نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی حسن کچل - مهدی رضایی
4.4
1537 رای
مرتبسازی: پیشفرض
داستان در مورد پسر تنبل به نام حسن کچل بود که می خورد و می خوابید و کار نمی کرد مادرش با یک ترفند او را از خانه خارج کرد که برود کار کند و پول در بیاورد حسن کچل با بقچه ای که به همراه داشت راه افتاد و در بیابان به یک دیو رسید دیو گفت تو کی هستی و حسن کچل گفت من شیطان هستم دیو یک سنگ را برداشت و پودر کرد حسن کچل نیز از بقچه یک آرد را برداشت و تظاهر کرد که یک سنگ را پودر کرده است دیو یک سنگ را برداشت و به دورترین نقطه پرتاب کرد حسن کچل نیز گنجشکی را که در بقچه اش بود برداشت و تظاهر کرد که آن سنگ است و به دورترین نقطه پرتاب کرد گنجشک ا جایی که می توانست پرواز کرد و ناپدید شد دیو بسیار تعجب کرد و فرار کرد حسن کچل به قلعه بزرگی که در آن یک قصر بود رسید ر آن جا پادشاه دیوها زندگی می کردند پادشاه دیوها گفت تو کیستی پادشاه دیوها نیز همان کارهایی را که دیو قبلی انجام داد تکرار کرد و حسن کچل نیز رویش را کم کرد پادشاه دیوها گفت من می توانم بلند نعره بزنم و یک نعره بلند کشید حسن کچلی با شیپورش یک نعره بلند زد پادشاه دیوها فرار کرد و قصر خالی شد حسن کچل پادشاه آن جا شد مادرش را نیز به آن جا آورد و بسیار ثروتمند شد مادرش نیز برای او یک زن گرفت و آن ها تا سال های سال با خوبی و خوشی زندگی کردند
قصهی حسن کچل قصهی زیبا و جذابی است دربارهی پسری به نام حسن که خیلی تنبل است و صبح تا شب فقط میخوابد تا اینکه بالاخره مادرش با ترفندی او را از خانه بیرون میکند تا برود کار کند حسن پسر باهوشی است و وقتی به دیو میرسد با استفاده از هوشش اورا فراری میدهد و سپس به قلعهای میرسد که در آن پادشاه دیوها زندگی میکند در اینجا هم با استفاده از هوش سرشارش باعث فرار پادشاه میشود و قصر با تمام طلاها و چیزهای دیگری که دارد به دست حسن میافتد سپس حسن مادرش را هم به قصر میآورد و با هم در قصر زندگی میکنند و پس از مدتی هم حسن را زن میدهد و قصه با خوبی و خوشی پایان میابد. قصهای زیبا و ساده با ماجراهایی آموزنده و پایانی خوش برای کودکان.
با تشکر از کتابراه و کانون فرهنگی چوک برای تهیهی این قصهی زیبا.
با تشکر از کتابراه و کانون فرهنگی چوک برای تهیهی این قصهی زیبا.
همه چیز کتاب عالی بود، راوی و صداگذاریها بسیار جذاب بود. شخصیت پردازیها عالی... برای فرزندم که گذاشتم خیلی با دقت و علاقه گوش داد و در انتها ازم خواست تا دوباره براش پخش کنم... یک نوستالژی بسیار آموزنده. حسن کچل مظهر تنبلی در ادبیات کودکانه. البته این داستان اشارهی خیلی خوبی به هوش جهت حل مسئله دارد. یعنی در مواقعی که حسن به دردسر میافتد با هوش خوبی که دارد خودش را نجات میدهد.... به شخصه این جنبه از حسن کچل را نشنیده بودم. برای کودکان خیلی میتونه آموزنده باشه، چون یه قصهی کوتاه افسانهای که قصد داره به خوانندگان و شنوندگان این پیام رو برسونه که اگر باهوش باشید و قدر فرصتها رو بدونید خیلی زودتر به مقصد آرزوها و خواسته هاتون میرسید.
