نقد، بررسی و نظرات کتاب جوینده - امین فرد
4.6
2919 رای
مرتبسازی: پیشفرض
بادرودوسپاس ازکتابراه برای گذاشتن برخی کتابهای خوب مثل این موردکه میتوان ادعا کرد یکی ازکم اشتباهترین کتابهای این سایت ازنظراملایی بودکه انشاءالله
درویرایشهای بعدی اشتباهات تایپی ونگارشی باقیمانده رفع خواهدشد
وامایکی ازامتیازات این کتاب عدم استفاده ازکلمات مستهجن ومخلوقِ
طبقه اجتماعی خاص که بیشتراز اراذل واوباش نیزهستند
ومتأسفانه دراین سالهای اخیربشدت مورداستفادهی نویسندگان ایرانی وفیلم سازان فیلمهای وآبکی وبفرموده قرارگرفته واززبان
قهرمانان آنهادرهرسطح
اجتماعی که باشند اعم ازدکتر ومهندس ودانشجوواستادومؤمن وروشنفکروبازاری ورئیس ومرئوس
مادروپدروکوچک وبزرگ و.. تراوش مینماید.
اماانچه برایم مهم تروقابل اعتناترست، موفقیت نویسنده درنشان دادن عمق فاجعه ایست، عظیم وبسیارمحتمل وخوابیده درکمین حیات وبقاءزمین وحتی بهترست بگویم شروع شده، برای نابودی زمین آنهم به دست انسان خودشیفته وتمامیت خواه بخصوص مسؤولان کشورها.
اگرچه نویسنده محترم درتوصیف لباس ووضعیت جسمانی وروحی قهرمانان وفضا واماکن وغذاهاخوب قلم فرسایی نکرده اما در بیان حالاتی نظیرسرمایش وگرمایش وتشنگی وخستگی وترس ونومیدی، بسیار موفق بوده، طوریکه خواننده همگام با قهرمانان به همه این حسهادست مییابد. ونکتهٔ آخراینکه هرچه فکرکردم نتوانستم دلیل انتخاب تمام اسامی بصورت خارجی، انهم توسط یک نویسندهی ایرانی رادرک کنم حتی اگراین انتخاب باعث شده باشددست نویسنده دربیان بعضی صحنهها
بازترشود
بازهم پسندیده نیست
زیراممکنست چنین انتخابی باعث گردددرذهن خوانندهی ایرانی این فرضیه متبادر شودکه این فاجعه مختص اغیارست.
واماخواندن وتفکر، پیرامون این رمان رابه همگان توصیه میکنم،
باشدکه هریک ازماسفیری شویم برای حراست زمین وجهان هستی. باسپاس
درویرایشهای بعدی اشتباهات تایپی ونگارشی باقیمانده رفع خواهدشد
وامایکی ازامتیازات این کتاب عدم استفاده ازکلمات مستهجن ومخلوقِ
طبقه اجتماعی خاص که بیشتراز اراذل واوباش نیزهستند
ومتأسفانه دراین سالهای اخیربشدت مورداستفادهی نویسندگان ایرانی وفیلم سازان فیلمهای وآبکی وبفرموده قرارگرفته واززبان
قهرمانان آنهادرهرسطح
اجتماعی که باشند اعم ازدکتر ومهندس ودانشجوواستادومؤمن وروشنفکروبازاری ورئیس ومرئوس
مادروپدروکوچک وبزرگ و.. تراوش مینماید.
اماانچه برایم مهم تروقابل اعتناترست، موفقیت نویسنده درنشان دادن عمق فاجعه ایست، عظیم وبسیارمحتمل وخوابیده درکمین حیات وبقاءزمین وحتی بهترست بگویم شروع شده، برای نابودی زمین آنهم به دست انسان خودشیفته وتمامیت خواه بخصوص مسؤولان کشورها.
اگرچه نویسنده محترم درتوصیف لباس ووضعیت جسمانی وروحی قهرمانان وفضا واماکن وغذاهاخوب قلم فرسایی نکرده اما در بیان حالاتی نظیرسرمایش وگرمایش وتشنگی وخستگی وترس ونومیدی، بسیار موفق بوده، طوریکه خواننده همگام با قهرمانان به همه این حسهادست مییابد. ونکتهٔ آخراینکه هرچه فکرکردم نتوانستم دلیل انتخاب تمام اسامی بصورت خارجی، انهم توسط یک نویسندهی ایرانی رادرک کنم حتی اگراین انتخاب باعث شده باشددست نویسنده دربیان بعضی صحنهها
بازترشود
بازهم پسندیده نیست
زیراممکنست چنین انتخابی باعث گردددرذهن خوانندهی ایرانی این فرضیه متبادر شودکه این فاجعه مختص اغیارست.
واماخواندن وتفکر، پیرامون این رمان رابه همگان توصیه میکنم،
باشدکه هریک ازماسفیری شویم برای حراست زمین وجهان هستی. باسپاس
با درود
کتاب بسیار جذاب و پرکشش است، قلم روان و بی تکلف نویسنده همراه با داستانی تخیلی خواننده را مجذوب کرده و بدنبال خود میبرد، تصویر سازی زیبا از موقعیت جغرافیایی و طبیعی منطقه بر زیبایی کار میافزاید
در حین خواندن کتاب گاهی تصور میکردم که ترجمه یک رمان خارجی را میخوانم و به ابتدای کتاب و نام نویسنده مراجعه میکردم و شادو خرسند میشدم وقتی نام یک نویسنده ایرانی را بر اثر میدیدم، شاد و خرسند به این دلیل که کمتر نویسنده تازه کاری در این نوع ژانر سخت بخت خود را میازماید
به نظرم حتی اگر این کتاب برداشتی ازاد از یک فیلم باشدو یا برداشتی از یک کتاب خارجی باز هم چیزی از ارزش کار نویسنده کم نمیکند
استفاده از اسامی خارجی ایده خوبی است چرا که دست نویسنده را برای پرواز تخیلش باز میگذارد
و اما چند نکته کوچک
سرانجام هر سه قهرمان داستان به یک شکل تمام میشود که به نظرم نقطه ضعفی در کلیت داستان است
اشتباهات کوچک و گاهی بزرگ هم دیده میشود
الفا میمیرد ولی بعد متوجه میشویم که او توسط هلگا به یک جهش یافته تبدیل میشود و به داستان باز میگردد
در حالی که قسمتی از داستان صرف توضیح انتقال بیماری خطرناک از جهش یافتهها به انسانها شده است در قسمتی کاپیتان بر دوش جهش جهش یافته ایی حمل میشود و بدست هلگا میافتد و تماس بدنی دارد ولی هیچ نشانی از بیماری پیدا نمیکند.
مگر هلگا چقدر دارو دارد که هر کس سر راهش قرار میگیرد را تبدیل به جهش یافته میکند، بالاخره طی ۱۵ سال نباید این همه جهش یافته زیاد باشد، البته شاید جهش یافتهها هم تولید مثل میکنند که در کتاب اشاره ایی به ان نشده است.
و از نویسنده تشکر میکنم که تا اخر دنیا مشعل عشق و امید و انسانیت را برافراشته نگه میدارد
کتاب بسیار جذاب و پرکشش است، قلم روان و بی تکلف نویسنده همراه با داستانی تخیلی خواننده را مجذوب کرده و بدنبال خود میبرد، تصویر سازی زیبا از موقعیت جغرافیایی و طبیعی منطقه بر زیبایی کار میافزاید
در حین خواندن کتاب گاهی تصور میکردم که ترجمه یک رمان خارجی را میخوانم و به ابتدای کتاب و نام نویسنده مراجعه میکردم و شادو خرسند میشدم وقتی نام یک نویسنده ایرانی را بر اثر میدیدم، شاد و خرسند به این دلیل که کمتر نویسنده تازه کاری در این نوع ژانر سخت بخت خود را میازماید
به نظرم حتی اگر این کتاب برداشتی ازاد از یک فیلم باشدو یا برداشتی از یک کتاب خارجی باز هم چیزی از ارزش کار نویسنده کم نمیکند
استفاده از اسامی خارجی ایده خوبی است چرا که دست نویسنده را برای پرواز تخیلش باز میگذارد
و اما چند نکته کوچک
سرانجام هر سه قهرمان داستان به یک شکل تمام میشود که به نظرم نقطه ضعفی در کلیت داستان است
اشتباهات کوچک و گاهی بزرگ هم دیده میشود
الفا میمیرد ولی بعد متوجه میشویم که او توسط هلگا به یک جهش یافته تبدیل میشود و به داستان باز میگردد
در حالی که قسمتی از داستان صرف توضیح انتقال بیماری خطرناک از جهش یافتهها به انسانها شده است در قسمتی کاپیتان بر دوش جهش جهش یافته ایی حمل میشود و بدست هلگا میافتد و تماس بدنی دارد ولی هیچ نشانی از بیماری پیدا نمیکند.
مگر هلگا چقدر دارو دارد که هر کس سر راهش قرار میگیرد را تبدیل به جهش یافته میکند، بالاخره طی ۱۵ سال نباید این همه جهش یافته زیاد باشد، البته شاید جهش یافتهها هم تولید مثل میکنند که در کتاب اشاره ایی به ان نشده است.
و از نویسنده تشکر میکنم که تا اخر دنیا مشعل عشق و امید و انسانیت را برافراشته نگه میدارد
سلام آقای فرد
کتابتون بسیار جذاب و زیبا پر از استرس و کشمکش بود
من ساعتها نتونستم چشم از نوشتهها بردارم و تمام شب تا سحر رو مشغول مطالعه بودم و بسیار لذت بردم
جاهایی از داستان بود که از استرس تپش قلب میگرفتم و جاهای دیگهای هم بود که یا نمیتونستم ادامه داستان رو پیش بینی کنم یا اگه هم میکردم کاملا متفاوت میشد
از نیمههای داستان حس میکردم داستان داره زود تموم میشه و خوشحالم که جلد دومی هم وجود داره که چیزهایی که در جلد اول ناقص موند رو کامل کنه
البته یکجاهایی از داستان بود که جون مقدمهای برای اون وجود نداشت کمی درک اون سخت میشد مثلا وجود اون سفینه اونهم در اون شرایط آخرالزمانی یک مقدار دور از انتظار بود و کاش قبلش مقدمهای بر ساختش گفته میشد البته امیدوارم در جلد دوم گفته بشه و مورد دوم اینکه در بعضی از قسمتهای داستان مشکلاتی وجود داشت مثلا گفته شده بود که تماش جهش یافتهها با انسانها اونهارو بیمار میکند در حالی که اون جویندهای که دستش زخمی شده بو یا اون زنی که توسط جهش یافته زخمی شده بود بیمار نشدند بهر حال با تمام این موارد خط داستانی عالی و هیجانی پیش رفت.
امیدوارم برعکس کتابهای دیگه که در جلدهای دو به بعد جذابیت داستان افت میکنه جلد دو جوینده به زیبایی و کشش و هیجان جلد اول باشه
مشتاقانه منتطر جلد دوم هستم امیدوارم که هر چه زودتر منتشر بشه
اگه میشه نام جلد دوم هم به همین نام باشه تا بتونیم پس از انتشار زودتر کتاب رو پیدا کنیم
و زمان انتشار جلد دوم رو هم لطفا اطلاع بدید
با تشکر
کتابتون بسیار جذاب و زیبا پر از استرس و کشمکش بود
من ساعتها نتونستم چشم از نوشتهها بردارم و تمام شب تا سحر رو مشغول مطالعه بودم و بسیار لذت بردم
جاهایی از داستان بود که از استرس تپش قلب میگرفتم و جاهای دیگهای هم بود که یا نمیتونستم ادامه داستان رو پیش بینی کنم یا اگه هم میکردم کاملا متفاوت میشد
از نیمههای داستان حس میکردم داستان داره زود تموم میشه و خوشحالم که جلد دومی هم وجود داره که چیزهایی که در جلد اول ناقص موند رو کامل کنه
البته یکجاهایی از داستان بود که جون مقدمهای برای اون وجود نداشت کمی درک اون سخت میشد مثلا وجود اون سفینه اونهم در اون شرایط آخرالزمانی یک مقدار دور از انتظار بود و کاش قبلش مقدمهای بر ساختش گفته میشد البته امیدوارم در جلد دوم گفته بشه و مورد دوم اینکه در بعضی از قسمتهای داستان مشکلاتی وجود داشت مثلا گفته شده بود که تماش جهش یافتهها با انسانها اونهارو بیمار میکند در حالی که اون جویندهای که دستش زخمی شده بو یا اون زنی که توسط جهش یافته زخمی شده بود بیمار نشدند بهر حال با تمام این موارد خط داستانی عالی و هیجانی پیش رفت.
