کتاب نسبتا جذابی هست
شخصیتها هم از قلم نویسنده هم از صدای گوینده خوب پرداخته شدن و هر کدوم از شخصیتها خاص و تک هستن و با ویژگیهای متمایز کننده و برجسته
یه نکتهای ولی توی این اثر هست که شاید نشه گفت انتقاد ولی بی اهمیت نیست اونم این که داستان با اون حالت ذوق و شوق و هیجان و پویایی که داره آدم انتظار یه پایان درخشان داره ولی پایانش بسیار تلخ هست ولی این مزیت رو داره که این پایان تلخ آدم رو به فکر فرو میبره و به نوعی انگیزه میشه واس مرور رمان توی ذهن و تحلیل شخصیتها و اتفاق ها
شاید توی چهار تا شخصیت اصلی داستان یعنی خود پرنس، روگوژین، ناستازیا و آگلایا، ویژگی مشترک همشون احساسات و تصمیمات نوسان دار و بی ثبات باشه
به طوری که شخصیت پرنس با وجود نکات مثبت اخلاقیش، بیش از حد نرم و تاثیر پذیر و منفعل هست و کمتر پیش میاد جریانها و وقایع رو فعالانه پیگیری کنه و ثبات رای داشته باشه
روگوژین که شاخصهاش شرارت هست، بین عشق و نفرت در نوسانه و این نکته هم ارتباط نزدیک عشق با نفرت رو میرسونه و هم این که میشه برداشت کرد که تا وقتی آدم توی این نوسان به ثبات نرسیده و با خودش یک دل نشده اون عشق رو نباید جدی بگیره
آگلایا تا حدی ثبات داره ولی بیشتر وقتها چیزی که ابراز میکنه تلخ تر و متفاوت هست نسبت به چیزی که توی دلش داره
ناستازیای بیچاره هم انگار در درون خودش در انتخاب بین کسی که در شان و شخصیت خودش هست ولی بخاطر همین رذالت مشترک همونطور که خودش رو نمیپسنده عمیقا اون رو هم نمیپسنده، و کسی که اخلاق و شخصیتش رو میپسنده ولی خودش رو لایق اون نمیدونه، در جدال و تردید هست و آخر هم این دو دلی و نوسان بیچارش میکنه
اگر به تحلیل شخصیتها و وقایع علاقه دارین توصیه میکنم بهتون گوش بدین
یا علی
شخصیتها هم از قلم نویسنده هم از صدای گوینده خوب پرداخته شدن و هر کدوم از شخصیتها خاص و تک هستن و با ویژگیهای متمایز کننده و برجسته
یه نکتهای ولی توی این اثر هست که شاید نشه گفت انتقاد ولی بی اهمیت نیست اونم این که داستان با اون حالت ذوق و شوق و هیجان و پویایی که داره آدم انتظار یه پایان درخشان داره ولی پایانش بسیار تلخ هست ولی این مزیت رو داره که این پایان تلخ آدم رو به فکر فرو میبره و به نوعی انگیزه میشه واس مرور رمان توی ذهن و تحلیل شخصیتها و اتفاق ها
شاید توی چهار تا شخصیت اصلی داستان یعنی خود پرنس، روگوژین، ناستازیا و آگلایا، ویژگی مشترک همشون احساسات و تصمیمات نوسان دار و بی ثبات باشه
به طوری که شخصیت پرنس با وجود نکات مثبت اخلاقیش، بیش از حد نرم و تاثیر پذیر و منفعل هست و کمتر پیش میاد جریانها و وقایع رو فعالانه پیگیری کنه و ثبات رای داشته باشه
روگوژین که شاخصهاش شرارت هست، بین عشق و نفرت در نوسانه و این نکته هم ارتباط نزدیک عشق با نفرت رو میرسونه و هم این که میشه برداشت کرد که تا وقتی آدم توی این نوسان به ثبات نرسیده و با خودش یک دل نشده اون عشق رو نباید جدی بگیره
آگلایا تا حدی ثبات داره ولی بیشتر وقتها چیزی که ابراز میکنه تلخ تر و متفاوت هست نسبت به چیزی که توی دلش داره
ناستازیای بیچاره هم انگار در درون خودش در انتخاب بین کسی که در شان و شخصیت خودش هست ولی بخاطر همین رذالت مشترک همونطور که خودش رو نمیپسنده عمیقا اون رو هم نمیپسنده، و کسی که اخلاق و شخصیتش رو میپسنده ولی خودش رو لایق اون نمیدونه، در جدال و تردید هست و آخر هم این دو دلی و نوسان بیچارش میکنه
اگر به تحلیل شخصیتها و وقایع علاقه دارین توصیه میکنم بهتون گوش بدین
یا علی