولی عزت نفسش رو حفظ کنه. همیشه عزت و کرامت نفس را در اولویت قرار بده.
شاهزاده برای خودش ارزش قائل نبود نه خودش به جایی رسید ونه به کسی کمکی کرد.
شاهزاده برای خودش ارزش قائل نبود نه خودش به جایی رسید ونه به کسی کمکی کرد.
اثری ارزشمند بر پایه نقش زیبایی و پاکی در نجات جهانی سراسر تباهی و دروغ! بنظرم بعد از برادران کارامازوف و جنایت و مکافات یکی از بهترینها بود که خواندنش را پیشنهاد میکنم. نقد و بررسی انتهای رمان بسیار مفید بود، هر چند روال داستان گاهی با پرگویی و معرفی شخصیتهای غیر موثر و متعدد به بیراهه میرفت و این امر مخاطب را خسته میکرد، رویهم رفته اثری خواندنی و قابل تامل میباشد.
کتاب عالی بود امااااا نقطه ضعف بارز جای خالی یک گوینده زن بود ❌❌❌
مخصوصا برای شخصیت ناستازیا چون این همه زیبایی ک راجب این شخصیت وجود داشت و تمام شخصیتها از زیباییش میگفتن هیچ جوره نمیشد با صدای تغییر یافته گوینده مرد تجسم کرد❗️❗️❗️
بسیار صدای زن رو ضعیف و بد و حتی زشت تقلید میکرد ب طوری ک تو ذوق میخورد و افکارت راجب شخصیت زنهای قصه رو نمیذاشت شکل بگیره
مخصوصا برای شخصیت ناستازیا چون این همه زیبایی ک راجب این شخصیت وجود داشت و تمام شخصیتها از زیباییش میگفتن هیچ جوره نمیشد با صدای تغییر یافته گوینده مرد تجسم کرد❗️❗️❗️
بسیار صدای زن رو ضعیف و بد و حتی زشت تقلید میکرد ب طوری ک تو ذوق میخورد و افکارت راجب شخصیت زنهای قصه رو نمیذاشت شکل بگیره
با سلام و عرض ادب. با ضرس قاطع میتوانم بگویم. رمانها داستایوفسکی یکی از یکی بهتر و شاهکار میباشد، وقتی شما این رمانها را میخوانید و یا گوش میدهید ناخودآگاه خود را در درون آن میبینید و مثل همیشه پایان رمانهایش را نمیتوان پیش بینی کرد. توصیه میکنم به خواندن و یا گوش دادن این اثر هنری فاخر. لذت گوش دادن به این رمان با صدای استاد سلطان زاده چندین برابر میشود.
این کتاب بسیار در گیر میکنه. انقدر شخصیت داخل کتاب هست که واقعا بعضی وقتها گیجمیشه آدم. رمان سنگینیه. اما در نهایت تلخی دوست داشتم بعد از این همه ساعت گوش دادن شاید حداقل کامل تر تموم بشه. اما در کل واقعا ارزش گوش دادن رو داره. چون ی سبک متفاوتی از رمانهای عاشقانه است. تنفر، عشق، حسادت، حماقت، و خیلی لغات دیگه برام توی این رمان نقشهای مهمی بازی کردند. در کل خوب بود.
در مجموع کتاب مفهومی و خوبی بود یعنی اگر در حین گوش دادن حواستان پرت شود ممکن است بقیه داستان را متوجه نشید، اما نکتهای برای من جالب بود الفاظ و عبارات گوینده بود واقعا به دایره لغاتم اضافه شد
اما نکتهای که داشت در بعضی مواقع احساس میکردم که بخشهایی از کتاب رو حذف یا خلاصه کردن چون داستان وقتی از قسمتی به قسمت بعد میرفت انگار ارتباطی به قسمت قبلش نداشت.
اما نکتهای که داشت در بعضی مواقع احساس میکردم که بخشهایی از کتاب رو حذف یا خلاصه کردن چون داستان وقتی از قسمتی به قسمت بعد میرفت انگار ارتباطی به قسمت قبلش نداشت.
سلام کتابراه عزیز ممنون از بابت این شاهکارهای ادبی جهان. یک پیشنهادی که دارم برای شما و این که حتما در ارائه این آثار و درک بیشتر ان کمک شنونده و یا خواننده میکنه این هست که حتما قبل از شروع کتاب یک شخصیت شناسی در قسمت توضیحات کتاب از اشخاص برای درک بهتر بگذارید. ممنون.
الان که کتاب تموم شد چه اتفاقی افتاد😱😱😱😱😱 و اینکه ابله اصلا ابله نبوده
الان که کتاب تموم شد چه اتفاقی افتاد😱😱😱😱😱 و اینکه ابله اصلا ابله نبوده
این دومین کتاب از داستایوفسکی بود ک خوندم کتاب اول جنایت و مکافات بود و اونقدر انتظار من رو بالا برده بود ک فقط رمان ابله میتونست بعد اون کتاب ب دلم بشینه هم از لحاظ جذابیت داستان و هم البته صدای دلنشین آرمان سلطان زاده که جذابیت داستان رو هزار برابر کرد، خدا رو شکر میکنم ک این کتاب رو انتخاب کردم، جز اون کتابهایست ک باید حتما خواند.