امیدوارم برعکس کتابهای دیگه که در جلدهای دو به بعد جذابیت داستان افت میکنه جلد دو جوینده به زیبایی و کشش و هیجان جلد اول باشه
مشتاقانه منتطر جلد دوم هستم امیدوارم که هر چه زودتر منتشر بشه
اگه میشه نام جلد دوم هم به همین نام باشه تا بتونیم پس از انتشار زودتر کتاب رو پیدا کنیم
و زمان انتشار جلد دوم رو هم لطفا اطلاع بدید
با تشکر
💚درود آقای فرد، نویسنده محترم، بحدی جذب جوینده شدم که حتما (همه آنان از خدایان بودند) را بقلم شما خواهم خواند.
💚پیشاپیش از عنایت شما در پاسخگویی به نظرات سپاسگزارم. اطلاعات خوبی کسب کردم و قدردان احترام شما هستم.
💚بعنوان یک ایرانی، از قلم شما لذت بردم وآرزوی مانایی و موفقیت روزافزون دارم.
💚رسوخ آرام کلمات ابتدای داستان از فضای رئال به سورئال کاملا هنرمندانه است
💚نام داستان با ارتباط منطقی انتخاب شده
💚سوژه داستان در آینده اتفاق میافتد که علمی _تخیلی است
💚فضاسازیها بسیار بسیار عالی تصویرسازی شده، بنحوی که من همچون دیگر خوانندگان اثر، مجبور به همذات پنداری با قهرمانان شدهام که بعضی آن را اطاله کلام تصور کردهاند، بویژه این نکته خیلی مورد توجه من قرار گرفت که باران در جای جای داستان با وجود ماهیت واحد، با هنر قلم شما، آشنایی زداییهای متفاوت داشت، انگار که هر بارش با بارش بعد متفاوت بود، که بود، و من این را حس کردم
💚پرداخت و چهارچوب رمان همچون تابلوی نقاشی بزرگی، تعلیقهای مناسب، جمله بندی، دیالوگهای کد دار، و کششهای رنگین را در خود داشت
💚مخاطب از ۱۵ به بالا، چون در این عصر نوجوانان هم به مسئله پایایی زمین حساس هستند
💚زیرکانه، هدف رمان را با چاشنی جدایی ناپذیر زندگی (عشق) به خواننده عرضه کردید: نابودی زمین و عواقب آن
و صدای حسرت را هم شنیدید
💚ریتم و پی رنگ رمان پویا و ادامه دار است و کنجکاوی برانگیز
💚پایان بندی گر چه انتظار برخی را برآورده نکرد که بقول شما، هر داستانی فراز و فرود خودش را دارد ولی کلیشهای نبود و در چنان شرایطی بنظر منطقی هم میرسید
💚گله از اغلاط املایی را بدل نگیرید مغز خودش قضیه را حل میکند
💚از روش انتخاب اسامی لذت بردم
💚نمایش توانمندی بانوان
💚پیشاپیش از عنایت شما در پاسخگویی به نظرات سپاسگزارم. اطلاعات خوبی کسب کردم و قدردان احترام شما هستم.
💚بعنوان یک ایرانی، از قلم شما لذت بردم وآرزوی مانایی و موفقیت روزافزون دارم.
💚رسوخ آرام کلمات ابتدای داستان از فضای رئال به سورئال کاملا هنرمندانه است
💚نام داستان با ارتباط منطقی انتخاب شده
💚سوژه داستان در آینده اتفاق میافتد که علمی _تخیلی است
💚فضاسازیها بسیار بسیار عالی تصویرسازی شده، بنحوی که من همچون دیگر خوانندگان اثر، مجبور به همذات پنداری با قهرمانان شدهام که بعضی آن را اطاله کلام تصور کردهاند، بویژه این نکته خیلی مورد توجه من قرار گرفت که باران در جای جای داستان با وجود ماهیت واحد، با هنر قلم شما، آشنایی زداییهای متفاوت داشت، انگار که هر بارش با بارش بعد متفاوت بود، که بود، و من این را حس کردم
💚پرداخت و چهارچوب رمان همچون تابلوی نقاشی بزرگی، تعلیقهای مناسب، جمله بندی، دیالوگهای کد دار، و کششهای رنگین را در خود داشت
💚مخاطب از ۱۵ به بالا، چون در این عصر نوجوانان هم به مسئله پایایی زمین حساس هستند
💚زیرکانه، هدف رمان را با چاشنی جدایی ناپذیر زندگی (عشق) به خواننده عرضه کردید: نابودی زمین و عواقب آن
و صدای حسرت را هم شنیدید
💚ریتم و پی رنگ رمان پویا و ادامه دار است و کنجکاوی برانگیز
💚پایان بندی گر چه انتظار برخی را برآورده نکرد که بقول شما، هر داستانی فراز و فرود خودش را دارد ولی کلیشهای نبود و در چنان شرایطی بنظر منطقی هم میرسید
💚گله از اغلاط املایی را بدل نگیرید مغز خودش قضیه را حل میکند
💚از روش انتخاب اسامی لذت بردم
💚نمایش توانمندی بانوان
باسلام خدمت اقای امین فرد.
کتاب جوینده کتاب بسیار زیبایی بود و همانطور که گفته شد جلد دوم ان در حال انتشار است.
اما چند نکته مثبت و منفی در کتاب زیبای جوینده نظر من را جلب کرد.
مزایا:
خواندن کتاب تخیلی حس لذت بخشی دارد و جدال و تلاش برای زندگی را میتوان در این دید. نکاتی که از کتاب شما اموختم فداکاری، تلاش و از خود گذشتگی بود و اینکه ما را برای ساعاتی سرگرم میکرد.
از نکات منفی درون کتاب بود که اگر رعایت میشد کتاب بسیار جذاب تر بود.
اگر در ابتدای شروع کتاب که از زبان شخصیت اصلی یعنی لیا بود کمی درباره زندگی خودش توضیح داده میشد خیلی بهتر بود ما بعد از خواندن چند صفحه کتاب تازه اسم شخصیت اصلی را شنیدیم.
نکته بعدی اینکه این یک رمان فارسی است و هنگامی که کاپیتان به بتا زبان را اموخت زبان فارسی را با توجه به حروف اموزش داد اما اسم شخصیتها ایرانی نبود و دوگانگی را برای مخاطب بوجود میاورد.
غلطهای املایی در چندین موارد به چشم میخورد.
در صفحه 362 بالای صفحه به جای اسم داکو، کایو نام برده شده که اشتباه بود.
و جذاب تر بود اگر که افراد بیشتر به چالش کشیده میشدن چون هر زمان که دچار مشکل بودن کاپیتان ذخیرههایی داشت و باز امید تزریق میشد این بد نیست اما بهتر است که کمی به واقعیت نزدیک شود.
بیشتر داستان در مسیر و سختیهای ان بود و بهتر بود که اتفاقات جدید تری میافتاد.
در نهایت کتاب بسیار عالی بود و من بشخصه خیلی دوست داشتم و اگر اینچنین نبود 490 صفحه کتاب را نمیتوانستیم بخوانیم و ماجرا و اتفاقات ما را وادار به ادامه میکرد.
خسته نباشید. منتظر جلد دوم هستیم.
کتاب جوینده کتاب بسیار زیبایی بود و همانطور که گفته شد جلد دوم ان در حال انتشار است.
اما چند نکته مثبت و منفی در کتاب زیبای جوینده نظر من را جلب کرد.
مزایا:
خواندن کتاب تخیلی حس لذت بخشی دارد و جدال و تلاش برای زندگی را میتوان در این دید. نکاتی که از کتاب شما اموختم فداکاری، تلاش و از خود گذشتگی بود و اینکه ما را برای ساعاتی سرگرم میکرد.
از نکات منفی درون کتاب بود که اگر رعایت میشد کتاب بسیار جذاب تر بود.
اگر در ابتدای شروع کتاب که از زبان شخصیت اصلی یعنی لیا بود کمی درباره زندگی خودش توضیح داده میشد خیلی بهتر بود ما بعد از خواندن چند صفحه کتاب تازه اسم شخصیت اصلی را شنیدیم.
نکته بعدی اینکه این یک رمان فارسی است و هنگامی که کاپیتان به بتا زبان را اموخت زبان فارسی را با توجه به حروف اموزش داد اما اسم شخصیتها ایرانی نبود و دوگانگی را برای مخاطب بوجود میاورد.
غلطهای املایی در چندین موارد به چشم میخورد.
در صفحه 362 بالای صفحه به جای اسم داکو، کایو نام برده شده که اشتباه بود.
و جذاب تر بود اگر که افراد بیشتر به چالش کشیده میشدن چون هر زمان که دچار مشکل بودن کاپیتان ذخیرههایی داشت و باز امید تزریق میشد این بد نیست اما بهتر است که کمی به واقعیت نزدیک شود.
بیشتر داستان در مسیر و سختیهای ان بود و بهتر بود که اتفاقات جدید تری میافتاد.
در نهایت کتاب بسیار عالی بود و من بشخصه خیلی دوست داشتم و اگر اینچنین نبود 490 صفحه کتاب را نمیتوانستیم بخوانیم و ماجرا و اتفاقات ما را وادار به ادامه میکرد.
خسته نباشید. منتظر جلد دوم هستیم.
خیلی میخوام داستان لو نره پس هرکی میخواد هیجان اخیر براش بمونه خواهش میکنم بعد از به اتمام رساندان کتاب این نوشتهها را بخواند.
سادیا زخمی بر دل داشت و فقط کاپیتان میتونست زخم هاش رو بپوشونه ولی هیچگاهی مداوا نمیشد. اون باید تمومش میکرد، بخاطر اولین کسی که براش مرد برای بتا، برای مگراس که قطعا در آن هیکل بزرگش، قلبی بزرگتر از آن را جای داده بود و عشق پایان کارش را به فدا کاری رساند، برای شاگ که سمبل وفاداری بود پا به پای سادیا تا آخرین نگاه همراه بود، آلفایی که ندانستم چرا پایانش آنچنان شد، کسی که تا آخرین لحظههای آلفا بودنش مطمئن از زنده ماندن سادیا شد و افجل که از روزهای نخست زندگی با سادیا خو گرفته بود و تا آخرین لحظه در کنارش بود. من بیشتر از همه مبهوت کاپیتان شدم حتی بیشتر از خود او یعنی سادیا. کاپیتان با تمام محافظتها از اطرافیانش که داشت بازهم در آخر تنها ماند و خودش کار را تمام کرد.
لیا نقش دوم رو ایفا میکرد با اینکه اولین بار او در ذهنها تجسم میشد، کنجکاوی او با عث شد تا به داستان کاپیتان واقف بشه و در اخیر خودش رو فدای چیزی کنه که دوسش داره.
داستان به تک تک سلولهای درونم رخنه کرد و هر چه میخواندم هیجان داستان برایم بیشتر میشد. البته در نوشتار بعضی نا هنجاریها را احساس میکردم ولی دلچسبی داستان آنقدر بود که بدون توقف بر روی آنها به پیش میرفتم.
امیدوارم آقای فرد این داستان را ادامه دهند و دوباره شخصیتهای اصلی در وضعیت متفاوت ببینم.