واقعا داستانهای قدیمی ما پارسی زبانها پر از ظرافت و زیباییه. شما توی همین داستان بسیار کوتاه خیلی چیزها یاد میگیرید. مثلا توی اول داستان تدبیر مادر حسن در بیرون فرستادن حسن بصورت پله پله. دوم درایت و هوشمندی و توجه حسن به وقایع پیش رو. سوم شجاعت و بردباری حسن در روبرو شدن با پادشاه غولها. چهارم بدنبال مادر رفتن حسن و نگهداری از مادر و احترام به او. پنجم ازدواج حسن خدایی چقدر کوتاه و آموزنده سپاس از کتابراه
داستان خیلی عالی بود. از این جهت جز داستانهای فولکلوریک بود که کار خیلی خوبی بود و یادآوری اون داستانها برای همهی ما ایرانی هاست. و مقدمهی خیلی خوبی داره که به طور موجز معرفیش میکنه همچنین نویسنده رو هم معرفی میکنه. دوم اینکه روایتگری، صداپردازی و صداگذاری خیلی خوبی داره که امکان تصویرگری فضا رو با صدا بدون تصویر به آدم میده. و از همه مهمتر اینکه مضمون داستان به طور غیر مستقیم دوری از تنبلی و فکر کردن و حل مسئله رو در زمان مشکلات در عین آرامش به بچهها آموزش میده. کاش روایتگری داستانهای اصیل اینچنینی ایرانی تکرار بشه
کودکی تنها خاطرهای که تمامش شیرینه مهم نیست چی شده چه اتفاقی افتاده تلخترین خاطرات کودکی بعد از گذر زمان شیرین هستن امیدوارم این داستانها هیچوقت از خاطر مردم پاک نشه متاسفانه الان گوشیها دست بچهها باعث جدایی اونها از دنیای قصهها شده امیدوارم ازین کتابها مخصوصا صوتی همیشه توی کتابراه به چشم همه بخوره
با تشکر از همهی دست اندر کاران عزیز
با تشکر از همهی دست اندر کاران عزیز
باتشکر از کتابراه و کانون فرهنگی چوڪ بخاطر این کتاب زیبا و دوست داشتنی حسن کچل که پر از درس زندگی هستش درباره ی پسری تنبل هستش بنام حسن کچل، که جزء خوردن و خوابیدن کاری انجام نمیده، مادرش تصمیم میگیری که با ترفندی اونو از خونه بیرون ڪنه تا بره دنبال ڪار، خلاصه با گذاشتن سیب از کتار تختخواب تا داخل کوچه حسن کچل رو بیرون میکنه، حسن ڪچل با هوش سرشاری که داشت پادشاه دیوها رو شکست میده و فراریش میده بعد خودش قلعه و قصر دیو رو تصرف میکنه با ثروت زیادی که به دست اورد با مادرش زندگی کردند و مادرش براش همسری اختیار کرد و تا اخر عمر به خوبی و خوشی زندگی کردند
این داستان می تونه علاوه بر اینکه یک قصه ی کودکانه باشه، یک داستان نمادین برای بزرگسالان هم باشه، غول نماد مشکلات زندگی، پیرزن نماد تکیه گاه هایی نه چندان محکم که به آن تکیه کرده ایم، سیب نماد لذت های زودگذری یا تله هایی است که در زندگی با آنان مواجه می شویم⏺و از این داستان در می یابیم در زندگی نباید کامل بود گاهی فقط داشتن اعتماد به نفس برای مقابله با خیلی از مشکلات و رقبا کافی است و گاهی در پس بیرون آمدن از نقطه ی امن زندگی فرصت های ارزشمندی نهفته هست برای دگرگون کردن زندگی 🅾️
فکرکنم برای بچههای کوچیک زود باشه که اینو گوش کنن وکلی سؤال براشون پیش میاد، من خودم داستانهای فولکلوریکو خیای دوست دارم ولی نمیدونم برای نوههای من که اینقدر راجع به هرچی براشون تازه است سؤال میکنن چی پیش میاد که به این گوش کنن، ولی خودم کلی لذت بردم، ممنون از شما چون این داسنانها نباید فراموش شوند
داستان حسن کچل نه تنها برای کودکان جالبه بلکه برای بزرگسالان هم جذاب و شنیدنی است داستان پسری تنبل که فقط خونه است و تن بکار نمیده ولی مادرش با زیرکی و هوشمندی مجبورش میکنه از خونه بیرون بره در طول مسیر هر چیز کوچک پیش پا افتاده رو برمی داره که بعد توسط زیرکی و عقل و هوش از آنها استفاده میکنه و میتونی بر دیوها پیروز بشه و صاحب ثروت و زندگی خوب بشه برای کودکان جالب و آموزنده هست که از فکر و هوششون در وقتهای مناسب استفاده کنند
قصه حسن کچل را از بچگی شنیده بودم، گرچه جور دیگر و هیچوقت به مفهوم اصلی داستان مثل امروز توجه نکرده بودم. این داستان نه تنها برای کودکان، بلکه برای بزرگسالان نیز میتواند بسیار مفید و آموزنده باشد. نهی تنبلی به عنوان عادتی ناپسند و همچنین شجاعت داشتن در زمان سختی و به کارگیری هوش برای حل مشکلات در زندگی روزمره از نکات مفید این داستان است. حالت خاص حرف زدن حسن کچل هم خیلی جالب بود و به این کاراکتر میآمد.
