نقد، بررسی و نظرات کتاب آتش اجنه - کورت گونتر
3.2
85 رای
مرتبسازی: پیشفرض
با سلام
کتاب خیلی خوبی بود. با اینکه کتاب در صفحات خیلی کمی نوشته شده بود و در بین این صفحات بیشترش منظور آخر و اول کتاب برای رساندن مفهوم وسط کتاب نوشته شده بود همین یک صفحه در وسطهای کتاب هم خیلی بارزش بود. در آنجایی که هم دخترک و هم پسرک اذعان داشتند که چشمه نور در باور ماست. یعنی وقتی ما چیزی را باور میکنیم چشمهای ایجاد میشود که نورش میتواند جهان را روشن کند. که بیشتر همین دانشمندان و اندیشمندان و صاحبان خرد از همان کودکی این چشمه نور را تغذیه کردند. و بزرگشان کردند و بهش بال و پر دادند. درست است که میگویند زگهواره تا گور دانش بجوی ولی عملا کسانی که از کودکی دانش پرورش این چشمه را یاد گرفتند در بزرگسالی هم ثمره آن را دیدهاند. کسانی که اجازه ندادند که این چشمه نور همانند ذغال داخل آتش صبح خاموش شود و هر لحظه بر رویش هیزم اضافه کردند که روشن بماند و بزرگتر شود و بیشتر شود و همان گونه که در کتاب اشاره شده آتش موجودی زنده است که میتواند جنگل و دره را بیدار کند. آنها موفقتر بودهاند و توانستند زمین را از طریقه این چشمه نور روشن کنند. در واقع من خوشحالم که همچین کتابهایی در معرض دسترس عموم قرار میگیرد. با مشکلات ترجمه کتاب و نشر کتاب بصورت رایگان در دسترس همه قرار میگیرد. حالا درست هست که غلط املایی نباید کتابی داشته باشد ولی چرا ما نباید بجای تقدیر از زحمات این عزیزان که بصورت رایگان کتاب در اختیارمان قرار دادهاند آنها را مواخذه کنیم که چرا کتاب غلط املایی داشته هست.
من در نوبه خود خیلی تشکر میکنم از بابت تهیه و نشر همچین کتابهایی.
به امید کتابخوانی همه مردم کشورمان
با تشکر
مهدی مقدم
کتاب خیلی خوبی بود. با اینکه کتاب در صفحات خیلی کمی نوشته شده بود و در بین این صفحات بیشترش منظور آخر و اول کتاب برای رساندن مفهوم وسط کتاب نوشته شده بود همین یک صفحه در وسطهای کتاب هم خیلی بارزش بود. در آنجایی که هم دخترک و هم پسرک اذعان داشتند که چشمه نور در باور ماست. یعنی وقتی ما چیزی را باور میکنیم چشمهای ایجاد میشود که نورش میتواند جهان را روشن کند. که بیشتر همین دانشمندان و اندیشمندان و صاحبان خرد از همان کودکی این چشمه نور را تغذیه کردند. و بزرگشان کردند و بهش بال و پر دادند. درست است که میگویند زگهواره تا گور دانش بجوی ولی عملا کسانی که از کودکی دانش پرورش این چشمه را یاد گرفتند در بزرگسالی هم ثمره آن را دیدهاند. کسانی که اجازه ندادند که این چشمه نور همانند ذغال داخل آتش صبح خاموش شود و هر لحظه بر رویش هیزم اضافه کردند که روشن بماند و بزرگتر شود و بیشتر شود و همان گونه که در کتاب اشاره شده آتش موجودی زنده است که میتواند جنگل و دره را بیدار کند. آنها موفقتر بودهاند و توانستند زمین را از طریقه این چشمه نور روشن کنند. در واقع من خوشحالم که همچین کتابهایی در معرض دسترس عموم قرار میگیرد. با مشکلات ترجمه کتاب و نشر کتاب بصورت رایگان در دسترس همه قرار میگیرد. حالا درست هست که غلط املایی نباید کتابی داشته باشد ولی چرا ما نباید بجای تقدیر از زحمات این عزیزان که بصورت رایگان کتاب در اختیارمان قرار دادهاند آنها را مواخذه کنیم که چرا کتاب غلط املایی داشته هست.
من در نوبه خود خیلی تشکر میکنم از بابت تهیه و نشر همچین کتابهایی.
به امید کتابخوانی همه مردم کشورمان
با تشکر
مهدی مقدم
فقط از این جهت که کتاب به تاثیر باور درونی انسان اشاره دارد و این که با بزرگتر شدن انسان ها از ذات پاک و معصوم کودکانه ی خود فاصله گرفته و قادر به درک برخی بدیهیات نمیباشند، میتوان آن را مفید دانست. وگرنه اصلا داستان قابل قبولی نبود. پر از ایراد در ترجمه و مفهوم... مثلا این که دو کودک شش و ده ساله چنین حرفهای پرمعنایی بزنند، خیلی عجیب است. به علاوه، این داستان را اصلا برای کودکان توصیه نمیکنم چون بجز مفهومی که دارد، میتواند برای کودک ایجاد ترس و وحشت کند و برای روحیه ی لطیفشان مناسب نیست.
لازم در مورد یه خواهر و برادر است که با پدر مادرشان راهپیمایی طولانی در کوه انجام دادند و نیمه شب آتش روشن کردند که استراحت کنند خواهر و برادر بدون آتش نشسته بودند و پدر و مادرشان در حال شستن ظرف ها بود پسر گفت اکنون نوبت توست که برای من داستان تعریف کنی خواهر گفت نه اکنون نوبت توست آن ها به آتش زل زدند و خواهر گفت انگار درون آتش شعله هایی در حال رقص هستند صدای درون آتش گفت رست است ما در حال رقص و پای کوبی هستیم خواهر و برادر تعجب کردند و گفتند تو کیستی صدای درون آتش گفت من مرجع نور و روشنایی هستم صدای درون آتش گفت سرچشمه نورها در واقع جادویی است که کودکان قبل از اینکه پابستانی بزرگسالی بگذارند می بینند دختر گفت سرچشمه نورها در واقع امیدها باورها و زندگی من است پسر گفت سرچشمه نورها در واقع چیزهایی است که هر کس قابل دیدن آن ها نیست قدرت درک جادو و عجایب آن صدای درون آتش گفت آیا حاضرید یک نمایش زیبا از آتشین و نورها ببینید سپس نوارهای رنگی نورانی از آتش از دل آتش بیرون آمدند و در آسمان در حال چرخش و بازی بودن بعضی از این نورهای رنگی تا دور دست ها در اطراف کوه های بلند به چرخش در می آمدند درست همانند یک نمایش آتش بازی در شب خواهر و برادر بسیار تعجب کردند صدای درون آتش گفت علوم است که تا به حال چنین نمایشی ندیده اید پس از مدتی نمایش تمام شد و خواهر و برادر به خواب رفتن صبح سپیده دم که بیدار شدند برای راهپیما با پدر مادرشان حاضر شدند آن ها هرگز نمی دانستند آنچه در شب اتفاق افتاده بود یک خواب بود یا واقعیت