سادیا زخمی بر دل داشت و فقط کاپیتان میتونست زخم هاش رو بپوشونه ولی هیچگاهی مداوا نمیشد. اون باید تمومش میکرد، بخاطر اولین کسی که براش مرد برای بتا، برای مگراس که قطعا در آن هیکل بزرگش، قلبی بزرگتر از آن را جای داده بود و عشق پایان کارش را به فدا کاری رساند، برای شاگ که سمبل وفاداری بود پا به پای سادیا تا آخرین نگاه همراه بود، آلفایی که ندانستم چرا پایانش آنچنان شد، کسی که تا آخرین لحظههای آلفا بودنش مطمئن از زنده ماندن سادیا شد و افجل که از روزهای نخست زندگی با سادیا خو گرفته بود و تا آخرین لحظه در کنارش بود. من بیشتر از همه مبهوت کاپیتان شدم حتی بیشتر از خود او یعنی سادیا. کاپیتان با تمام محافظتها از اطرافیانش که داشت بازهم در آخر تنها ماند و خودش کار را تمام کرد.
لیا نقش دوم رو ایفا میکرد با اینکه اولین بار او در ذهنها تجسم میشد، کنجکاوی او با عث شد تا به داستان کاپیتان واقف بشه و در اخیر خودش رو فدای چیزی کنه که دوسش داره.
داستان به تک تک سلولهای درونم رخنه کرد و هر چه میخواندم هیجان داستان برایم بیشتر میشد. البته در نوشتار بعضی نا هنجاریها را احساس میکردم ولی دلچسبی داستان آنقدر بود که بدون توقف بر روی آنها به پیش میرفتم.
امیدوارم آقای فرد این داستان را ادامه دهند و دوباره شخصیتهای اصلی در وضعیت متفاوت ببینم.
سلام ودرود
کتاب جوینده برام بسیار هیجان انگیز بود و کشش داشت. خیلی داستان جذابی داشت بنظرم و اینکه واقعهها، مکانها و صحنهها خوب بیان شده، بطوری که احساس میکردم دارم فیلم این داستان رو میبینم.
چهره کاپیتان سادیا، لیا، کورو، مرگاس، زارگون برام واضح بود.
گاهی بعد از خوندن قسمتی از داستان، باین فکر فرو میرفتم که اگر روزی زمین زیبای ما باین روز بیفته، چقدر غم انگیز و سخت خواهد بود.
و اینکه زمانی که جون آدم درخطره از هیچ راهی و زحمتی فروگذار نمیکنه.
گاهی ما آدمها بخاطر علاقمون به کسی، بیشتر باعث اذیت و آزار هستیم و متوجه خودخواهیمون نیستیم.
افراد قوی و فداکاری در دنیا وجود دارن، که باعث انگیزه میشن برام. از این داستان میشه امیدواری، نا امیدی، رنج و مشقت، آسایشی که تا زمان داشتنش متوجه نیستیم، مگر زمانی که از دستش بدیم، و... رو بخوبی حس کرد.
بنظرم زیباییهای زیادی داشت درکل و آدم رو به درون خودش میکشید.
ممنون از نویسنده و عوامل کتاب و همچنین کتابراهیهای عزیز.
کتاب جوینده برام بسیار هیجان انگیز بود و کشش داشت. خیلی داستان جذابی داشت بنظرم و اینکه واقعهها، مکانها و صحنهها خوب بیان شده، بطوری که احساس میکردم دارم فیلم این داستان رو میبینم.
چهره کاپیتان سادیا، لیا، کورو، مرگاس، زارگون برام واضح بود.
گاهی بعد از خوندن قسمتی از داستان، باین فکر فرو میرفتم که اگر روزی زمین زیبای ما باین روز بیفته، چقدر غم انگیز و سخت خواهد بود.
و اینکه زمانی که جون آدم درخطره از هیچ راهی و زحمتی فروگذار نمیکنه.
گاهی ما آدمها بخاطر علاقمون به کسی، بیشتر باعث اذیت و آزار هستیم و متوجه خودخواهیمون نیستیم.
افراد قوی و فداکاری در دنیا وجود دارن، که باعث انگیزه میشن برام. از این داستان میشه امیدواری، نا امیدی، رنج و مشقت، آسایشی که تا زمان داشتنش متوجه نیستیم، مگر زمانی که از دستش بدیم، و... رو بخوبی حس کرد.
بنظرم زیباییهای زیادی داشت درکل و آدم رو به درون خودش میکشید.
ممنون از نویسنده و عوامل کتاب و همچنین کتابراهیهای عزیز.
سلام و درود وقتی جوینده 1 رو تموم کردم، بعنوانی کتاب خیلی خیلی خوب تو ذهنم ثبت شد. پایان تلخ ولی جالبی داشت و هیچوقت فکر نمیکردم که جوینده 2 هم چاپ و نشر بشه. وقتی جوینده 2 رو دیدم با شوق زیاد کتاب رو گرفتم. کار گویندگی عالییی بود. مثل کتاب اول. گوینده نقش تیهو بسیار زیبا و هیجان انگیز کار کردن و و بقیه هم عالی بودن. از اول برام جالب بود که چرا به کتاب 1 مرتبط نیست. اما منتظر بودم از یجایی ارتباطش مشخص بشه. نهایتا فصلهای آخر غافلگیر کننده بود. اما پایانشو خیلی دوس نداشتم دوس داشتم پایان بهتری داشته باشه و تو کتاب به جامعه و دنیای آرمانی برسیم در آخر. نتیجهایکه از کتاب گرفته شد، اینکه هر کسی کهمیبینیم حتیاگرشرورترین باشه بنظرمون، رو قضاوت نکنیم، ما چون نمیدونیم چه چیزی اونو باینجا رسونده، کاملا درسته. شاید اگر با همین قدرت کتاب ادامه پیدا کنه، البته بشرطی که بهمین خوبی و دقت نوشته بشه، و با کتاب سومی با اتمامی بهتر بپایان برسه خیلی بهتر باشه. ممنون از عوامل کتاب و کتابراه. بینهایت لذت بردم
کتاب خیلی خوبی بود. باورم نمیشد که نویسندش ایرانی باشه. به زیبایی دوتا داستان رو پیش میبرد. البته یه کوچولو هم بعضی جاها انگار سوتی میداد. مثلن اینکه کاپیتان ب توی اون شرایط سخت چجوری و کی وقت کرده که خاطراتش رو بنویسه!
کمی هم پایان داستانش رو دوست نداشتم. کمی تلخ و عجلهای تموم شد. ولی در کل روند داستان خیلی خوب بود و حرفهای بود. با توجه به داستان اخرزمانی که داشت و اینکه فیلمهای خیلی خوب و خارجی زیادی درموردش ساخته شده این داستان جدید بود و میتونست مخاطب رو جذب کنه ک بخاد ادامه بده.
مشکل دیگش مربوط میشه به نحوه صداگزاریها و روایتش. گاهی انقد صدای محیط و پشت صحنه بلند و تند میشد که نمیشد صدای راوی رو شنید و باعث شد چندبار اون قسمت رو گوش کنم ولی فایده نداشت. بعضی از راویها هم کمی خشک و بدون حس بودن انگار فقط دارن از روی متن میخونن. ولی بعضی هاشون بسیار خوب و باتمام احساسشون صدای اون بخش رو اجرا میکردن که جای تحسین داره
تمام مشکلاتی که بنظرم اومد همینا بود ولی خب کلیت کتاب طوری بود که جذاب اومد بنظرم و دوست داشتم ادامه بدم.
کمی هم پایان داستانش رو دوست نداشتم. کمی تلخ و عجلهای تموم شد. ولی در کل روند داستان خیلی خوب بود و حرفهای بود. با توجه به داستان اخرزمانی که داشت و اینکه فیلمهای خیلی خوب و خارجی زیادی درموردش ساخته شده این داستان جدید بود و میتونست مخاطب رو جذب کنه ک بخاد ادامه بده.
مشکل دیگش مربوط میشه به نحوه صداگزاریها و روایتش. گاهی انقد صدای محیط و پشت صحنه بلند و تند میشد که نمیشد صدای راوی رو شنید و باعث شد چندبار اون قسمت رو گوش کنم ولی فایده نداشت. بعضی از راویها هم کمی خشک و بدون حس بودن انگار فقط دارن از روی متن میخونن. ولی بعضی هاشون بسیار خوب و باتمام احساسشون صدای اون بخش رو اجرا میکردن که جای تحسین داره
تمام مشکلاتی که بنظرم اومد همینا بود ولی خب کلیت کتاب طوری بود که جذاب اومد بنظرم و دوست داشتم ادامه بدم.
به نظرم یکی ازکم اشتباهترین کتابهای این سایت ازنظراملایی بود که امیدوارم در ویرایشهای بعدی اشتباهات تایپی ونگارشی باقیمانده رفع خواهدشد... شاهکار نیست ولی فضای قشنگ و تاثیرگزاری داره مثل فیلمهای اکشن امریکایی میموند...
فقط اینکه یه جاهاییش تقریبا قابل پیش بینی و کلیشهای بود؛ اینکه دو نسل از کاپیتانها یجور بمیرن و خودشون رو فدا کنن یا اینکه هیولا عاشق دختر انسان شه... اینا رو تو اثرهای دیگه هم دیدیم اما قلم روان و بی تکلف نویسنده همراه با داستانی تخیلی خواننده را مجذوب کرده و بدنبال خود میبرد، تصویر سازی زیبا از موقعیت جغرافیایی و طبیعی منطقه بر زیبایی کار میافزاید
در حین خواندن کتاب گاهی تصور میکردم که ترجمه یک رمان خارجی را میخوانم...
بسیار هیجان انگیز بود و کشش داشت. خیلی داستان جذابی داشت بنظرم و اینکه واقعهها، مکانها و صحنهها خوب بیان شده، بطوری که احساس میکردم دارم فیلم این داستان رو میبینم.
فقط اینکه یه جاهاییش تقریبا قابل پیش بینی و کلیشهای بود؛ اینکه دو نسل از کاپیتانها یجور بمیرن و خودشون رو فدا کنن یا اینکه هیولا عاشق دختر انسان شه... اینا رو تو اثرهای دیگه هم دیدیم اما قلم روان و بی تکلف نویسنده همراه با داستانی تخیلی خواننده را مجذوب کرده و بدنبال خود میبرد، تصویر سازی زیبا از موقعیت جغرافیایی و طبیعی منطقه بر زیبایی کار میافزاید
در حین خواندن کتاب گاهی تصور میکردم که ترجمه یک رمان خارجی را میخوانم...
بسیار هیجان انگیز بود و کشش داشت. خیلی داستان جذابی داشت بنظرم و اینکه واقعهها، مکانها و صحنهها خوب بیان شده، بطوری که احساس میکردم دارم فیلم این داستان رو میبینم.
سلام آقای امین فرد
بنده خودم نیز یک نویسنده هستم که یک رمان هم نوشتم😄
خوشحال میشم که به گلچین رمان بنده با عنوان «گلچین رمان ضرب الاجل اعجوبه» سر بزنید🙏
کتاب شما ژانری جالب داره و غیر قابل پیشبینی بود.
اما یک نکتهای که لازم به ذکر میدونم، این هستش که قبل از واژگان ولی، اما، گرچه، اگرچه و... نقطه ویرگول قراره میگیره که در رمان شما رعایت نشده بود.
در رابطه با توصیفاتی که داشتین، توصیف مناظر، بنده نیز از این شیوه در نوشتن استفاده میکنم؛ گرچه یکی از منتقدان رمان گفتن که این توصیفات فایدهای برای مخاطب نداره و باید از اطاعه کلام بپرهیزم.
بنده یک سوال داشتم که این توصیفات تا چه حد، برای رمان نیاز هستش و اطلاعه کلام به حساب نمیاد؟
ممنون میشم که پاسخ بدین🙏🙏🙏
بنده خودم نیز یک نویسنده هستم که یک رمان هم نوشتم😄
خوشحال میشم که به گلچین رمان بنده با عنوان «گلچین رمان ضرب الاجل اعجوبه» سر بزنید🙏
کتاب شما ژانری جالب داره و غیر قابل پیشبینی بود.
اما یک نکتهای که لازم به ذکر میدونم، این هستش که قبل از واژگان ولی، اما، گرچه، اگرچه و... نقطه ویرگول قراره میگیره که در رمان شما رعایت نشده بود.
در رابطه با توصیفاتی که داشتین، توصیف مناظر، بنده نیز از این شیوه در نوشتن استفاده میکنم؛ گرچه یکی از منتقدان رمان گفتن که این توصیفات فایدهای برای مخاطب نداره و باید از اطاعه کلام بپرهیزم.