بسیار عالی صداگذاریها بسیار جذاب بود. شخصیت پردازیها عالی... برای فرزندم که گذاشتم خیلی با دقت و علاقه گوش داد و در انتها ازم خواست تا دوباره براش پخش کنم... یک نوستالژی بسیار آموزنده. حسن کچل مظهر تنبلی در ادبیات کودکانه. البته این داستان اشارهی خیلی خوبی به هوش جهت حل مسئله دارد. یعنی در مواقعی که حسن به دردسر میافتد با هوش خوبی که دارد خودش را نجات میدهد.... به شخصه این جنبه از حسن کچل را نشنیده بودم
داستان حسن کچل معروف با گویندگی خوب ولی همیشه از بچگی فکر میکردم حسن کچل چطور چند تا سیب رو همزمان پشت هم میخوره تا از در خونه بره بیرون 😁ما که با یه سیب سیر میشیم دیگه عمرا سراغ سیب دوم بریم بهتره که نوع میوه رو تغییر بدن مثلا از سیب به انجیر تغییر بدن که حداقل بشه چند تا خورد خدایی سیب آخه؟ ولی حسن کچل داستانیه که به هر حال همه دوست دارن دیگه ومنم همینطور
این داستای قدیمی و زیبای فارسی را دوران بچگی شنیده بودم، الان وقتی شنیدم دوباره لذت بردم. متن داستان کاملا روان بود که برای بچهها خیلی مناسبه، صدای گویندگان داستان هم رسا و شیواست. داستانهای کهن پارسی پر از نکات ظریف و آموزنده هستند و کودکان با شنیدن آنها مطالب مفیدی را یاد میگیرند.
در کودکی این قصه را شنیده بودم و حالا بعد از سالها شنیدن دوباره این قصه حس و حال خوبی بهم داد. قصهای در باره اهمیت درایت و خلاقیت؛ اینکه هوش قویتره از زور بازو؛ اینکه انسان میتونه دیو رو شکست بده حتی اگه روزگاری تنبل بوده. همیشه برای تغییر فرصت هست و میتونیم از چیزی که بودیم بهتر بشیم.
با سلام
من همراه پسرم این داستان رو شنیدم
صداها ب هیچ عنوان مناسب نبودند، پایان داستان با ازدواج حسن بود که باز هم مناسب سن بچهها نیست
اینگونه داستانها که داخلی هستند نباید دور از نکات ریز روانشناسی کودک باشه
متاسفم ولی من اصلا خوشم نیومد و از دانلودش پشیمان شدم
تشکر از کتابراه
من همراه پسرم این داستان رو شنیدم
صداها ب هیچ عنوان مناسب نبودند، پایان داستان با ازدواج حسن بود که باز هم مناسب سن بچهها نیست
اینگونه داستانها که داخلی هستند نباید دور از نکات ریز روانشناسی کودک باشه
متاسفم ولی من اصلا خوشم نیومد و از دانلودش پشیمان شدم
تشکر از کتابراه
دقیقا چی رو گوش کردی دوست عزیز؟ بچه ۵ ساله هم متوجه شد که حسن با شکست دادن سلطان دیوها با هوش و ذکاوتش تونست قصر و ثروت دیو رو تصاحب کنه. لطفا قبل از درج نظر کمی فکرتون رو بکار بندازین!!😶