از این کتاب مثل بقیه آثار داستایوفسکی لذت برم نمیتونم حس خاص و عجیبی که از خواندن آثار این نویسنده پیدا میکنم را در کلمات بیان کنم. تخصصش را هم ندارم. اما حسی صمیمی واقع گرایانه و فلسفی خاصی در این اثر وجود داشت. نکات ریز و زیر پوستی جالبی از انسان دوستی در کتاب بود که میشد کلی چیز ازش آموخت. واقعا کتاب عالی بود. ممنون از کتابراه
ممنون از آقای سلطان زاده بخاطر گویندگی عالی ایشان و حس دادن به اکثر شخصیتهای کتاب اما جای یک گوینده زن برای شخصیتهای زن کتاب بسیار خالی بود
و در مورد کتاب هم در کل کتاب بسیار ارزشمند و قابل احترامی است هرچند در فصلهای میانی کتاب گاها خسته کننده میشود و میشود یک سوم پایانی کتاب را بهترین قسمت آن نامید
و در مورد کتاب هم در کل کتاب بسیار ارزشمند و قابل احترامی است هرچند در فصلهای میانی کتاب گاها خسته کننده میشود و میشود یک سوم پایانی کتاب را بهترین قسمت آن نامید
(کتابی خوب و خوبتر شنیدن با صدای راوی محترم). نویسنده با دو موضوع روانشناسی و جامعه شناسی و با پرداخت شخصیتهای متنوع به موشکافی لایههای جامعه براساس طبقه اشراف و متوسط و ضعیف پرداخته و همچنین چاشنی سست شمردن مذهب و تاثیر ان بر کل جامعه و سرنوشت جمعی که البته فضای فکری شبیه به کتاب جنایت و مکافات است
ابله یکی از قویترین کتاب های صوتی داستایوفسکی بود... من اکثر کتابهای این بزرگ رو خوندم ولی این یکی منو خیلی دگرگون کرد...
روایتی که نشان میدهد در دوران بدی که ما زندگی میکنیم انسانیت دیوانگیست...
واقعا از آقای سلطان زاده هم ممنونم که با صدا و فن بیان هنرمندانهی خودشون این شاهکار رو گویندگی کردن...
روایتی که نشان میدهد در دوران بدی که ما زندگی میکنیم انسانیت دیوانگیست...
واقعا از آقای سلطان زاده هم ممنونم که با صدا و فن بیان هنرمندانهی خودشون این شاهکار رو گویندگی کردن...
خیلی کتاب جالبی هست ولی مثل سایر کتابهای داستایوفسکی پر از شخصیت با اسمهای سخت هست که کمی گیج کنندس مخصوصا که اکثر اسمها طولانی و شبیه به هم هستند پیشنهاد میدم حتما هر شخصیتی که به داستان اضافه میشه یه گوشه مختصر یادداشت کنید البته آقای سلطان زاده به قشنگی با تغییر صدای عالی تا حد زیادی به تشخیص شخصیتها کمک کردن
درود
با توجه به اینکه بیش از 200 سال از تولد داستایوفسکی میگذرد یعنی دو قرن نکته اینجاست که جامعه روسیه دوران فئودالی را طی میکند سخت است بگویم انطباق دوجامعه دیروز و امروز چگونه است از نقطه نظر روانشناختی فقط باید به این رومان نگاه کرد دنیا خیلی تغییر کرده ولی خوب در آن دوران این رمان زیباست تا ببینیم
با توجه به اینکه بیش از 200 سال از تولد داستایوفسکی میگذرد یعنی دو قرن نکته اینجاست که جامعه روسیه دوران فئودالی را طی میکند سخت است بگویم انطباق دوجامعه دیروز و امروز چگونه است از نقطه نظر روانشناختی فقط باید به این رومان نگاه کرد دنیا خیلی تغییر کرده ولی خوب در آن دوران این رمان زیباست تا ببینیم
واقعا عالی عالی معرکه انقدر داستان جذاب و اجرا بدون نقص است که من سرعت پخش رو کم کردم دیرتر تموم شه حتما پیشنهاد میکنم بهتون. راستی موزیک پس زمینه هم بی تاثیر نیست. واقعا چه میشود که انسانهای دو رو یاغی و بد تینت یک انسان خوب و بخشایش گر را ابله مینامند در صورتی که او به معنای واقعی یک مسیح مجسم است.
از اینکه نویسنده بسیار توانا و چیره دست هست حرفی نیست اما متاسفانه کتاب برای من خیلی جذاب نبود مخصوصا از نیمههای آن به بعد تعاریف تکراری توصیف اتفاقات تکراری و مکالمات تکراری من و خسته میکرد و کششی نداشت بنظرم کتاب برای کسایی که نگاه بسیار عمیقی دارند و علاقه زیادی به داستایوفسکی دارند مناسب هست