بنده یک سوال داشتم که این توصیفات تا چه حد، برای رمان نیاز هستش و اطلاعه کلام به حساب نمیاد؟
ممنون میشم که پاسخ بدین🙏🙏🙏
حقیقتا بااینکه روزی شاید ۱۰۰ یا ۱۵۰ صفحهی کتاب رو میخوندم اما درآخرین روزا، اگر بگم؛ **هر صفحه از صفحات پایانی رو، چندین بار مکررا، میخوندم، به نیت اینکه کتاب تموم نشه، بیراه نگفتم ** واقعا زیبا، زیبا و زیبا و فوق العاده که تخیلی بس قوی و شگرف، با ترکیبی ایده آل از حس و رئال و گاه یک سنت آمیخته به حس شرقی و خاور دور و حتی خودمانی (ایرانی) داستان رو بسیار باورپذیر کرده واین نشان از قدرت فوق العادهی ذهن نویسندهی محترمه که حقیقتا باید تشکری خاص کرد و من به نوبهی خودم چون به تخیل و ماوراء، علاقهی وافر و بی پایانی دارم، کُرنِش میکنم در مقابل اینهمه زیبایی و حس و احساس ناب و خلاقیت و تخیل و کلا، از اینهمه زیبایی. کتابی که به زیبایی، داستانی ماوراء و آخرالزمانی رو به بهترین وجه ممکن، برامون گوارای وجود کرد و شهد ناب زیباییاش را، نوشاندمان که سیراب شویم و در عطشِ ادامهی آن، بسوزیم تا... بهرحال، زیبا بود، و دوست داشتنی، سپاس بیکران، جناب امین فرد، با آرزوی بهترینها برای ایشان🙏🌺
در واقع اگر بخوام به این کتاب امتیاز بدم پنجاه درصدش رو میدم. بنظرم قدرت قلم و داستان پردازی خوبی دارن. تا آخر نتونستم حدس بزنم چه اتفاقی میفته. راستش من خودم رو تو جایگاهی نمیبینم که بخوام نقد کنم اما دو تا نکته نظرم رو جلب کرد اول اینکه درسته که داخل داستان از خودگذشتگی خیلی پررنگ بود و گاهی جملات تامل بر انگیزی داشت _ مثل " اینکه به هر قیمتی زنده بمونی مهم نیست، اینکه با چه کیفیتی زندگی کنی مهمه" که من رو یاد اون جمله معروف انداخت که میگن " ما اومدیم که با زندگی کردن قیمت پیدا کنیم نه اینکه به هر قیمتی زندگی کنیم" _ اما بنظرم وقتی که ما توی نقطه حساسی از تاریخ ایستادیم باید ذره ذره تلاشمون رو بکنیم حتی اگر تلنگر زدن از طریق یک داستان باشه، البته که داستان به هیچ وجه خالی از تلنگر نبود اما بنظرم این قلم قدرت بیان بیشتری رو داشت.
و دوم اینکه این کتاب ژانری هست که قابلیت ترجمه و استقبال خارج از کشور رو هم داره و چقدر خوب میشد اگر یک مقدار از این راه برای نشون دادن و موندگار کردن فرهنگ ایرانی استفاده میکردن. در کل فضای داستان جوری بود که با کتابهای خارجی تفاوت چندانی نداشت و حتی قسمتهای خیلی کمی از کتاب مسائل جنسی بود اما بازهم که فکر میکنم اگر پسر نوجوانی داشتم حاضر نبودم اون توضیحات هر چند کم رو بهش بدم تا بخونه، در حالی که بنظرم پتانسیل انتقال مفاهیم عمیق رو داشت و همینطور نویسنده هم فرد دغدغه مندی بنظر میومدن، چیزی که شاید به شکل و شمایل کتاب نه اما زیر پوسته بشریت مدرن داره دنیارو تهدید میکنه، اینکه همه به فکر خودشون باشن و فداکاری و احساسات از بین بره، چیزی که حالا توی بعضی کشورهای به ظاهر پیشرفته شایع تره
خطر سقوط به دره حیوانیت وقتی که دنبال سفر به قله ماهیم...
و دوم اینکه این کتاب ژانری هست که قابلیت ترجمه و استقبال خارج از کشور رو هم داره و چقدر خوب میشد اگر یک مقدار از این راه برای نشون دادن و موندگار کردن فرهنگ ایرانی استفاده میکردن. در کل فضای داستان جوری بود که با کتابهای خارجی تفاوت چندانی نداشت و حتی قسمتهای خیلی کمی از کتاب مسائل جنسی بود اما بازهم که فکر میکنم اگر پسر نوجوانی داشتم حاضر نبودم اون توضیحات هر چند کم رو بهش بدم تا بخونه، در حالی که بنظرم پتانسیل انتقال مفاهیم عمیق رو داشت و همینطور نویسنده هم فرد دغدغه مندی بنظر میومدن، چیزی که شاید به شکل و شمایل کتاب نه اما زیر پوسته بشریت مدرن داره دنیارو تهدید میکنه، اینکه همه به فکر خودشون باشن و فداکاری و احساسات از بین بره، چیزی که حالا توی بعضی کشورهای به ظاهر پیشرفته شایع تره
خطر سقوط به دره حیوانیت وقتی که دنبال سفر به قله ماهیم...
موضوع: رمان جوینده در دنیایی پس از یک فاجعه جهانی اتفاق می افتد که دانشمندان با انجام آزمایش هایی بر روی انسان ها، موجب جهش یافتن آن ها و ایجاد موجوداتی به نام "شبگرد" و "جهش یافته" شده اند. داستان حول محور گروهی از انسان ها به نام "جویندگان" می چرخد که به دنبال پناهگاهی امن می گردند و در مسیر خود با خطرات و چالش های زیادی رو به رو می شوند. نقاط قوت: جهان سازی: امین فرد به خوبی توانسته فضای دنیای پسا آخرالزمانی داستان را به تصویر بکشد. شرح جزئیات محیط و شرایط زندگی شخصیت ها به خواننده در تجسم بهتر داستان کمک می کند. شخصیت پردازی: شخصیت های داستان به خوبی پرورش یافته و دارای ابعاد گوناگونی هستند. خواننده می تواند با آن ها همذات پنداری کند و احساسات و انگیزه های آن ها را درک کند. محتوا: رمان جوینده به موضوعات مهمی مانند بقا، امید، ایثار و معنای زندگی می پردازد. این موضوعات با ظرافت در داستان بافته شده اند و خواننده را به تفکر وامی دارند. هیجان: داستان رمان پر فراز و نشیب و هیجان انگیز است. خواننده تا آخر داستان با شخصیت ها همراه می شود و برای سرنوشت آن ها نگران می شود. نقاط ضعف: سرعت: در برخی قسمت های داستان سرعت پیشرفت داستان کمی کند می شود و ممکن است خواننده را خسته کند. قابل پیش بینی بودن: برخی از اتفاقات داستان قابل پیش بینی هستند و ممکن است برای خوانندگان جذاب نباشند. در برخی موارد نویسنده به جای نشان دادن احساسات و تجربیات شخصیت ها به شرح آن ها می پردازد که می تواند تا حدی از قدرت تاثیرگذاری داستان بکاهد. جمع بندی: کتاب جوینده یک رمان علمی تخیلی جذاب و خواندنی است که می تواند برای علاقه مندان به این ژانر سرگرم کننده باشد. این رمان دارای نقاط قوت زیادی مانند جهان سا
کتاب جالبی بود
ممنون از نویسنده
سوتیهایی وسط کتاب بود
مثلا ما وسط کتاب فهمیدیم جهش یافته دستش به انسان بخورد و یا اورا زخمی کند تب سرخ میگیرند...
آن گروهی که در وسط بیابان دچار تب سرخ شده بودن همه تماسی با جهش یافته نداشتند
وجود یک نفر که از جهش یافته زخم دیده بود انتقال بیماری رو به بقیه داده بود...
اما در جای جای داستان مثلا قسمتی که گروه گرگهای بیابان به همراه کاپیتان به شهر برای خرید رفتن..... آن مردی که از گرگی زخم دیده بود و دچار تب سرخ شده بود.... مسلما گروه چرگهای بیابان هیچ اتفاقی برایشان نمیافتاد چون از انجا دور شدن... ولی افرادی که در آن شهر بودن باید مبتلا به تب سرخ میشدنو نویسنده باید ان را ذکر میکرد...
یا وقتی که شاگ زخمی شد باید تب سرخ میگرفت...
از اینها بگذریم
ان زنی که درپناهگاه پیایش در حمله جهش یافته اسیب دید او نیز باید دچار تب سرخ میشد
یا کورو که در ان کارخانه از جهش یافته بالدار دچار اسیب شد....
اگه شما هم موافق نظر من هستید لایکم کنید 👍
اگر نه لطفا در پاسخ دلیلتان را بنویسید
ممنون از نویسنده
سوتیهایی وسط کتاب بود
مثلا ما وسط کتاب فهمیدیم جهش یافته دستش به انسان بخورد و یا اورا زخمی کند تب سرخ میگیرند...
آن گروهی که در وسط بیابان دچار تب سرخ شده بودن همه تماسی با جهش یافته نداشتند
وجود یک نفر که از جهش یافته زخم دیده بود انتقال بیماری رو به بقیه داده بود...
اما در جای جای داستان مثلا قسمتی که گروه گرگهای بیابان به همراه کاپیتان به شهر برای خرید رفتن..... آن مردی که از گرگی زخم دیده بود و دچار تب سرخ شده بود.... مسلما گروه چرگهای بیابان هیچ اتفاقی برایشان نمیافتاد چون از انجا دور شدن... ولی افرادی که در آن شهر بودن باید مبتلا به تب سرخ میشدنو نویسنده باید ان را ذکر میکرد...
یا وقتی که شاگ زخمی شد باید تب سرخ میگرفت...
از اینها بگذریم
ان زنی که درپناهگاه پیایش در حمله جهش یافته اسیب دید او نیز باید دچار تب سرخ میشد
یا کورو که در ان کارخانه از جهش یافته بالدار دچار اسیب شد....
اگه شما هم موافق نظر من هستید لایکم کنید 👍
اگر نه لطفا در پاسخ دلیلتان را بنویسید
جوینده رو خوندم. عالی بود. دنیای بعد از نابودی زمین رو به تصویر کشیده بود که به دلیل طمع و حرص زیاد آدمهای حریص و طمعکار که جز قدرت و ثروت به چیز دیگری فکر نمیکردند و حتی جون مردم بیگناه و حیوانات و هر موجود زنده دیگهای براشون ارزش نداشت، از بین رفته بود و بمباران هستهای شده بود. بیشتر مردم جونشون رو از دست داده بودند و اونایی که زنده بودند اکثریت جهش یافته و هیولاها شدند و تعداد کمی از آدمها سالم موندند. مردم برای زنده موندن میجنگیدند و در بدترین شرایط تو اردوگاههایی که از هیچ ساخته بودند زندگی میکردند. باید برای تهیه غذا و مایحتاج زندگی با جونشون قمار میکردند و در کنارش با هیولاها و جهش یافتهها میجنگیدند. فرمانده یکی از اردوگاهها زنی هست بسیار محکم و قوی که تلاش میکنه مردمش رو نجات بده. تو این بین زیردستش دفترچه خاطرات فرمانده رو اتفاقی پیدا میکنه و داستان در خلال زمان زیر دست فرمانده و گذشته که همون خاطرات فرمانده هست پیش میره. اتفاقات هیجان انگیز و وحشت ناکی پیش میاد و شخصیتهای داستان برای نجات همنوعان خودشون، از جونشون میگذرند. کتاب فضای فانتزی داره اما اونقدر متن جالب و سادهای داره که در کنار قوه تخیل نویسنده بسیار عالی شده. حتما این کتاب رو تهیه کنید اگر این سبک داستان رو دوست دارین. شاید کمی به خودمون بیایم که رفتارمون با زمین، موجودات، مردم و... تاثیری بیشتر از اونچه فکر کنیم، میذاره. ممنون از آقای فرد برای این کتاب زیبا و کتابراه برای انتشار اون. حتما جلد دوم این کتاب رو هم بخونید که خیلی از اتفاقات جلد اول رو توضیح میده و گرههای کور داستان رو از ذهنتون باز میکنه. بازم ممنونم از کتابراه عزیز که این کتاب رو منتشر کرد و خدا قوت به آقای فرد
درود و مهر خدمت دوستان. کتاب جوینده از دسته کتابهای تخیلی است. داستان بسیارشیرین و خواندنی یا شنونده را وامیدارد که جویای این باشد که در صفحه بعدیه اتفاقی میافتد. پیشنهاد میشود ستفاده بکنید. عناصر داستان به درستی و هر کدام در جای خود استفاده شده است. گویندها هم بسیار خوبی عمل کردهاند هر چند به خاطر هزینهها در کتابهای صوتی از گوینده کمتر استفاده میکنند. این در این کتاب صوتی گویندهها خوب تن صدای خود را عوض میکنند. تبریک به جناب امین فرد بابت این همه تخیل و قلم شیوایش. بیشک درآینده از سلسله کتابهای ایشان فیلمهاساخته خواهدشد. تصویرسازی دراستان بسیارخوبی است هرچندمکالمات کمی ضعیف هستندوجاداشت ازعنصرمکالمه بیشتراستفاده شود. شخصیت پردازی هم باتوجه به ریختارداستان میتوانست بهترباشدیعنی نویسنده به اعماق وجودشخصیت نمیپردازدوخلق وخوی شخصیت راعیان نمیکند. زاویه دیدهم میشودگفت مابین دانای کل یااول فرداست. واماپایان داستان. پایان داستان در۲یا۳فصل آخربسیارمتراکم است. جاداشت که این تراکم رادرفصول قبلی تقسیم کردکه خواننده یاشنونده درفصلهای آخرباحجمی ازاطلاعات بمب باران نشود. ازکارشناسان کتابهای هم تشکرمیکنم وخدمت همه ایشان خسته نباشیدعرض میکنم بابت این همه تلاش درراستای کارفرهنگی وتوسعه فرهنگ کتابخوانی. بنده به شخصه چندین نفرراکه تاحالاهیچ کتابی مطالعه نکرده بودندراباکتابراه کتابخوان کردهام. بدرود
برای من که حس ماجراجویی بالایی دارم خیلی جذاب بود راستش اوایل کتاب زیاد جذبش نشدم ولی کم کم بعضی وقتا که ازاد بودم گفتم بخونم از بیکاری که بهتره و هرچی جلوتر میرفت معتادتر میشدم، بعضی جاها یا در واقع بیشترش غم انگیز بود ولی واقعا انگار با کتابش زندگی کردم و برام خوشایند بود، موقعیتها و مکان هارو به خوبی روایت میکرد جوری که قشنگ میتونستم خودمو جای شخصیتای داستان بذارم و با این سختیهایی که کاپیتانه کشیده بود نتیجه گرفتم که من الان خیلی خوشبختم تو ناز و نعمت و امنیت واقعا خداروشکر و این تلنگرو بهم زد که شاید دشمنای ما به این آشکاری شب گردها و جهش یافتهها دشمنیشونو ابراز نکنن (که این بدتره و باعث غفلت ما میشه و فکر کنیم هیچ مشکلی نیس و کسی کاری بهمون نداره) ولی ما باید در هر حال و در هر زمینهای آمادگی داشته باشیم من این کتابو فقط برای سرگرمی و تخیلی بودنش که مورد علاقمه خوندم ولی تهش یه چیزی از توش در اومد و نتیجه گیری کردم ازش و این عالیه فقط بعضی جاها غلط املایی داشت یا حروف جابه جا نوشته شده بودو چیز اصلی که مورد نظرمه یه درصد کمی مستهجن بود و بعضی جاها از لغات بی ادبانه استفاده شده بود که دور از انتظارم بود!!!اون موقع که این جور کلماتو میدیدم و بعد نظراتو میخوندم میگفتم چرا همه ستاره زیاد دادن و کسی به این نکته انتقاد نکرده ولی جلوتر ک رفتم دیدم خدایی خوب نوشته و بهش وابسته شدم و گفتم نمیشه چشم پوشی کرد ولی خب ادب و انتخاب لغات برای من اهمیت زیادی داره و از اینم نتونستم چشم پوشی کنم امیدوارم در نسخههای بعدی این لغاتش که نامناسب بودن ویرایش بشن اخه حیفم هست اسم برای زیر15سال اصلااا توصیه نمیکنم باتشکر
من خیلی به داستانها پنج ستاره نمیدم!!!!!
چون از نظر من هر داستانی لایق سه ستاره هم نیست چه برسه به پنج ستاره...
اما این داستان واقعا فرق زیادی با هم موضوعهای خودش داره. داستان در داستان شده!!!
خواندن دفترچه خاطرات فرمانده که معلوم میشه خودش هم مثل اون دختره که دفترچش رو میخونه یه
دختر ساده و حتی دست و پا چلفتی بوده وبعداز وبعداز کش و قوسهای زیاد روزگار آبدیده شده و فرماندهی کمپ پناهندگان رو بر عهده گرفته!!!
و جالب اینجاست که حتی بعد از خیانت چند نفر از افرادش که حتی منجر به تجاوز بهش میشه.....
بازهم خودش رو نمیبازه وبعداز پیروزی دوباره و محافظت از مردم پناهگاه افراد خائن رو بشدت مجازات میکنه
بااینکه داستان تخیلیه اما درکل آموزنده هم هست
که نباید از مشکلات فرار کرد ویا تسلیم سرنوشت شدبلکه باید سرنوشت خودت رو بنویسی....
چون از نظر من هر داستانی لایق سه ستاره هم نیست چه برسه به پنج ستاره...
اما این داستان واقعا فرق زیادی با هم موضوعهای خودش داره. داستان در داستان شده!!!
خواندن دفترچه خاطرات فرمانده که معلوم میشه خودش هم مثل اون دختره که دفترچش رو میخونه یه
دختر ساده و حتی دست و پا چلفتی بوده وبعداز وبعداز کش و قوسهای زیاد روزگار آبدیده شده و فرماندهی کمپ پناهندگان رو بر عهده گرفته!!!
و جالب اینجاست که حتی بعد از خیانت چند نفر از افرادش که حتی منجر به تجاوز بهش میشه.....
بازهم خودش رو نمیبازه وبعداز پیروزی دوباره و محافظت از مردم پناهگاه افراد خائن رو بشدت مجازات میکنه
بااینکه داستان تخیلیه اما درکل آموزنده هم هست
که نباید از مشکلات فرار کرد ویا تسلیم سرنوشت شدبلکه باید سرنوشت خودت رو بنویسی....
این کتاب صوتی اونقدر جذاب بود که میتونین به عنوان یک سریال ازش استفاده کنین، دیوونه کننده است، کتابی فوق العاده جذاب که قوه تخیل شمارو بیدار میکنه، از شجاعتهای زنان صحنههای بی نظیری خلق شده. دیالوگها و جملات به یاد موندنی زیادی هم در بینش پیدا میشه. کتاب در دو زمان متفاوت پیش میره و هر دو به قدری جذاب هستند که نمیتونین هیچ کدوم رو رها کنین و نه میتونین برای بعدی صبر کنین. شخصیت کاپیتان که یک شخصیت شکست ناپذیر و مستحکم بود در برههی زمانی دیگه نشون داده شد که چه طور به اونجا رسیده و همه چیز از اول به یک صورت ساخته نمیشه. غافلگیری و معمایی بودنش هم به اندازهی کافی عالی بود. به قدری دقیق به جزئیات پرداخته شده بود که میتونستین کاملا خودتون رو تو اون شرایط تصور کنین اما به هیچ عنوان زیاده روی نشده بود و خسته کننده نبود. کامل و جامع و متفاوت. ممنون از کتابراه و نویسندهی گرامی.
به پایان آمد این دفتر چقدر این کتاب را دوست داشتم. راستش نمیتونم هیچی بگویم دنیایی زیبا پر از رمز و راز پر از حرف پر درد و امید پایداری ایستادگی. امروز به خودم به زن بودنم بالیدم. مردها علی رغم قلدری هایشان اخرش دلشون به موی زنی به روی زنی به لطافت زنی به زانو درمیاد. چه جهش یافتهای عظیم جثهای باشد مثل مرگاس
چه افجلی باشد به چهار دست و پایی یک حیوان چهقدر زن بودن زیباست چقدر جنگیدن با داشتن لطافت زنانگی سخت است چقدر ما اشک و گریه ایم در پیچ و خم روزگار. ولی دوباره سبز میشویم و میخندیم و شانه در مو میزنیم و رنگی از آرایش به چهره مان تا نگذاریم ببینند زیر زیبایی و لوندی و خنده هایمان چیست. آری من یک زنم
با افتخار یک زنم میآفرینم و میخندم و شادی را میزایم همهی داستان خلاصه شد در چند کلمه و در همین چند کلمه، من خالصانه از قلم بسیار زیبای جناب آقای فرد سپاسگزاری میکنم
چه افجلی باشد به چهار دست و پایی یک حیوان چهقدر زن بودن زیباست چقدر جنگیدن با داشتن لطافت زنانگی سخت است چقدر ما اشک و گریه ایم در پیچ و خم روزگار. ولی دوباره سبز میشویم و میخندیم و شانه در مو میزنیم و رنگی از آرایش به چهره مان تا نگذاریم ببینند زیر زیبایی و لوندی و خنده هایمان چیست. آری من یک زنم
با افتخار یک زنم میآفرینم و میخندم و شادی را میزایم همهی داستان خلاصه شد در چند کلمه و در همین چند کلمه، من خالصانه از قلم بسیار زیبای جناب آقای فرد سپاسگزاری میکنم
داستان جالبی بود حداقل من مشابهش رو نخونده بودم اگرچه شخصیت لیا و کاپیتان خیلی نزدیک به هم بود و چون بخشی از داستان به روایت لیا و بخشی به روایت کاپیتان بود ممکن بود گاهی دچار اشتباه بشی که الان کی داره روایت میکنه. داستان پیشرفت علم تا اونجایی که به نابودی زمین و بشر برسه داستان ترسناک و شاید ناامید کننده ایه ولی در این داستان بخشهاییش انگار میتونست خواننده رو امیدوار کنه مثلا وجود کاپیتان و دوستانش و یا کورو و وظیفه شناسیش و... کتاب به شدت به ویرایش اساسی نیاز داره حتی یه جاهایی دیگه اشتباه تایپی یا املایی نیست مثلا به کرات ناخودآگاه رو نوشته ناخداگاه. ضمایر افعال هم بعضی جاها ایراد داشت حتی جایی که یه انسان داشت صحبت میکرد چون حرف زدن جهش یافته ها اینطوری بود یعنی افعال بدون ضمیر ولی انسانها که باید درست صحبت میکردند. به همین خاطر یک ستاره کم دادم.
با سلام خدمت همه دوستان و دوستداران کتاب
کتاب جوینده از نظر من کتاب پر هیجان و جذابی بود ولی خب خالی از اشکال هم نبود. هم از لحاظ داستان که تناقضاتی در اون داشت و از لحاظ پرداختن به زوایایی که اصلا در مسیر داستان نقشی نداشت.
یکی از تناقضات داستان مربوط میشه به دگرگونی شدید آلفا بعد از تبدیل شدن به جهش یافته است به طوری که کلا همه چیز رو فراموش کرده در صورتی که این اتفاق برای رودرو نیوفتادو اون بعد تبدیل شدن هم هنوز کینه و نفرت و خاطرات گذشتهاش رو بیاد داشت. واینکه همه جهش یافتهها از انسان نفرت داشتن به خاطر تبدیل کردنشون به جهش یافته در صورتی در داستان جایی گفته میشه که عامل تکثیر جهش یافتهها هلگا بوده. و اینکه داستان خیلی کش دار شده بود و خوابهایی که سلیا میدید یا کاپیتان به نظرم فقط صفحه پر کردن بود. با تشکر از جناب امین فرد
کتاب جوینده از نظر من کتاب پر هیجان و جذابی بود ولی خب خالی از اشکال هم نبود. هم از لحاظ داستان که تناقضاتی در اون داشت و از لحاظ پرداختن به زوایایی که اصلا در مسیر داستان نقشی نداشت.
یکی از تناقضات داستان مربوط میشه به دگرگونی شدید آلفا بعد از تبدیل شدن به جهش یافته است به طوری که کلا همه چیز رو فراموش کرده در صورتی که این اتفاق برای رودرو نیوفتادو اون بعد تبدیل شدن هم هنوز کینه و نفرت و خاطرات گذشتهاش رو بیاد داشت. واینکه همه جهش یافتهها از انسان نفرت داشتن به خاطر تبدیل کردنشون به جهش یافته در صورتی در داستان جایی گفته میشه که عامل تکثیر جهش یافتهها هلگا بوده. و اینکه داستان خیلی کش دار شده بود و خوابهایی که سلیا میدید یا کاپیتان به نظرم فقط صفحه پر کردن بود. با تشکر از جناب امین فرد
با سلام.
یکی از بهترین رمانهایی بود که خوندم. واقعا به وجد اومدم که همچین داستانی به دستان هنرمند یک ایرانی نوشته شده باشه.
از نقاط قوت کتاب میتوان به هیجان انگیز بودنش و نحوهی پرداختن به شخصیتها و احساسات درونی و بیرونی مختلف شاره کرد، که به شکل تمیزی پرداخت شدهاند. همچنین نحوهی روایت داستان جوری هست که فراز و نشیبهای آن از خسته شدن خواننده جلوگیری میکند.
از نقاط ضعف هم فقط میتونم بگم که تقریبا از نیمه دوم به بعد کتاب، غلطهای املایی به تدریج زیاد میشن که اکثر مواقع یکم رد شدن از اونها سخته برای خواننده.
در کل این رمان رو حتما به کسانی که عاشق رمانهای علمی تخیلی هستن بشدت پیشنهاد میکنم.
امیدوارم هرچه زودتر قسمت بعدی رو اقای امین فرد عزیز روایت کنند.
سپاس از آقای امین فرد.
با تشکر🌺🙏
یکی از بهترین رمانهایی بود که خوندم. واقعا به وجد اومدم که همچین داستانی به دستان هنرمند یک ایرانی نوشته شده باشه.
از نقاط قوت کتاب میتوان به هیجان انگیز بودنش و نحوهی پرداختن به شخصیتها و احساسات درونی و بیرونی مختلف شاره کرد، که به شکل تمیزی پرداخت شدهاند. همچنین نحوهی روایت داستان جوری هست که فراز و نشیبهای آن از خسته شدن خواننده جلوگیری میکند.
از نقاط ضعف هم فقط میتونم بگم که تقریبا از نیمه دوم به بعد کتاب، غلطهای املایی به تدریج زیاد میشن که اکثر مواقع یکم رد شدن از اونها سخته برای خواننده.
در کل این رمان رو حتما به کسانی که عاشق رمانهای علمی تخیلی هستن بشدت پیشنهاد میکنم.
امیدوارم هرچه زودتر قسمت بعدی رو اقای امین فرد عزیز روایت کنند.
سپاس از آقای امین فرد.
با تشکر🌺🙏
مرسی از آقای امین فرد بابت کتاب خوبشون که برق از مخاطب میپرونه امیدوارم که زود تر کتاب های دیگر هم منتشر بشه کتاب عالی و قدرتمندی بود و وقعا از نویسنده این کتاب نهایت تشکر رو دارم و خیلی دوست دارم هرچی سریع تر جلد بعدی کتاب منتشر بشه و از لحاظ عیب ایراد هم اینکه مجهول های فراونی باقی میمونه که نظر شخصیم اینکه اگه نویسنده فقط بخواد به مجهول های این دو کتاب پاسخ بده باید یه کتاب چهارصد صفحه ای بنویسه ولی با این حال کتاب قدرتمندی بود البته نه به اندازه ددسگال اون کتاب هم پر از اعجاب و غافلگیری بود و وقعا حتی کتاب های آقای معین فرد هم به همین منوال بود و شگفت انگیز بودن من واقعا از این دو برادر عزیز نهایت تشکر رو دارم بابت کتاب های زیباشون و به شما هم توصیه میکنم کتاب های اقای معین و ددسگال رو حتما مطالعه کنید و نظرتون رو بگید
آدم رو با خودش همراه میکرد دستتون درد نکنه آقای فرد
بی صبرانه منتظر جلد دوم هستم خیلی داستان هیجانی و جالب بود از این سبک نوشتاری خیلی خوشم میاد
مطمئنم برای نوشتن کتاب حداقل یکی دوسال وقت گذاشتید جلد دوم تقریبا کی منتشر میشود
کاش لیا زنده بمونه و کورو برگرده پیشش
ممنون از کتابتون امیدوارم به موفقیتهای زیادی برسید
و اینکه این کتاب چون رایگان بود طرفداران بسیاری پیدا کرد و بیشتر دیده شد امیدوارم جلد دوم هم رایگان باشه
خیلیها دنبال کتاب رایگان هستند اما بیشترش موضوع جالب نداره این کتاب برخلاف ظاهرش پر از ماجرا است پیشنهاد میکنم حتما بخونید
اگه جلد دوم رایگان نبود امکانش هست از فروشگاهها تهیه کنم؟ یا نه
بی صبرانه منتظر جلد دوم هستم خیلی داستان هیجانی و جالب بود از این سبک نوشتاری خیلی خوشم میاد
مطمئنم برای نوشتن کتاب حداقل یکی دوسال وقت گذاشتید جلد دوم تقریبا کی منتشر میشود
کاش لیا زنده بمونه و کورو برگرده پیشش
ممنون از کتابتون امیدوارم به موفقیتهای زیادی برسید
و اینکه این کتاب چون رایگان بود طرفداران بسیاری پیدا کرد و بیشتر دیده شد امیدوارم جلد دوم هم رایگان باشه
خیلیها دنبال کتاب رایگان هستند اما بیشترش موضوع جالب نداره این کتاب برخلاف ظاهرش پر از ماجرا است پیشنهاد میکنم حتما بخونید
اگه جلد دوم رایگان نبود امکانش هست از فروشگاهها تهیه کنم؟ یا نه
من رمانهای زیادی خوندم و این رمان قطعا یکی از بهترینهای اوناست که برای همیشه تو قلبم میمونه. قلم نویسنده بسیار رونه و اصلا شما رو خسته نمیکنه خود داستان تقریبا همه چیز داره از هیجان تا فضای سو رئال تا لحظات احساسی که چند بار اشک من رو در طول داستان دراورد. از نقطه قوتای دیگهی داستانم فضا سازی عالی اونه که شما میتونید خیلی عالی باهاش ارتباط بگیرید و فضا رو مجسم کنید. نویسنده از تشبیهها و استعارههای بسیار درخشان و بجایی برای توصیف فضا و احساسات استفاده کرده که چندین بارباعث شد مکث کنم و دوباره این توصیف زیبا رو بخونم. اقای فرد ازتون برای این اثر زیباتون واقعا تشکر میکنم و میشه گفت اولین نویسندهی ایرانیای هستید که به من فهموند ایرانیها هم میتونند در ژانر فانتزی یک اثر کم نقص خلق کنند خسته نباشید
ممنون از نویسنده کتاب خوبی بود بنظرم نویسنده اینجا بر این باور هست که دولت شری لازم برای بقاست. و پناه گاه نماد دولت هست و اون جهش یافتهها خطراتی هست که جان مردم رو تهدید میکنه و وظیفه دولتها در واقع حفاظت جان مردم از تهدیدهای موجود و تامین منافع حیاتی برای بقاست من شخصا اعتقادی به این دیدگاهها ندارم و فک میکنم اقتصاد وسیله مناسب تری برای جایگزین کردن باشه میتونه تا حدود زیادی وسیلهای باشه برای تامین منافع و گسترش روابط میان دولتها که در نهایت مشکلاو و خطرات رو کمرنگ بی اهمیت میکنه اما در نهایت اقتصاد وسیله خوبی برای جلوگیری از جنگ نیست این کتاب نظریه بازدارندگی رو تقویت میکنه که بر این باور هست که سلاح هستهای خطرناکترین اختراع بشری هست که در صورت گسترش آن صلح و محیط زیست بشری رو تهدید میکنه
باید بگویم که واقعا خواندن با گوش دادن زمین تا اسمان تفاوت دارد و من به شخصه با متن بهتر درک میکنم تا صوت ولی حسی که صداها به ادم منتقل میکنند حسی تکرار نشدنی است ولی من بعد از خواندن متن و گوش دادن نسخه صوتی کاملا تصورات متفاوتی و دربارهی شخصیتهای داستان پیدا کردم و واقعا انتظار نداشتم داستان اینجوری پیش بره و انتظار اتفاقات متفاوتی رو داشتم و لی هرگز به داستان عاشق شدن یک جهش یافته حتی فکر هم نکرده بودم و مرگ بتا هم یکی از اتفاقات غیر قابل پیش بینی و شوکه کننده مرگ غم انگیز و ناگهانی بتا بود که منو خیلی ناراحت کرد و اصلا دلم نمیخواست که شخصیت بتا از داستان به همین راحتی و فقط با حملهی یک جهش یافته حذف شود و کلام اخر داستان به شدت معرکه و خواندن ان را به همه توصیه میکنم
کتاب جوینده از آن دسته کتابهایی است به خوبی توانسته است حس ترس را به مخاطب خود القا کند متنی قوی و درگیر کننده این داستان مخاطب را برای خواندن بیشتر در گیر میکند به گونهای که خواننده متوجه نمیشود که کی به پایان کتاب رسیده است داستان این کتاب بسیار لذت بخش است و با فضا سازیها و شخصیت پردازی قویای که دارد مخاطب را درگیر میکند قدرت قلم نویسنده در همان ابتدای داستان به مخاطب میفهماند که کتابی که میخواند یک شاهکار بی نظیر است احساسات کاراکترها در داستان لحظه به لحظه به خوبی به مخاطب القا میشود و با چاشنی ترسی که دارد آن را بسیار تاثیرگذار کرده است خواننده در همان ابتدای داستان میتواند خود را در تک تک لحظات داستان به جای شخصیت اصلی بگذارد از نویسنده گرامی تشکر میکنم
نثر کتاب واقعا جذاب و تحسین برانگیز نه خیلی خشک که آدم به زور بخواد چند صفحه رو بخونه نه خیلی آبکی که باعث چندش و حال به هم خوردگی خواننده بشه روایت داستان هم واقعا فوق العاده است جوری که توی بحر داشتان غرق میشی پوئن مثبت دیگه رایگان بودن این کتابه! سوتیهایی هم داشت مثل بیماری تب سرخ و چگونگی جهش یافته شدن گفته با زخمی کردن جهش یافته میشن ولی بعضی جاها میتونیم که شخصیتها بدون زخمی شدن جهش یافته میشن یا برعکس! یک نکته منفی اینه که اسامی خارجی رو استفاده میکنه! واقعا دوست دارم نظرشون رو بدونم که ایراد اسامی ایرانی چیه؟ با توجه به اینکه داستان تخیلی و میتونه قوانین خودش رو در دنیای داستان به کار ببره! پس دست و پا گیر بودن اسامی ایرانی مطرح نیست و این قضیه رو حقیقتا درک نمیکنم
با تشکر از کتابراه
با تشکر از کتابراه
با سلام و سپاس از نویسنده محترم کتاب جوینده و کتابراه که امکان استفاده از آثار خوب را برای ما فراهم میآورد. به نظر من کتاب جوینده گرچه ظاهراً در یک فضای تخیلی به بیان داستان خود میپردازد و ناگفته نماند که بسیار روان و دلنشین داستان را پیش برده و خواننده را کاملا مجذوب میکند اما در عین حال از دو جنبه کاملا درخور توجه است. اول اینکه شخصیتها هرکدام نمونه و سمبل آدمهای این عصر و فضای حاکم بر جوامع حاضر ما هستند که با کمی دقت برای همه ما قابل مشاهده است. و از سوی دیگر توجه به این نکته که ادامه روند تحقیقات و آزمایشهای فعلی که در دنیا در جریان است و عدم توجه به آسیبهای زیست محیطی خواه ناخواه سرنوشت انسانها را به همین فضا خواهد رساند. زیاد دور نیست. با سپاس
سلام نویسنده عزیز واقعا کتابتون یکی از بهترین کتابهایی بود که من تا به حال خونده بودم و اون رو به افراد زیادی هم معرفی کردم. در کتابتون حوادث رو به صورتی توصیف کردید. که بنده خودم رو شاهد حاضر این وقایع میدیدم و در نوشتتون عشق، فداکاری و ایثار، مهربانی، دلتنگی، وحشت، ترس، ناامیدی، رنج وتمامی حس هارو بهخوبی چکانده بودید. و بعضی اوقات با خودم میگفتم شاید تمام این اتفاقات در زمانی بسیار نزدیک اتفاق بیافتد.. و در بسیاری از بخشهای داستان برای شخصیتها گریه کردم. برای سادیا. بتا. آلفا. گاما. کاپیتان. شاگ، افجل و...
بنده واقعا از زحمات شما سپاس گذارم و مشتاق خواندن و تجربه کردنجلد دوم این کتاب هستم.
بنده واقعا از زحمات شما سپاس گذارم و مشتاق خواندن و تجربه کردنجلد دوم این کتاب هستم.
سلام
با قاطعیت میتونم بگم بهترین رمانی بود که خوندم. با وجود کثرت داستانها و اتفاقات اما هما چیز داره حول یک موضوع خاص میچرخه و شخصیتهای منفی و مثبت به خوبی از هم جدا میشن. و اون چیزی که از این هم جالب تره اینه که توی جلد دوم اثرات مخرب افعال شخصیتهای مثبت و پیشینهی بد شخصیتهای منفی نشون داده میشه و آدم پشیمون میشه از قضاوتی که راجع به شخصیتهای جلد اول میکنه. بلکه با خودش میگه: عه این کاری که فلانی کرد و من گفتم چه آدم خوبی بود، این کار چقدر بد بود. و این دقیقا همون مسئلهای هست که نویسنده به دنبال اون هست و میخواد قبح قضاوت کردن رو نشون بده.
واقعا خسته نباشید میگم به نویسنده این رمان عالی و تقاضا دارم که جلد سومش رو هم انشاء الله بنویسند.
متشکر.
با قاطعیت میتونم بگم بهترین رمانی بود که خوندم. با وجود کثرت داستانها و اتفاقات اما هما چیز داره حول یک موضوع خاص میچرخه و شخصیتهای منفی و مثبت به خوبی از هم جدا میشن. و اون چیزی که از این هم جالب تره اینه که توی جلد دوم اثرات مخرب افعال شخصیتهای مثبت و پیشینهی بد شخصیتهای منفی نشون داده میشه و آدم پشیمون میشه از قضاوتی که راجع به شخصیتهای جلد اول میکنه. بلکه با خودش میگه: عه این کاری که فلانی کرد و من گفتم چه آدم خوبی بود، این کار چقدر بد بود. و این دقیقا همون مسئلهای هست که نویسنده به دنبال اون هست و میخواد قبح قضاوت کردن رو نشون بده.
واقعا خسته نباشید میگم به نویسنده این رمان عالی و تقاضا دارم که جلد سومش رو هم انشاء الله بنویسند.
متشکر.
سلام روز خوش، من اصلا آثار نویسندههای ایرانی نمیخونم و عمده کتابهایی که تا الان خوندهام ترجمه شده بوده ولی کتاب شما واقعا فوق العاده بود و بسیار لذت بردم از روند داستان، ابتدای کتاب فکر کردم چیزی شبیه داستان دونده هزارتو هست ولی وقتی رفتم جلوتر فهمیدم خیلی فرق داره، روند داستان خواننده رو خسته نمیکنه بلکه مشتاق میکنه به ادامه دادن، ماجرا طوری بیان شده بود که حس حضور در اتفاقات منتقل میشد و من وقتی کتاب رو میذاشتم زمین انگار که این اتفاقات واقعی و هرلحظه ممکنه یه جهش یافته حمله کنه بهم😅بی صبرانه منتظر جلد دوم داستان هستم و ممنون از شما بابت چنین داستان جذابی و قلم قویای که دارید
با سلام. کتاب داستان سقوط تمدن فعلی بشر در نتیجه شیوع ویروس و تغییرات اب و هوایی را روایت میکند. سقوط انسان ها از درجه انسانیت، تقابل انسان ها باهم برای بقا، جنگ بر سر منابع مورد نیاز زندگی، تلاش برای زنده ماندن. اما و اما فضاها و اتفاقات و حوادث رنگ و بوی کپی و تقلید شدیدی از فیلمهای مشابه با این سبک را در خود دارد. شهرهای شیشه ای زندگی درون آن (سریال سیلو)، انسان و حیوانات جهش یافته (فیلم من یک افسانه هستم)، گروه ادمخوارها، نجات اخر کتاب به سبک سریال (100 صد). با وجود نقطه ضعف های کوچک که بیانگر ضعف درخلاقیت است، نباید از زحمت و تلاش نویسنده گرامی غافل شد. با آرزوی بهترین ها و انتشار آثاری قوی و بکر و خلاقانه از نویسنده عزیز.
این کتاب یکی از بهترین کتابهای هست که مطالعه کردم و اخرش و حذف شدن تک تک افراد مرگ بتا مرگ گاما مرگ شاگ و... خیلی منو ناراحت کرد انگار داشتم کتاب و زندگی میکردم اینقد محوش شده بودم دلم برایه کاپیتان میسوخت چقد سختی و چقد عذاب با روحیهی لطیفش مرگ اعضارا میدید از سرنوشت لیا بعض کردم کاش سوار میشد و میرفتی لحظه تصور کردم اگه زنده میموند تکا تنها تویه یه کره خالی از سکنه بی اب و غذا باید چیکار میکرد خیلی وحشتناکه حتی فکرش. و بیچاره کورو که تکا تنها با قلبی شکسته باید زندگی میکرد کاش فیلمش ساخته میشد حیف 😍😍😍😍😍😍😍بهترینه حتما بخونید🥲🥲 توراخدا فصل بعدش که امد بهم خبر بدید🥲🥲🥲🥲🥲کاش داستان یکم عاشقانه و کمتر ناراحت کننده باشه🥲🥲🥲🥲
نویسندههای ایرانی خوب پیشرفت کرده ان این افتخاری برای ماست که چنین کتابی از یک نویسنده ایرانی داریم به آقای امین فرد هم برای ذوق خوب و کتاب پر از فراز و فرودهای تبریک میگویم
داستان مشکلات جزئی و ضعفهایی داشت که در عمق و زیبایی داستان گم شده بود که این به نحو احسنت استعداد ذاتی نویسنده را اثبات میکند
این داستان جا برای توضیح بیشتر و نگاه دقیق تر را داشت که امید وارم در جلد دوم به این نقاط توجه شود.
علاوه بر آن پایان داستان شخصیتهای اصلی را ضعیف کرده و با رفتن کاپیتان و کورو از داستان و زخمی شده شخصیت اصلی آینده آن کمی گنگ شده است
امید وارم بتوانید به نحو احسنت داستان را ادامه دهید
با سپاس و آرزوی موفقیت روز افزون👌
داستان مشکلات جزئی و ضعفهایی داشت که در عمق و زیبایی داستان گم شده بود که این به نحو احسنت استعداد ذاتی نویسنده را اثبات میکند
این داستان جا برای توضیح بیشتر و نگاه دقیق تر را داشت که امید وارم در جلد دوم به این نقاط توجه شود.
علاوه بر آن پایان داستان شخصیتهای اصلی را ضعیف کرده و با رفتن کاپیتان و کورو از داستان و زخمی شده شخصیت اصلی آینده آن کمی گنگ شده است
امید وارم بتوانید به نحو احسنت داستان را ادامه دهید
با سپاس و آرزوی موفقیت روز افزون👌
با توجه به اینکه از این نویسنده گرامی قبلاً اثر همه آنها از خدایان بودند را مطالعه کرده بودم. در ابتدا فکر کردم که این کار به اندازه آن کتاب فوق العاده نیست اما پس از مدتی مطالعه و پیش رفتن کتاب آنقدر مرا جذب کرد که ناگهان خود را در تخیل و فضای داستان احساس کردم و بلافاصله جلد ۲ آن را خریداری کرده و مطالعه نمودم. کتاب گرچه در یک فضای تخیلی است اما نماد تمامی ما انسانها ست و گذشتهای که از ما موجوداتی با ظاهری انسان گونه اما باطنی حیوانی میسازد. گویا میخواهد بگوید هر آنکس که در این جامعه خطایی حتی یار بزرگ انجام میدهد به دلیل آن است که دستهای پنهان از او چنین موجودی ساختهاند و باید جایی جنگیدن را کنار گذاشت و به هر دلیلی بخشید
سلام، با تشکر فراوان از کتابراه و نویسنده گرامی که همچین داستان جذابی رو قرار دادن.
من که خوندم و بسیار لذت برم و خیلی زیاد هم پیشنهاد میکنم اگر علاقه به داستانهای ماجراجویانه و کمی تراژیک دارید حتما مطالعه کنید. (اگر هنوز کتاب رو نخوندید بقیه نظر رو نخونید تا داستان لو نره!)
واقعا یه جاهایی ادم گریش میگیره و من هنوزم برای بعضی شخصیتها ناراحت میشم ولی نظر شخصیم اینه که یک داستان خوب باید بتونه کنترل احساسات خواننده رو در دست بگیره طوری که بخنده و گریه کنه چون اینجوری داستان تا مدتها به یاد خواننده میمونه بازهم تشکر میکنم با اشتیاق منتظر جلدهای بعدی هستیم برای من از اون کتابهایی بود که دوست دارم تا ابد جلد جدید براش بیاد😅!!!
من که خوندم و بسیار لذت برم و خیلی زیاد هم پیشنهاد میکنم اگر علاقه به داستانهای ماجراجویانه و کمی تراژیک دارید حتما مطالعه کنید. (اگر هنوز کتاب رو نخوندید بقیه نظر رو نخونید تا داستان لو نره!)
واقعا یه جاهایی ادم گریش میگیره و من هنوزم برای بعضی شخصیتها ناراحت میشم ولی نظر شخصیم اینه که یک داستان خوب باید بتونه کنترل احساسات خواننده رو در دست بگیره طوری که بخنده و گریه کنه چون اینجوری داستان تا مدتها به یاد خواننده میمونه بازهم تشکر میکنم با اشتیاق منتظر جلدهای بعدی هستیم برای من از اون کتابهایی بود که دوست دارم تا ابد جلد جدید براش بیاد😅!!!
سلام واقعا خسته نباشید میگم بهتون، کتاب ادبیات سادهای داشت اما میتونست راحت مخاطبو درگیر داستان کنه! طوری که خواننده دوست داره روند داستانو دنبال کنه، فقط چند تا نقص کوچیک داشت، (حاوی اسپویل) مثلا من توقع داشتم شاک بعد از زخمی شدن توسط اون جهش یافته به بیماریشون مبتلا بشه، یه مورد اینکه خیلی غم و بدبختی تو داستان زیاد بود و اینکه دختره تو هر شرایطی ادامه خاطرات کاپیتانو میخوند یکم عجیب بود، یا اون قسمت سفینه خیلی غیر طبیعی بود، ما هیچی از اون شهر نمیدونستم اما سفینه داشت حرکت میکرد، شاید اگر ادامه داستان از شخصیتی درون اون شهر شیشهای آخر شروع بشه.. ما دید بهتری راجبش پیدا کنیم. در هر حال ممنونم، واقعا داستان جذابی بود!
وقتی این کتاب رو شروع کردم حتی تا نصفهی کتاب هیچ انتظار نداشتم که یکی از بهترین کتابهایی که خوندم بشه، واقعا نویسنده رو تحسین میکنم دمتون گرم^~^؛ البته یه مشکل کوچیک که داشت این بود که متأسفانه در فضاسازی خوب نبودید، درواقع تلاش خودتونو کرده بودین اما باز تصویر سازی با جزئیات برای من سخت بود و باید خودم پیش فرض یسری منظرهها یا حتی شخصیت هارو تصور میکردم، برای خوانندهای که متنها مثل تصویر جلوی چشماش میگذرن یخورده ناخوشایند بود که بخواد دوباره برگرده متن رو بخونه تا بفهمه چجوری باید داستان رو مصور کنه و ازش لذت ببره.
همین تازه کتاب رو تموم کردم و انقدر که جذاب بود خواستم همین الان نظرمو ثبت کنم
واقعا خیلی خوب بود من از روایتهای اینطوری خوشم میاد
خداروشکر که از زبان سوم شخص نبودش وهمین بیشتر جذابش میکرد
امیدوارم فصل دومش زودتر بیاد ولطفا حتما بهمون اطلاع داده بشه تا حتما بخونیمش واقعا خیلی جذاب بود
یه جاهایی غلط املایی داشت که برای من خیلی مهم نیستش
اما خب بقول یکی از دوستامون اینکه یهویی اخر کار بدون هیچ مقدمه چینی سفینه بیاد خیلی دوراز انتظار بود
میشد مثل اتوبوس بگن که خب زمانی که شهرشیشهای بوده وسایلش بود و اونا سرهمش کرده بودن اما خب انگار یهو سفینه خیلی دور از ذهن بود
اما واقعا خیلی جذاب بود منتظر جلد بعدی هستم
واقعا خیلی خوب بود من از روایتهای اینطوری خوشم میاد
خداروشکر که از زبان سوم شخص نبودش وهمین بیشتر جذابش میکرد
امیدوارم فصل دومش زودتر بیاد ولطفا حتما بهمون اطلاع داده بشه تا حتما بخونیمش واقعا خیلی جذاب بود
یه جاهایی غلط املایی داشت که برای من خیلی مهم نیستش
اما خب بقول یکی از دوستامون اینکه یهویی اخر کار بدون هیچ مقدمه چینی سفینه بیاد خیلی دوراز انتظار بود
میشد مثل اتوبوس بگن که خب زمانی که شهرشیشهای بوده وسایلش بود و اونا سرهمش کرده بودن اما خب انگار یهو سفینه خیلی دور از ذهن بود
اما واقعا خیلی جذاب بود منتظر جلد بعدی هستم
عالیی بود واقعا
خیلی داستان زیبا و هیجان انگیزی داشت
بعضی جا تنفر وجودم رو فراگرفت
بعضی جاها بغض کردم
بغضی جاها اشک ریختم
بعضی جاها حرص خوردم
دمت گرم بابت این اثر
آخرش تلخ تموم شد ولی این تلخی به داستان جان داد
از اینکه لیا همراه کورو نرفت خیلی ناراحت شدم
عاشق شخصیت کاپیتان شدم
اون حس مرگاس نسبت به کاپیتان جالب بود و لذت بردم ازش
و در نهایت اینکه داستان رو یه جوری نوشته بودین که نمیشد تشخیص داد قراره چه تفاقی بی افته خیلی خوب بود و نقطه قوت این داستان بود بنظرم
در هر صورت تشکر فراوان
خیلی کیف کردم با این کتاب
❤❤
خیلی داستان زیبا و هیجان انگیزی داشت
بعضی جا تنفر وجودم رو فراگرفت
بعضی جاها بغض کردم
بغضی جاها اشک ریختم
بعضی جاها حرص خوردم
دمت گرم بابت این اثر
آخرش تلخ تموم شد ولی این تلخی به داستان جان داد
از اینکه لیا همراه کورو نرفت خیلی ناراحت شدم
عاشق شخصیت کاپیتان شدم
اون حس مرگاس نسبت به کاپیتان جالب بود و لذت بردم ازش
و در نهایت اینکه داستان رو یه جوری نوشته بودین که نمیشد تشخیص داد قراره چه تفاقی بی افته خیلی خوب بود و نقطه قوت این داستان بود بنظرم
در هر صورت تشکر فراوان
خیلی کیف کردم با این کتاب
❤❤
سلام به آقای امین فرد عزیز
میتونم بگم خیلی قشنگ بود و متفاوت.
خیلی ذهن وسیع و قدرتمندی دارید واقعا خیلی جالب بود برام
فضای کتاب جوری بود که هر لحظه مشتاق بودم ادامه شو بخونم تا بفهمم چی میشه و چه اتفاقی میوفته.
خیلی هیجان انگیز بود. فقط اون قسمتی که کاپیتان درگیری جهش یافته بود و خواننده تویی دوراهی گیر میکنه که اون مرگاسه یا آلفا درکل خیلی عالی بود.
اما گاهی مقدار تشبیهها و استعارهها با اینکه بسیار خوب و ادبی بیان شده بودن زیاد بود و برای خواننده خسته کننده میشه.
امیدوارم توی جویندهی دو بلا باشه و شخصیتهای دیگه هم حضور داشته باشن منتظرم تا تایم امتحانا تموم شه بخونمش
میتونم بگم خیلی قشنگ بود و متفاوت.
خیلی ذهن وسیع و قدرتمندی دارید واقعا خیلی جالب بود برام
فضای کتاب جوری بود که هر لحظه مشتاق بودم ادامه شو بخونم تا بفهمم چی میشه و چه اتفاقی میوفته.
خیلی هیجان انگیز بود. فقط اون قسمتی که کاپیتان درگیری جهش یافته بود و خواننده تویی دوراهی گیر میکنه که اون مرگاسه یا آلفا درکل خیلی عالی بود.
اما گاهی مقدار تشبیهها و استعارهها با اینکه بسیار خوب و ادبی بیان شده بودن زیاد بود و برای خواننده خسته کننده میشه.
امیدوارم توی جویندهی دو بلا باشه و شخصیتهای دیگه هم حضور داشته باشن منتظرم تا تایم امتحانا تموم شه بخونمش
نسبت به کتابهای فانتزی دیگه قویتره ولی باید روش کار میشد.
سوتی زیاد داره یه جا از کاپیتان پرسیده که کورو رو کدوم سمتی فرستادی به جهت مرگ
دوباره چندین صفحه بعد از کاپیتان همین سوال میپرسه
دیالوگ کایو وقتی خونین و مالین میاد و از جهش یافتهها و اتفاقاتی که براش افتاده میگه دیالوگش باید عامیانه باشه نه باتکنیکهای تصویر سازی.
و از قبیل این مشکلات.
ولی موضوع خوبی داشت میشد روش کارکرد بیشتر
بنظرم اگر نویسنده بعد از اتمام کتابش یه ویرایش از اول تا اخر میکرد این سوتی هارو متوجه میشد. فانتزی نویسان کشور باید به پیشرفت فکر کنن در عرصه جهانی موفق بشن ممنون از زحمتی که کشیدید.
سوتی زیاد داره یه جا از کاپیتان پرسیده که کورو رو کدوم سمتی فرستادی به جهت مرگ
دوباره چندین صفحه بعد از کاپیتان همین سوال میپرسه
دیالوگ کایو وقتی خونین و مالین میاد و از جهش یافتهها و اتفاقاتی که براش افتاده میگه دیالوگش باید عامیانه باشه نه باتکنیکهای تصویر سازی.
و از قبیل این مشکلات.
ولی موضوع خوبی داشت میشد روش کارکرد بیشتر
بنظرم اگر نویسنده بعد از اتمام کتابش یه ویرایش از اول تا اخر میکرد این سوتی هارو متوجه میشد. فانتزی نویسان کشور باید به پیشرفت فکر کنن در عرصه جهانی موفق بشن ممنون از زحمتی که کشیدید.
باید بگم که وقتی که شروع به خواندن کتاب کردم نمیتونستم باور کنم که داستان جذابی باشه ولی وقتی جلوتر رفتم مجذوب داستان شدم و خودمو سرزنش کردم که چرا زودتر شروع به خواندن نکردم واقعا باورم نمیشه که دو برادر بتونن انقدر قلم قدرتمندی داشته باشند باید بگم که دمتون گرم هم شما و هم برادرتون عالی هستید و قشنگ بلدید که مارو منتظر جلد بعدی کتابتون بکنید من که هرروز کتابراه رو چک میکنم و بی صبرانه منتظر جلد بعدی هستم و بازهم ازتون بابت نوشتن این داستان زیبا تشکر میکنم و ازتون درخواست دارم که بخشهای سوزناک داستان رو کمتر کنید فقط یه سوال داشتم اونم اینه که جلد بعدی قراره ادامه داستان لیا باشه؟
داستان خیلی خوبی بود من به داستانهای تخیلی هیچ علاقهای ندارم ولی این کتاب رو بخاطر صحنههای زنده و هیجان انگیز بودنش بودنش با اشتیاق خوندم طوری که تا پایانش نتونستم اونو رها کنم و اینقد خوب و واقعی در مورد اتفاقات توضیح داده شده که ناخواسته لحظه به لحظه رو توی ذهنم مجسم میکردم فقط یکی دوجا از داستان تناقض وجود داشت مثل ترس از نور و روشنایی زارگون که بخاطر این مشکلش نمیتونست از تاریکی غار بیرون بیاد ولی در صفحات بعدی در روز به کاپیتان که در رودخانه حمام میکرده حمله میکنه🤔 ولی این موضوع اصلا از هیجان داستان کم نکرده، ممنونم به خاطر این قلم خوب و قوی موفق باشید
این کتاب بهترین کتابیه که خوندم
به نظرم جوینده کتابی فوق العادس
این کتاب منو یاد اتفاقهایی از زندگیم میندازه😊
پبشنهاد میدم که حتما بخونینش
برای کسایی که عشق کتابن پیشنهاد خوبیه😎
من که کلی کتاب دارم میخونم و کتاب خیلی خوبه کلا زندگی آدم رو تغییر میده مثل این کتاب
نویسندش واقعا آدم ایده آلایه ممنون ازش و ممنون از سازنده این برنامه
این کتاب حس خیلی خوبی به من داد
خیلی این کتاب رو تاثیر گذاشت🙂
برای عزیزترینهایی که داری باید عزیزترین چیزی که داری را فدا کنی. این جمله فوق العاده روی من که تاثیر زیادی داشت وخیلی چیزهای دیگع که از این کتاب یاد گرفتم.
ممنون از نوسیندهی کتاب (امین فرد)
به نظرم جوینده کتابی فوق العادس
این کتاب منو یاد اتفاقهایی از زندگیم میندازه😊
پبشنهاد میدم که حتما بخونینش
برای کسایی که عشق کتابن پیشنهاد خوبیه😎
من که کلی کتاب دارم میخونم و کتاب خیلی خوبه کلا زندگی آدم رو تغییر میده مثل این کتاب
نویسندش واقعا آدم ایده آلایه ممنون ازش و ممنون از سازنده این برنامه
این کتاب حس خیلی خوبی به من داد
خیلی این کتاب رو تاثیر گذاشت🙂
برای عزیزترینهایی که داری باید عزیزترین چیزی که داری را فدا کنی. این جمله فوق العاده روی من که تاثیر زیادی داشت وخیلی چیزهای دیگع که از این کتاب یاد گرفتم.
ممنون از نوسیندهی کتاب (امین فرد)
کتاب ادبیای ک نبود، ی داستان جالب داشت و ساده روایت میشد اما ساده جلو نمیرفت یچیزی مثل شکستن قلب یک پری یا شکار بود قشنگ و جذاب بود و تو سیر داستان حس خوبی میداد ب ادم 💚💚💚💙💙💙
× خیلی از کلمه شبح استفاده شده بود، نمیشد بگه سایه ش رو میدید؟؟؟
درواقع این چن شب خابش رو هم میدیدم، شاهکار نیست ولی فضای قشنگ و تاثیرگزاری داره مثل فیلمهای اکشن امریکایی میموند
فقط اینکه یجاهاییش قابل پیش بینی و کلیشهای بود، اینکه دو نسل از کاپیتانها یجور بمیرن و خودشون رو فدا کنن یا اینکه هیولا عاشق دختر انسان شه. اینا رو تو اثرهای دیگه هم دیدیم ولی بازم خوب بود♡